آدمی از پرهیزگاران نمی شود مگر این که حسابرسی او از نفسش سخت تر از حساب کشیدن او از شریکش باشد.
مجموعه ورام ج 2 ، ص 62 - وسایل الشیعه ج16 ، ص 98 ، ح 21080 - مکارم الاخلاق ص 468
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برای استخوانخردکردههای رسانه و مطبوعات، نام «علی کاوه» آشناست. عکاسی که از لنز دوربینش اتفاقات تاریخی زیادی را به تصویر کشیده و در آلبوم خاطرات مردمان این سرزمین ثبت و ضبط کرده است. عکسهای او روی جلد مجلات و حتی پول ملی کشور نیز نقش بستهاند. این هنرمند خوشاخلاق و پرانرژی این روزها نمایشگاهی از آثار خود را در مشهد برگزار کرده است؛ مجموعهای که تا 22مهر در نگارخانه شهر برپاست. خودش و عکسهایش بهانهای میشوند تا با او از این سالهای پرشور عکاسی خبری بگوییم:
از هنر خیاطی تا سبیل گذاشتن برای عکاسی
این عکاس با سابقه که در کنار هنرش، از اخلاق و مرام خوشش نیز زیاد شنیده بودیم، همان ابتدای صحبتمان میرود سر قصه و چنین شروع میکند: من علی کاوه ۴ مهر سال 1325 به دنیا آمدهام، از هفت سالگی شروع به عکاسی کردم اما قصه عکاس شدن من سر دراز دارد. پدرم در روستایمان کدخدا بود. من هم در اصطلاح خودمان «شاهزاده» ده بودم. اوایل دهه 30 و با رشد تنشهای سیاسی در کشور، حواشی به شهرستان ها و روستا هم کشید. اهالی روستای ما نیز به خانه کدخدایشان حمله و داشته و نداشتهمان را غارت کردند. این شد که همراه خانواده عازم تهران شدیم. من چند روزی برای کار به یک کفاشی رفتم. آن جا میخ ها را صاف می کردم. بعد از آن سر از یک صندوق سازی درآوردم اما از شما چه پنهان از آن کار هم خوشم نیامد، سپس راهی خیاطی شدم و یک ماه آن جا به دوخت و دوز مشغول بودم ولی به دلیل این که کت و شلوار اشتباهی به مشتری تحویل داده بودم، حقوق همان یکماهم را از من گرفتند و عذرم را خواستند، ناامید شده بودم، به خیاطی دیگری مراجعه کردم. کم سن و سال بودم و جثه کوچکی هم داشتم، خیاط باشی گفت: تو اگر بخواهی برای چای آوردن به آن طرف خیابان بروی ممکن است تصادف کنی، پس تو را میفرستم برای کار عکاسی. همین بهانهای شد تا با حاج اسماعیل زرافشان آشنا شوم و او هم فکر و ذهن مرا با جادوی عکس پیوند زد. رفتهرفته از این کار خوشم آمد اما چون کوچک بودم، اگر می خواستم برای عکاسی به عروسی بروم باید با مداد برای خودم سبیل می گذاشتم که نفهمند عکاس بچه است و فکر کنند، او قد کوتاهی دارد.
