گفت وگو با غلامحسین لطفی؛ بازیگر پیش کسوت سینما و تلویزیون
تعداد بازدید : 59
آدم با نمکی بودم اما دیگر نیستم!
نویسنده : ملیحه رفیع طلب
غلامحسین لطفی در ذهن مخاطبان سینما و تلویزیون با نقشهای طنزش ماندگار شده است. او که لبخندهای زیادی بر لب ها نشانده، سابقه کارگردانی هم دارد و سریال خاطره انگیز «آینه» یکی از ساختههای ارزشمند او به شمار میآید. «خانه به دوش» و «درخت دوستی» را می توان از پرمخاطبترین آثاری دانست که این هنرمند در آنها ایفای نقش کرده است. او حالا در آستانه 70سالگی با همان چهره بشاش و لبخند نمکینش، از تجربهای بلند بالا در عرصه سینما و به ویژه تلویزیون می گوید. البته این روزها جایش در قاب تلویزیون خالی است و این حضور کمرنگ را به پای مشکلاتی می نویسد که در عرصه بازیگری برای همه پیش کسوتها و صاحب سبکهایی چون او به وجود آمده و لبخند را از لبانشان ربوده است. با این بازیگر دوست داشتنی به بهانه حضورش در مشهد، گفت وگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
آدم بانمکی بودم
همان ابتدای کار، حرف را میکشانیم به یک عمر تجربه حضور در عالم بازیگری و البته سرآغاز آن. لطفی برایمان تعریف می کند: سال ۵۰ برای اولین بار و در سن 18سالگی مقابل دوربین مجموعه تلویزیونی دلیران تنگستان قرار گرفتم. فیلمبرداری این کار در بوشهر، قزوین و تهران انجام می شد. آن زمان در قزوین تئاتر کار می کردم اما هدفم این بود که کار تصویری انجام دهم.
او از جمله هنرمندانی است که این عرصه را به صورت آکادمیک نیز دنبال کرده است و می گوید: مدرک کارشناسی ارشد بازیگری و کارگردانی را از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران دریافت کردم و دکترای رشته بازیگری را هم سه سال پیش از وزیر وقت ارشاد گرفتم.
عمده نقشهایی که لطفی در این سالها ایفا کرده، طنز بودهاند؛ خودش در خصوص این انتخاب می گوید: اصولا من آدم با نمکی بودم اما دیگر نیستم. بازی در نقش های طنز تصادفی بود چون من علاقه زیادی به بازی در این جنس کارها ندارم و از قضا کار جدی را بیشتر دوست دارم، منتها در کشور ما وقتی هنرپیشه ای کار طنز می کند، پیشنهادهای بعدی برهمین اساس به او ارائه می شود. بهتر است بگوییم، در سینما و تلویزیون ایران عمدتا به استناد جنس نقش های گذشته، به شما کاری پیشنهاد می شود در حالی که در همه دنیا کسی که نقش منفی بازی می کند، برای کسب تجربه، نقش مثبت هم به او واگذار می شود. وی ادامه می دهد: به هر صورت من در گرداب طنز افتادم و هنوز هم نمی توانم خودم را از آن نجات دهم. این را هم یادآوری کنم که من نقش جدی هم زیاد بازی کردم و اتفاقا به آن ها علاقه بیشتری دارم. لطفی اشارهای دارد به کاهش تولید فیلمها و سریالهایی با مضامین طنز که دارای کیفیت مطلوب و درخور باشند و یادآور می شود: بودجه تلویزیون از حدود ۱۰ سال پیش کاهش یافته و همین باعث شده است آثار کیفی کمتری ساخته شود و همان سریال های گذشته مدام تکرار شود که البته مردم هم با همان سریال های قدیمی ارتباط بهتری برقرار و آن ها را دنبال می کنند. زمانی که بودجه کم شد برای مثال من که شخصا چندین طرح به صدا و سیما داده بودم گفتند تامین حامی مالی اش با خودت. ما هم که کارمان پیدا کردن حامی مالی نیست. این کار، روش های مخصوص خودش را دارد. به همین دلیل تولید فیلم و سریال کم شد. از طرفی وقتی بودجه کم باشد تهیه کننده، نویسنده ، بازیگر و عوامل خوب را دعوت نمی کنند در نتیجه هر کاری هم که ساخته می شود، کیفیت پایینی خواهد داشت و همه این ها باعث می شود سریالی را تماشا کنی که متن و بازی و ... خوبی ندارد .
