گوشی تلفن عمومی را سرقت کرد
49 سال پیش در چنین روزی، روزنامه «خراسان» نوشت:
به دنبال شکایاتی مبنی بر خرابی یا سرقت قسمتهایی از تلفنهای عمومی، مامورین انتظامی جوان 15سالهای را در حین سرقت دستگیر نمودند.
در بازجویی که از این جوان به عمل آمد، وی خود را محمدمراد فرزند غلامرضا معرفی نمود و پس از یک سلسله تحقیقات با پرونده متشکله تسلیم مقامات قضایی گردید.
توفان شدید میوهها را ریخت و درختان را کمرشکن کرد
از ساعت 6 بعد از ظهر روز جمعه؛ توفان شدیدی در مشهد و حومه آن اتفاق افتاد که تا نزدیک صبح روز گذشته ادامه داشت. این توفان اگرچه خوشبختانه تلفات جانی به بار نیاورد، لیکن باعث گردید که درختان تنومند در خیابانهای مختلف مخصوصا «طبرسی، کوهسنگی، سی متری احمدآباد و ملک آباد» کمرشکن شود.
توفان شدید عصر جمعه و شب شنبه اشخاصی را که به ییلاقات اطراف شهر رفته بودند به سختی ناراحت ساخت و هراسان قصد عزیمت به مشهد نمودند و همین امر باعث شد که کمبود وسیله نقلیه بیشتر احساس گردد و نرخ خودروهای سواری به چندبرابر افزایش یابد.
گزارش رسیده، حاکی است که این توفان در خارج شهر نیز خساراتی وارد نموده و باعث ریختن و از بین رفتن میوههای درختان شده است.
دیروز مقدار زیادی میوههای مختلف که باد آنها را فرو ریخته بود، به مشهد حمل شد و همین امر باعث شد تا نرخ میوه جات تغییر مختصری کند و ارزان تر شود.
جدال با پلنگ
این روزها در همه جا صحبت از اسماعیل پلنگ کش است و این نام بی مسمایی نیست.
چون در یک نبرد، این مرد دو پلنگ قوی را تنها از پای درآورده است و ما هم برای روشن شدن اذهان، عین واقعیت را برای خوانندگان می نویسیم.
و اما ماجرای اسماعیل مامور اداره مرتع که ساعت 9 شب از 50کیلومتری گناباد عازم شهر می شود.
بین راه گناباد – یونسی یک مرتبه متوجه چهار چراغ می شود. از سرعت موتور کاسته و متوجه می شود که دو حیوان در دو طرف راه در کمین او نشسته اند.
اول فکر می کند حیوانها سگ یا گرگ می باشند اما چون دقت بیشتری می کند، متوجه می شود که دو پلنگ هستند و قصد حمله به سوی او را دارند.
مرگ را جلوی چشم خود می بیند طوری که خود را باخته و می خواهد از روی موتور بیفتد ولی یکمرتبه به خود نهیب می زند و می گوید: حیف است این طور تسلیم مرگ شوم.
با سرعت هر چه تمام تر به سوی پلنگ می تازد.
خوشبختانه موتور دستهای پلنگ را زیر می گیرد و پلنگ دیگر هم فرار می کند.
پلنگ اولی زیر موتور است و اسماعیل چند بار با موتور عقب و جلو می رود و او را می کشد. پلنگ دوم دوباره حمله می کند و اسماعیل او را نیز زیر می گیرد و بعد خود را از موتور پایین انداخته و گلاویز می شود و با چاقو به پلنگ چند ضربه می زند و نهایتا او را از پا در می آورد.
کشتن این دو پلنگ به وسیله اسماعیل سر و صدای زیادی در شهر به راه انداخته و مردم به او با تحسین می نگرند.