چند فریم از زندگی حرفهای یک عکاس
این عکاس پیش کسوت ادامه میدهد: سال 1340، همکاریام را به عنوان عکاس با مجله «فردوسی» آغاز کردم و از سال ۴۸ تا ۵۴ با مجله «دنیای ورزش» و سرویس مجلات روزنامه «اطلاعات» این مسیر را ادامه دادم. جالب است بدانید هر موقع تیم پرسپولیس می برد بهترین عکاس دنیا میشدم، اما هر موقع می باخت اطرافیانم میگفتند: تو عکاس نمیشوی( با خنده). خلاصه بعد از مدتی با لیسانس رشته تجربی به تلویزیون آمدم و عکاس تولید تلویزیون شدم تا این که سال ۵۸ من را اشتباهی به اسم خرابکار گرفتند. برایشان شرح دادم من از صبح تا ساعت 3 تلویزیون هستم از ساعت 3 به بعد روزنامهام، جمعه ها صبح تا ظهر سوارکاری و عکاسی میکنم و بعد از آن هم در زمین فوتبالم. حالا چطور و کی وقت میکنم برای پخش اعلامیه؟ افسری که من را محاکمه میکرد خندهاش گرفت اما با وجود این مرا سه روز روانه زندان کردند البته در نهایت تبرئه شدم. او از آن روزهای پرهیاهوی انقلاب هم خاطرات خوشی دارد و تعریف میکند: در روز بازگشت امام خمینی(ره) به کشور، من در زمره عکاسانی بودم که در بهشت زهرا از ایشان عکس گرفتم. بعضی از آن عکسها در تاریخ انقلاب ماندگار شد. کمی بعد جنگ ایران و عراق آغاز میشود و اینبار کاوه با ماموریتی تازه روانه خط مقدم میشود تا آن چه در جبههها میگذرد، به کمک لنز دوربینش ثبت کند؛ «سالهای زیادی در آن جبههها بودم. فریمهای زیادی از رشادتهای مردان و زنان سرزمینم ثبت کردم، به ویژه برای نسلهای آینده تا با دیدن آن همه فداکاری دلشان بلرزد و بدانند برای این خاک چه جانها که فدا نشده است؟» بهترین عکسهایی که به اذعان خودش به ثبت رسانده همانهایی است که از ورود آزادگان به کشور گرفته است؛«حس خوش رهایی هنوز هم پس از سالها در آن عکسها دیده میشود.»
بهرام شفیع زود از میان ما رفت
کاوه حرف را به خاطراتی که با بزرگان عرصه ورزش و عکاسی داشته میکشاند و از بهرام شفیع میگوید که خبر ناگهانی درگذشتش، جامعه ورزشی کشور را در روزهای گذشته عزادار کرد. او می گوید: بهرام خان مرد نازنینی بود که زود از میان ما رفت. اما من به تمام اهالی رسانههای مکتوب و مجازی نقدی دارم و آن این که بیشتر قدر سلامتیشان را بدانند. امثال شفیع نباید ۴۰ سال یک برنامه را پیگیری کنند تا در نهایت استرس بیش از اندازه سال های فعالیتشان بر آن ها غلبه کند. «بهرام جان خدا رحمتت کند، تو هم به خاطر همین استرس ها، دنیای ورزش را که بسیار به تو مدیون است تنها گذاشتی. » وی تاکید می کند: نسل جوان باید جایگزین قدیمیها شود، تجربیات ما قدیمیها ارزشمند است اما باید فضا را به جوانها بدهیم تا آنها هم از این مجال برای نشان دادن توانایی های خود استفاده کنند.