وی خاطر نشان می کند: راهکار حل این مشکل این است که تلویزیون پول خرج کند که این کار را نمی کند و می گوید بودجه ندارم، البته مسائلی در پشت پرده هست اما همان ها هم به نوعی بر این وضعیت اثر می گذارند.
۱۱۰ میلیون طلبکارم
لطفی گریزی می زند به ماجرای دستمزد بازیگران قدیمی و پیش کسوت که شرایط خوبی ندارد و در این خصوص می گوید: فرض کنید اگر دستمزد من ۵۰ میلیون تومان باشد، آن را در سه قسط پرداخت می کنند، خود بنده هم اکنون مجموعا ۱۱۰ میلیون تومان از تهیه کنندگان تلویزیون طلبکارم که بعضی مطالباتم از 20سال پیش تاکنون انباشته شده اند. این یک مشکل دیگر است البته در سینما بدین صورت نیست زیرا آن جا تهیه کننده شخصی وجود دارد و تا آخر فیلم برداری، تسویه حساب می کند.
وی ادامه می دهد: در سینما هم مانند اقتصاد، مافیا وجود دارد. یکی دو نفری هستند که با عده خاصی از هنرپیشگان ارتباط خوبی دارند و برایشان نقش دست و پا می کنند. الان، هم نسل های من که همگی انسان های تحصیل کرده ای هستند، شغلی به جز بازیگری ندارند و بیشتر بچه های بازیگر و کارگردان، سال هاست که بیکار هستند و کار را آدم هایی می کنند که هنری ندارند و نتیجه اش ساخت سریال با کیفیت نامناسب خواهد بود.
خنداندن مردم همیشه مشکل تر از گریاندن آن هاست
لطفی در بخش دیگر صحبت هایش، از سختی های کار طنز برایمان می گوید: خنداندن مردم همیشه مشکل تر از گریاندن آن هاست. به راحتی مردم را می توان متاثر کرد اما خنداندن آن ها کاری به مراتب دشوارتر است. بیشتر انسان ها با دیدن حوادث و ناملایمات به سرعت گریه شان می گیرد اما درباره خندیدن این طور نیست و کار سختی است و همیشه هم این گونه بوده است. راستش الان دیگر آن آدم بشاش و سرحال گذشته نیستم و دلیلش هم واضح است، گرفتاری هایی که اکنون همه جامعه را در برگرفته، روحیه ام را کسل کرده است. کار ما نشئت گرفته از رفتار جامعه است، وقتی مردم کشورت به هر دلیلی ناراحتی و مشکلات اقتصادی دارند، طبیعتا به من بازیگر طنز خوش نمی گذرد و ناراحت می شوم و این جاست که برای من بازیگر تضادی ایجاد می شود و شاید به همین دلیل است وقتی درباره کارم سوال می شود جمعی پاسخ می دهم و مشکلات همه را بازگو می کنم نه فقط خودم را. این بازیگر طنز از حال و هوای این روزهایش تعریف می کند: ۵- ۶ سال است در قزوین زندگی می کنم و از مرکز دور هستم و شاید یکی از دلایل کم کاری های اخیرم همین دوری باشد. استان قزوین محل تولدم است و آدم های این جا را بهتر می شناسم و هوای خوب این جا را دوست دارم و حقیقتش را بخواهید هر انسانی با افزایش سن به آرامش بیشتری نیاز دارد.
خراسانی ها برایم بزرگداشت گرفتند اما قزوینی ها نه
او در ادامه از آرزوهایش می گوید: دوست دارم اوضاع اقتصادی کشورمان بهبود پیدا کند. لیاقت مردم ما بیشتر از این است و کیفیت زندگی شان باید به مراتب بهتر باشد. وی تاکید می کند: گلایه من این است که در استان قزوین زندگی می کنم و هنرمند این خطه به شمار می آیم اما مسئولان آن استان، به هنرمندانشان نگاهی نمی کنند. استان خراسان برای بزرگداشت از من دعوت کرد در حالی که این اقدام باید توسط قزوینی ها صورت می گرفت و در واقع مسئولان قزوین کم لطفی کردند. ناراحتم چرا در شهر خودم غریبانه زندگی می کنم؟