امیر عبداللهی
عضو کانون منتقدان انجمن هنرهای نمایشی
نمایش «زنبور» روایتی از دوران زندگی یک کبوترباز کوچه بازاری است که قصد دارد خانه اجدادی اش را خراب کند. او از مشکلاتش و عشق نافرجامش می گوید. «زنبور» در قالب تک گویی (مونولوگ) اجرا می شود. در این شیوه ذهنگرایی و درونگرایی مد نظر است که البته با دو رویکرد بیرونی و درونی ارائه میشود. در تک گویی درونی، آن چه در نمایش شنیده میشود، در خلوت و تنهایی شخصیت میگذرد، یعنی به نوعی شاهد واگویههای درونی شخصیت هستیم که در تنهاییاش صورت میگیرد. اما در تک گویی بیرونی، نوعی برونافکنی وجود دارد که با صدای مشخص برای یک یا چند شنونده روایت میشود. البته در هر دو مورد تا حد زیادی نظم معمول در گفتار ذهنی و بیرونی به هم ریخته است. زنبور روایت واگویه ها و شکواییه های فردی است که گذشته اش از کودکی تا به حال با وحشت و تنهایی گذشته است... .
آفرینش 2 فضای کمدی و تراژیک
از نظر ساختارِ متن، زنبور با آفرینش دو فضای کمدی و تراژیک متاثر از داستان، می کوشد تا فریادهای شخصیت اش را به گوش مخاطب برساند. این دو فضا با هوشمندی چینش شده است. آغاز نمایش، جایی که شخصیت تا حدی معرفی می شود با فضای کُمیک همراه است. ایجاد این فضا در متن و اجرا سبب شده از همان آغاز مخاطب با نمایش همراه شود. در ادامه و زمانی که به رویکرد درونیِ شخصیت می رسیم کم کم با هوشمندی نویسنده، وارد دنیای تراژیکِ شخصیت می شویم. جایی که موقعیت خلق می شود. موقعیتی که شخصیت نمایش درون آن «خودش» می شود و روایت می کند.
روایتی عاری از زمان و مکان
از نظر زمان و جغرافیایی که داستان در آن اتفاق می افتد باید گفت این نمایش در فضایی عاری از زمان و مکانِ مشخص روایت و از ایران معاصر تا به امروز را شامل می شود. مونولوگ باید در زمان حال اتفاق بیفتد. حتی اگر کسی که حرف میزند، دایم درباره گذشته حرف بزند و مسائلی را که بر او گذشته روایت کند، آن چه اهمیت دارد نه رویدادهای گذشته یا چطور تعریف کردنشان، بلکه تاثیر آنها بر کنشِ دراماتیکِ شخصیت یا شنوندهاش در زمان حال است. آن چه مونولوگ را دراماتیک و تئاتری میکند، آگاهی به زمان حال است. نمایشِ زنبور نیز این قاعده را رعایت می کند و در زمان حال اتفاق می افتد. یکی از دلایل اش هم می تواند این باشد که دیواری بین نمایشگر و تماشاگر وجود ندارد و مدام بازیگرِ نمایش با مخاطبان در ارتباط است. انگار یک نفر در جایی ما را جمع کرده و حرف می زند نه این که صرفا دیالوگ بگوید. با توجه به رویکرد اجتماعی که نمایش دارد می توان گفت زنبور به درستی در قالب مونولوگ نوشته شده است و در ساختمانِ متن، تمامِ ساختار مورد نیاز رعایت می شود. به نظرم در نمایش زنبور برخلاف بیشتر نمایش های سال های اخیر، رگه هایی از خلق شخصیت در متن و اجرا دیده می شود. درست است که شخصیتی مانند شخصیت نمایش زنبور در جامعه تیپ های آشنایی هستند، اما چگونگیِ ایجاد خطِ اتصال بین تیپ و شخصیت به درستی در این نمایش اتفاق افتاده است.
چالش نمادپردازی های بی شمار
تنها چالشی که متن با آن همراه است، سمبل گرایی و نماد پردازی های بی شمارِ آن است. این که پرواز را به عنوان سمبل و نشانه ای برای مرگ بیان کنیم بسیار درست و نگاهِ زیبایی است اما آن قدر در مقاطعی از اجرا، تشبیهات زیاد است که این سمبل مرگ گاهی محو می شود و ریتم نمایش را مختل می کند. در بحث اجرا و کارگردانی، کارگردانانِ نمایش به یک تفکر واحد دست یافته اند. در اجرای مونولوگِ زنبور،« نویسنده-کارگردان» و «بازیگر-کارگردان» چینشی هوشمندانه است که در کارگردانی مشترک است. نویسنده به عنوانِ خالق محتوا و بازیگر به عنوان اجرا کننده دست به دست هم داده اند تا فرمِ اجرا را بیافرینند. از تک تکِ میزانسن ها و طراحی صحنه خالی می توان این موضوع را درک کرد که نویسنده و بازیگر در کارگردانی و اجرا به تفکری واحد رسیده اند.
مناسب بودن زمان و طراحی صحنه و لباس
در طراحی صحنه، اتفاقی درست و در راستای جهان شخصیتِ درون متن افتاده است. صحنه در این نمایش عاری از هر آکسسوار، تعریف آن را دارد که جهان درون شخصیتِ «زنبور» دنیایی است که از ابتدا تا انتهایش تنها متصل به خودش است. بنابراین مزیت چنین رویکردی در فضاسازی نمایش آن است که شرایط رهاتری برای شخصیت شکل میگیرد تا برون ریزی او در موقعیتی حقیقی ساخته شود. البته نوع پوشش و طراحی لباس شخصیت «زنبور» از دیگر مواردی است که حس باورپذیری را برای مخاطب دوچندان کرده است. زمان نمایش هم نه آن قدر کم است که حرف نمایش عقیم بماند و نه آن قدر زیاد است که مخاطب حوصله اش سر برود و تکرار مکررات شود.
در انتها با توجه به موضوعاتی که پیشتر مطرح شد، نمایش «زنبور» اتفاقِ مثبتی است، چه در متن و چه در اجرا. ایجاد تفکر و همراه کردنِ مخاطب موضوعی اساسی در آفرینشِ هر اثر هنری است که در این نمایش به خوبی شکل گرفته است. یاد دیالوگِ آخر نمایش افتادم. جایی که زنبور با اشاره به یک تماشاگر می گوید: «تو همیشه در ذهن من هستی...». زنبور تا مدت ها حتما در ذهن ما باقی خواهد ماند و ما را نیش می زند.
نویسندگی نمایش «زنبور» را که در پردیس تئاتر مستقل مشهد روی صحنه رفته است بهزاد آقاجانی بر عهده دارد و به طور مشترک این نمایش را با محمد مطهری پور کارگردانی کرده است. مدت زمان این نمایش کمدی اجتماعی 40 دقیقه اعلام شده است و هر شب ساعت 19:30 روی صحنه می رود. پردیس تئاتر مستقل مشهد در بولوار وکیل آباد، نبش وکیل آباد 48 واقع شده است.