عکاسی می کردم و کتک می خوردم
کاوه یکبار دیگر نقبی میزند به خاطراتش و میگوید: زمان جنگ که تهران زیر بمباران دشمن بود، من به کار عکاسی مشغول بودم. هم عکس میگرفتم و هم کتک میخوردم. ماموریتم دشوار بود اما عاشق کارم بودم و همان هم مرا سرپا نگه داشت. این عکاس پیش کسوت یادآور میشود: در چهار المپیک، سه پاراالمپیک و یک مسابقه المپیک ناشنوایان حضور داشتم اما از میان همه صحنههای ورزشی که ثبت کردم، یکی بیشتر از همه به دلم نشست. خانم «مژده مردانی»، نخستین بانوی طلایی ایران در المپیک ناشنوایان وقتی مدالش را دریافت کرد گفت من این مدال را از حضرت علی (ع) گرفتم و پرچم ایران را دور سرش پیچید، یک لحظه پراحساس که آمیخته بود با حس غرور و وطندوستی و من خوشحالم که آن را ثبت کردم. او همچنین می گوید: این همه سال عکاسی کردن خاطرات ریز و درشتی را برایم رقم زده و با دیدن هر اسلاید عکس، به آن روزها برمی گردم. شادی های زیادی را در این سالها در کنار ورزشکاران کشورم تجربه کردهام که نمونه اش قهرمانی در پکن ۹۰ با مربیگری علی پروین بود. اما در مجموع، در تمام این سال ها درس وظیفه شناسی را از توپ جمعکن ورزشگاه آزادی آموختم که زیر باران شدید هم کارش را رها نکرد و مراقب زمین و توپ ها بود. هرکسی به ورزشگاه می رود فقط بازیکن و داور را می بیند اما ما عکاسها ۱۰۰هزار تماشاگر و هزار اتفاق ریز و درشت دیگر را می بینیم. تاکید می کنم باید اخلاق را در کارمان ملاک قرار دهیم و در پی تخریب کسی نباشیم. این عکاس و هنرمند در پایان این گفت وگو، از آدمهایی یاد میکند که موفقیتهایش را مدیون آنهاست و می گوید: هرچه دارم از همسرم مریم یزدان پرست لاریجانی دارم. معتقدم همسر خوب مرد را به عرش میبرد، من سه فرزند موفق هم دارم و همه آن چه ما کسب کردهایم، به برکت وجود همین همسر و مادر مهربان بوده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نام خانوادگی شان با ریشه های انقلاب اسلامی پیوندی ناگسستنی دارد. فرزندان بزرگمردی هستند که بی تردید یکی از ستون های انقلاب اسلامی بود. از وی خطابه ها و جملات فراوانی به یادگار مانده که بیانگر افکار و عقاید استوارش است ولی بیش از همه با تعبیری در یاد مردم زنده است که بر آزادمردی تاکید دارد: بهشت را به بها می دهند نه بهانه. شهید بهشتی، گام های بلند و بزرگی را برای تشکیل و تداوم انقلاب اسلامی برداشت و تمامقد پشت آرمان های امام(ره) و انقلاب ایستاد. کسی که پنج دهه از عمر پرفراز و نشیب خود را صرف امور مختلف علمی، سیاسی، اجتماعی و دینی کرد و حتی خون خود را برای ادامه این راه و انتقال دستاوردهای آن به آیندگان نثار کرد. «سیدعلیرضا حسینی بهشتی» فرزند این بزرگمرد از پدرش گفتنی های زیادی دارد.
بنویس،اما درآمدت از راه نویسندگی نباشد
یکی از میراث های ارزشمند پدر به فرزندان، قلم و نوشتن بوده است. «علیرضا حسینی بهشتی» این میل درونی را از جوانی در خود حس می کرد و با تحصیل و تالیف چندین عنوان کتاب و مقاله به آن تحقق بخشیده است. اما به توصیه پدر که می گفت، «درآمدت از راه نویسندگی نباشد، تا هر طور که می خواهی بنویسی، نه آن گونه که دیگران به تو دیکته می کنند»؛ عمل کرد و معیشتش را از راه دیگری دنبال می کند. وی با اشاره به کیفیت نگارش و محتوای کتاب «روایتی از زندگی و زمانه آیت ا... بهشتی» بیان می کند: تحقیق در زمینه این کار بیش از یک سال به طول انجامیده است. در بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید دکتر بهشتی هیچ تاکیدی بر جهت گیری خاصی برای چاپ کتاب نیست، فقط به عنوان ارائه دهنده اسناد و مدارک در فرایند نگارش این کتاب کمک کردیم و نظارت این مجموعه صرفا بر این محور معطوف بوده که مطلبی خلاف اسناد تاریخی منتشر نشود که خوشبختانه در این کتاب هم این اتفاق نیفتاد. این کتاب، وقایع زندگی پرماجرای شهید بهشتی را در قالب شش مرحله شامل زندگی در اصفهان، سال 1325 مهاجرت به قم، سال 42 تبعید از قم به تهران، 44 تا 49 ریاست مرکز اسلامی هامبورگ، بازگشت به ایران از49 تا 57 و بازه رویدادهای سال های 57 تا 60، تشریح و با بسط این مراحل، وقایع حیات شخصی دکتر بهشتی را در دل رویدادها و تحولات اجتماعی و سیاسی آن دوران بررسی می کند. در کنار آن به ابعاد اندیشه ای شهید بهشتی به خوبی توجه شده و در مجموع کاری قابل تقدیر است.
