روایت هایی از عروج فرمانده جانباز و معلم اخلاق؛ حاج محمودجمع آور
تعداد بازدید : 14
از زخم هایش جان یافته بود
گروه پلاک عزت- 26 رمضان و 10 خرداد بود که آقای جمع آور پس از سال ها تحمل عاشقانه دردهای جانبازی ، برای پیوستن به قافله دوستان شهیدش راهی آسمان شد. خودش گفته بود که این دردها برایم هدیه های خداوند است.
روحانی جانباز و از فرماندهان گردان الحدید در سال های دفاع مقدس امروز در میان ما نیست و حالا کلمات ویادها روایت گر اوست. جمعی از همرزمان و دوستان زنده یاد حاج محمود جمع آور دل گفته های شان درباره این رفیق قدیمی را با ما به اشتراک گذاشتند که مرور آن حال جان را جلا می دهد.
جمع آور و مقامِ محمود
غلامرضا بنی اسدی، دوست و همرزم:
اهلِ ستایش حضرت حق بود به شب و به روز. اهل حمد بود و رضا در محضر حضرتِ محمود. نظر به وجه ا... داشت که در وصف مردانی چون او بود که حضرت روح ا... فرمود: «شهید نظر می کند به وجه ا... ». آنان در همه چیز جلوه های جمال دوست را می دیدند و به حمد و ستایش مشغول بودند و نه فقط زبان که همه جوارح شان، زبان حمد بود. ا... اکبر که در آخر الزمان مردمانی چنین کم طلوع نکردند و آفتاب افشانی شان، خلقی را نور در دیده نشاند. حجت الاسلام محمودرضا جمع آور که ذخیره هر روز شهادت را در سه دهه داشت، همه زندگی اش، خدایی بود. او مجاهد بود. مجاهدی به زخم ها جان یافته و جانباز شده. او جانبازی بود، صابر بر همه دردها و زخم ها. صابری بود راضی به هر چه حضرت قاضی، در قضایش نوشته بود. هرچه را از دوست می رسید، زیبا می دانست و زیبا به لبیک برمی خواست. باری او را معلم صبر و رضا یافتم به روزگاران و شرحش گفته بودم برای خانواده ام بنابراین وقتی خبر پروازش به خانه ما رسید، به اشک نشستیم. یکی مان در فضای مجازی از حقیقت های شهادت گفت و من قلم برداشتم برای نوشتن و پسرم امیر حسین که همین روزها 10 سالگی را تمام کرده است هم به او احساس دین می کرد و همین هم او را به سمت ادای دین می برد تا او هم قلمی بزند برای عموی شهیدش. او نوشت:ما باید قدردان رزمندگانی مثل آقای جمع آور باشیم. اگر آن ها نبودند ما هم امروز یا نبودیم یا کشورمان آزاد نبود. او و امثال او الگوی ما هستند. رزمندگان مقاومی که با درد تیر و ترکشی که خوردند، با جراحی هایی که کردند، با حنجره ای که از شهید محمود جمع آور برداشتند، باز هم لبخند به لب داشتند. ما باید از آن ها راه زندگی بیاموزیم. بله، باید رسم زندگی بیاموزیم از آنانی که جلوه هایی از مقام محمود در جانشان ظهوری درخشنده داشت.
انگار بزرگ ترین هدیه خدا را گرفتم
بدیعی ،دوست و همرزم:
جانباز بی ادعای دفاع مقدس، طلبه خاضع، فرمانده دلاورو غواص بعد دو سال روزه لسان و خوراک به دنبال عوارض جنگ و شیمیایی شدن و سرطان حنجره و درد و رنج و کم خوابی صبر رابه چالش کشید. در لیله القدر27رمضان پر کشید و مهمان مولا علی(ع) شد؛ حاج محمود جمع آور دوستانش را تنها گذاشت.
در آخرین دیدار می گفت وقتی خبر تشخیص سرطان خودم را فهمیدم انگار خداوند بزرگ ترین هدیه و عیدی را به من داد. بله مردان مومن همیشه از این دردها استقبال می کنند و می دانند که خدا دردش را به بندگان خاص خودش می دهد.
متواضع ترین طلبه ای که تا به حال دیده ام
فنایی، دوست و همرزم:
جانباز شهید محمودرضا جمع آور نمونه بارز یک مومن و عالم باعمل بود که یکی از ویژ گی های ایشان اخلاص بود تا جایی که حتی خانواده اش از مسئولیت اش درجبهه به عنوان فرمانده گردان غواصان و جراحت ها و دردهایش کمتر خبر داشتند. او مظلوم ترین، ساکت ترین و متواضع ترین طلبه مجاهدی بود که من تا به حال دیده ام ، صبرش در مدت جانبازی و تحمل اش در اوج دردها واقعا نمونه بود و برای من الگو خواهد بود تا ابد.
هم فرمانده هم تخریبچی و غواص و هم معلم اخلاق
سید غلامرضا هاشمی، دوست و همرزم:
امام فرمودند جبهه وجنگ یک دانشگاه است. انسان هایی که دراین میدان وارد می شدند، درکوره گداخته جنگ ساخته می شدند مثل آقای جمع آور.ایشان در گردان ما هم فرمانده بود، هم روحانی، هم غواص وهم تخریبچی. ازهمه مهم تر ایشان مدرس اخلاق ومردانگی وداوطلب درشکستن محکم ترین خطوط دشمن بود.کاش رفتار ومنش وتقوای این چنین افرادی سرلوحه زندگی نسل های بعد باشد، ان شاءا... .