حلاوت خاطرات از جنس پدر
علیرضا بهشتی و یک خواهر و برادرش، بخشی از کودکی شان رادر هامبورگ سپری کردند و اولین تصاویر روشن وی به زندگی در کنار پدر و خانواده در کشور آلمان برمی گردد. سال هایی که به همراه خواهر و برادر بزرگ ترش برای تحصیل به مدرسه آلمانی ها می رفتند. ضمن حفظ فرهنگ خود، در میان جامعه آلمانی زندگی می کردند و با خانواده های ایرانیان مقیم آلمان مراوده داشتند. همین طور همراهِ سفرهای اجتماعی و تبلیغی مرحوم بهشتی بودند. وی با نقل برخی از خاطرات گذشته، به گوشه ای از منش و اندیشه پدر اشاره می کند و می گوید: در این سفرها، شهید بهشتی روز را همواره به دو بخش تقسیم می کرد؛ بخش نخست را به انجام امور فرهنگی و اجتماعی مقرر صرف می کرد و بخش دیگر را همراه خانواده بود و ما را به نقاط دیدنی شهر می برد تا با فرهنگ کشورهای دیگر آشنا شویم. او رفاقت شهید بهشتی با فرزندانش را یکی از بارزترین ویژگی های اخلاقی وی برمی شمرد و ادامه می دهد: این ارتباط نزدیک و دوستانه برایش مهم بود و برای همین هیچ وقت اعتقادی به تنبیه نداشت. ما مسائل خصوصی مان را به راحتی با پدر در میان می گذاشتیم چون همیشه مطمئن بودیم که یک راهنمایی و مشاوره خوب به ما می دهد.
حلقه ای برای تفکر
از وی درباره این محافل خانگی می پرسیم که به دلیل خفقان حاکم و دور از چشم ماموران حکومتی در منزل برگزار می شد. فرزند شهید بهشتی هم تعریف می کند که به غیر از برخی دورهمی های فکری و سیاسی، حلقه متنخوانی کاپیتال دوشنبه های شهید بهشتی همراه شماری از چهره های برجسته انقلاب ماجراهایی داشت. وی به عنوان ناظری کم سن و سال، از محتوای این جلسات چنین برایمان نقل می کند: پیش از انقلاب، نزدیک به دو سال این دورهمی را جهت ترجمه کتاب کاپیتال(سرمایه) اثر کارل مارکس دنبال می کردند. از جمله مهمانان انقلابی حاضر در این جمع ها؛ آیت ا... طالقانی، آیت ا... مطهری و مهندس بازرگان بودند.
هیچ وقت احساس آقازادگی نداشتیم
از وی نظرش را درباره عناوین و برچسب های مرسوم این سال ها، آقازادگی و ژن خوب جویا می شویم که برخورداری از این عناوین، زندگی را آسان تر می کند یا سخت تر؟ در جواب تصریح می کند: ما هیچ وقت احساس آقازادگی نداشتیم. پدرم چه در خانه و چه محیط کار طوری رفتار می کرد که ما احساس فاصله و تفاوت با دیگران نمی کردیم. هیچگاه فکر نکردیم از ویژگی و امتیازی برخورداریم. سبک زندگی پدرم مثل قاطبه مردم بود. هیچ گاه نام و عناوین پدر دست و پاگیر انتخاب مسیر آینده ما نشد و ما تلاش کردیم راه خودمان را برویم. وی در همین زمینه، به یکی دیگر از مبانی اعتقادی شهید بهشتی اشاره می کند؛« ایشان باور داشت که هر انسان، کتابی منحصر به فرد است و حق دارد بر اساس تجربه های زیسته، افکار و علایق خود راهش را انتخاب و زندگی کند.»
مشی مواجهه با دشمنان همچون یک معلم؛ صبورانه و عقلانی
فرزند شهید بهشتی، بیشترین سختی های زندگی این چهره انقلابی را مربوط به برهه بعد از انقلاب و مقاومت صبورانه مقابل هجمه های تبلیغاتی علیه خودش می داند و می افزاید: همواره پدرم با موجی از تهمت، افترا و داستان سازی ها روبه رو بود. آن زمان می گفتند؛ آقای بهشتی اشرافی است و در کاخ زندگی می کند، متکبر است و شخصیتی انحصارطلب یا قدرت طلب دارد. وی با بیان این که آیت ا... بهشتی به ندرت پاسخ این هجمه ها را می داد، نحوه مواجهه پدر را با مخالفان و منتقدانش این طور توصیف می کند: شهید بهشتی تا پایان عمر شریفش معلم باقی ماند و شکل مواجهه اش با مخالفان مانند یک معلم بود. تنها برایش مهم بود که طرف مقابل مقصود حرفش را متوجه شود، نه این که او را خُرد کند. خشم خود را خیلی راحت کنترل می کرد و بیشتر از هر چیز از نوع جهالت این گونه برخوردها ناراحت می شد. در جواب دیگرانی که وی را به «برخورد» توصیه می کردند نیز می گفت؛ «ما آنقدر کارهای مهمتر برای انجام دادن داریم که مجال نمیشود برای یکیک آدمها توضیح دهیم که اینطور است و آن طور نیست». اما برای مرحوم مادرم این شرایط خیلی سخت بود. چون حرفها و هجمهها، جا به جایی مدام در بین شهرها، مهاجرت و زندگی در غربت، ناآرامی های زمانه و... تاب و توان روحی او را تحلیل می کرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جلسه نقد و بررسی کتاب «روایتی از زندگی و زمانه سید محمد حسینی بهشتی» و گفتوگو درباره چالشهای تاریخنگاری معاصر، صبح دیروز با حضور «جعفر شیرعلینیا» مولف این کتاب و سید علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی در کافه کتاب آفتاب مشهد برگزار شد. به گزارش خراسان رضوی، در این نشست سید علیرضا بهشتی با بیان اینکه نویسنده این اثر در شیوه تاریخنگاری مرسوم تغییری ایجاد کرده، گفت: این کتاب گام بزرگ و موثری در پرهیز از بتساختن از شخصیتها برداشته است. جعفر شیرعلینیا، نیز با انتقاد از برخی شعارسازی ها بیان کرد: به نظر من اگر می خواهیم اندیشهای را نابود کنیم، می توانیم آن را به شعار تبدیل کنیم چون با این کار، دیگر به آن توجه نمیشود، برای دکتر بهشتی هم در گذر زمان همین اتفاق افتاده است. وی در خصوص بیاعتمادی برخی از مردم درباره تاریخنگاری، اظهار کرد: در مواردی تاریخ نگاران با این عنوان که هم اکنون مصلحت نیست، به مردم اعتماد نکردند تا تمام واقعیت ها و لغزشها را برای آنها بازگو کنند و این اولین بیاعتمادی بود و در مرحله دوم به بیاعتمادی مردم منجر شد. شیرعلینیا درباره کتاب خود نیز افزود: گاه رفتاری از شهید بهشتی نقدبرانگیز و اشتباه است که وقتی من آنها را در کتاب نقل کردم، خیلیها گفتند تو شخصیت بهشتی را خراب کردی، اما من می خواستم در معرفی شخصیت ایشان همه نقاط قوت و ضعف را بیان کنم.
بخشی از این نشست نیز به پرسش و پاسخ اختصاص یافت. بهشتی در پاسخ به سوالی در خصوص «وجود احتمالی فشارهایی برای تصویب قانون اساسی با فاصلهای کوتاه از انقلاب»، گفت: تصویب قانون اساسی در آن موقعیت را از نقاط قوت می دانم، کشور در آن برهه میتوانست به سوی هرج و مرج برود در حالی که قانون موجب پاسخ گویی مدیران می شود. با مطالعه انقلابهای دیگر و دستدست کردن مسئولان آنها برای نوشتن قانون اساسی پس از انقلاب، به این نقطه قوت در انقلاب خودمان میرسیم. بهشتی در پاسخ به سوال دیگری در خصوص اختلافات میان بنیصدر و شهید بهشتی نیز گفت: من بیشتر اختلاف ها را اختلاف سلیقه و اختلاف نظر در شیوه مدیریت کشور می بینم؛ مشکل این جاست که ما یک سری افسانه هایی روی آن اختلافات سوار میکنیم، به عنوان نمونه اینکه میخواستند قدرت را از روحانیت بگیرند اما این طور نبوده، ما میخواهیم ببینیم که گذشته چه کمکی میتواند به آینده ما بکند، نه این که برای افراد نسخه بپیچیم و قضاوت کنیم. بهشتی در خصوص آزادی زنان در بینش شهید بهشتی نیز اظهار کرد: ما در منزل تبعیض جنسیتی نمی دیدیم؛ پدرم اعتقاد داشت انتخابی که فرد می کند، باید آگاهانه و آزادانه باشد، پدرم در محیط خانه برای همه ما که فرزندانش بودیم یک مشاور بود و هیچ وقت تحکم نمی کرد. درباره مرحوم مادرم نیز همین طور بود،اصرار پدر برای این که ایشان ادامه تحصیل بدهند، رانندگی یاد بگیرند و همچنین علاوه بر زندگی خانوادگی، زندگی اجتماعی مجزا داشته باشند، اصرار پدر بر این که بخشی از حقوقشان به مادر اختصاص پیدا کند، به خاطر خدماتی که مادر در خانه ارائه می کنند، با وجود آن که در واقع چنین کاری بر عهده اش نیست، این ها بخشی از نگاه پدر درباره جایگاه زنان بود. وی همچنین در پاسخ به اینکه حجاب در دیدگاه شهید بهشتی چگونه بود، اظهار کرد: حجاب اجباری آن موقع به دلیل مخالفت امثال شهید بهشتی و دیگران اصلا مطرح نشد اما به تدریج بعد از ترورهای سال 60 توسط گروههایی مطرح شد که البته نمیشود بگوییم حتما سوء نیت داشتهاند یا ابزار خوبی را برای اجرای نیت هایشان به کار نمی گرفتند. اما در زمان خود دکتر بهشتی که ریاست دیوان عالی کشور و قوه قضاییه را بر عهده داشتند، خانمهایی در کاخ دادگستری بدون حجاب بودند، پدر در خصوص حجاب بسیار توصیه داشت و طرفدار آن بود، ایشان حجاب را بیشتر از یک بحث اجتماعی می دید تا حکومتی. اگر بپرسیم آیا ایشان طرفدار حجاب داشتن بانوان بودند، باید گفته بله طرفدار حجاب بودند اما این که بخواهند اجبار شود، خیر. حتی در مرکز اسلامی هامبورگ هم برای خانم های ایرانی که می آمدند و در برنامه ها شرکت می کردند، روسریهایی دم در گذاشته بودند که اگر کسی دوست دارد سر بکند. بهشتی در خصوص بینش پدرش درباره نظام اقتصادی هم گفت: شهید بهشتی بیشتر نگاهشان بر سیستم اقتصادی لیبرال سوسیالیسم و سوسیال لیبرالیسم بوده که دعوت می کنم در این حوزه مطالعه کنید و به صحبتهای من اکتفا نکنید. فرزند شهید بهشتی همچنین با تاکید بر اینکه شهید بهشتی یک استثنا بود، گفت: نقدهای پدرم به روحانیت به معنای ارزیابی است نه عیبجویی، هیچ کسی را هم ندیدم که به اندازه او در این حوزه منتقد باشد آن هم بیشتر در باب آسیب های احتمالی در این حوزه مطالبی را مطرح می کرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
احتکار مسئله نوپدیدی نیست که در جوامع گذشته ناشناخته باشد، بلکه یکی از مشکلات بسیار بزرگ اجتماعی است که زاییده حرص و طمع غریزی بشر است. این پدیده در قوانین موضوعه قانون نظام صنفی کشور مصوب 82 در ماده 60 این گونه تعریف شده است: «نگهداری کالا به صورت عمده با تشخیص مراجع ذی صلاح و امتناع از عرضه آن به قصد گران فروشی یا اضرار به جامعه پس از اعلام ضرورت عرضه از طرف وزارت بازرگانی یا سایر مراجع قانونی ذیربط». ملاک برای اطلاق مفهوم «احتکار» به عملی، دو چیز است: الف) نیاز مردم به کالای احتکار شده. ب) فروشنده و عرضه کننده دیگری موجود نباشد تا مردم بتوانند از او کالای خود را تهیه کنند که در اصطلاح فقهی به آن شرط عدم باذل طعام گفته می شود. البته مولفههای دیگری از جمله شرایط زمانی و مکانی و مالکشدن کالا از راه خرید آن، از موارد اختلافی میان بعضی فقهاست. متاسفانه طی چندماه اخیر گردش مواد اولیه و کالاهای مورد نیاز بخش تولید در بازار، به دلیل نوسانات قیمت ارز با کاهش روبهرو بود و بسیاری از افراد کالاهای در اختیار خود را در انبارها ذخیره می کنند و نمیفروشند تا قیمت ارز مشخص شود. عامل اصلی این موضوع خود دولت و سیاستهای اشتباه اتخاذ شده در چند ماه اخیر است که موجب بیسر و سامانی در بازار ارز و در پی آن نقصان تولید ملی شد. در شرایط بی ثباتی اقتصادی عدهای از تولیدکنندگان و عرضهکنندگان کالا تصور میکنند اگر کالا را عرضه کنند، آن کالا در آینده گرانتر میشود و آنها نمیتوانند به میزان کافی از فروش کالا سود کنند یا با فروش کالا متضرر می شوند و بنا بهادعای خودشان سرمایههایشان دچار کاستی و نقصان میشود که این کار از لحاظ شرعی و قانونی قابل توجیه نیست. با این اوصاف احتکار کالا و عرضه نکردن آن ازسوی تولیدکنندگان ریشه در شرایط بیثباتی بازار دارد که باعث شده آنها به ترفندهای مختلف به دنبال جبران ضرر و زیان ناشی از وضعیت پیشآمده باشند. از یک طرف تامین مواد اولیه برای آنها تحت شرایط مذکور دشوار است و از سوی دیگر تحریمها نیز آنها را راجع به آینده تولید ناامید میکند. به همین دلیل یکی از روشهای جبران زیان، افزایش قیمت کالا و تثبیت آن در نرخهای زیاد است که معمولا در شرایط تحریمی از سوی تولیدکنندگان انجام می شود.
بخشی از زمینههای احتکار نیز مربوط به عوامل خارج از کشور است. افزایش قیمت ارز باعث شده که قیمت برخی از کالاها بیشتر شود و در عرضه برخی کالاها دچار مشکل شوند، طبیعتاً این عوامل دست به دست هم داده و انگیزهای شده است تا عدهای برخلاف شرع، قانون و اخلاق دست به احتکار کالا بزنند. در برخی از موارد نیز واسطهگران و عرضهکنندگان با تولیدکنندگان برای افزایش قیمتها همکاری میکنند. این جنس تبانیها نیز یکی از شگردهایی است که تقریبا در زمان افزایش نرخ تورم در جامعه مشاهده میشود.
با توجه به این که در قانون تعزیرات حکومتی و نظام صنفی برای احتکار، مجازات جزای نقدی در نظر گرفته شده و اگر احتکار سبب اخلال در نظام اقتصادی یا افساد فیالارض شود، از ۲۰ سال حبس تا مجازات اعدام هم برایش در نظر گرفته میشود، برای مقابله با پدیده مذکور نه تنها خلأ قانونی وجود ندارد، بلکه ظرفیتهای قانونی متعددی پیشبینی شده است، از اینرو در این مسیر نیازی به قانون جدید نیست؛ اما ضعف در نظارت و بازرسیها در این بخش باید با همت مسئولان برطرف شود. نکته قابل توجه آن است که ورود پروندههای احتکار به پیچوخم طولانی دادگاهها موجب خسران اقتصادی و ایجاد رانت مجدد خواهد شد. در این شرایط باید بستر برای اجرای اقتصاد آزاد فراهم شود و تمام پولهایی که از کشور خارج شده است، دوباره به کشور بازگردد تا بتوانیم اقتصاد سالمی داشته باشیم. تلاشهایی مانند معرفی انبارها میتواند تا حدی کار محتکران را سخت کند اما به نظر میرسد باید از ابزارهای دقیقتری برای این کار استفاده کرد.
بنابراین با توجه به شرایط فعلی برای پیشگیری از تشدید این پدیده باید پرونده محتکران به درستی و به موقع رسیدگی و مجازات مربوط برای آنها اعمال شود. مجازاتی که اثربخش و در حد خود بازدارنده باشد، ولی اگر احیاناً به موارد قانونی درست عمل نشود، آن مجازات اثربخشی لازم را نخواهد داشت. علاوه بر این باید انگیزههای ایجاد رانت و احتکار در جامعه از بین برود در غیر این صورت تا زمانی که خلأهای اقتصادی وجود دارد، نمیتوان از پدیدهای همچون احتکار جلوگیری کرد.
در بیشتر موارد، کشف کالای رانتی موجب انتقال کالا از انبار احتکارکننده به انبار دولت خواهد شد. بهترین راهکار برای از عرضه خارج نشدن کالاهای احتکار شده این است که قاضی با کمک کارشناسان اصناف برای کالاهای احتکاری قیمتی را تعیین و آن را به بازار عرضه کند. در پایان توصیه می شود بازرسان وزارت صنعت، معدن و تجارت با دقت بیشتری بر بازار نظارت داشته باشند و در این میان اتحادیه و اصناف نیز بر اساس وظایف خود محتکران را شناسایی و با آن ها برخورد کنند. مجلس نیز می تواند با افزایش نظارت خود بر عملکرد سازمان بازرسی، تعزیرات حکومتی و بازرسان وزارت صنعت، معدن و تجارت، به طور موثرتری بر بازارهای اقتصادی کشور اشراف داشته باشد. علاوه بر این پیشنهاد می شود دولت در قالب بستههای حمایتی ظرفیت تولیدی را افزایش دهد، اگر تولیدکنندگان حمایت و تشویق شوند بر میزان تولید داخلی افزوده می شود و دیگر با کاهش کالا و اجناس در بازار مواجه نمیشویم و وابسته صرف به واردات نیز نخواهیم بود. با این کار از یک سو می توان جایگزینی برای کالاهای قاچاق و خارجی داشت و از سوی دیگر مانع احتکار فروشندگان شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.