ساعتی همکلام با یک معلم 70 ساله
تعداد بازدید : 49
از شاگردی که وزیر ارشاد شد تا روزهای خوش خدمت
نویسنده : ملیحه رفیع طلب
هر سال همین حوالی که اردیبهشت به میانه خود می رسد و تقویم روز معلم را به ما یادآوری می کند، در کنار بازار پررونق هدیه دادن و تبریک گفتن، خیلی هایمان که سال هاست فاصله گرفتیم از کلاس درس و مدرسه، یادی می کنیم از آن هایی که به ما نوشتن، خواندن و اندیشیدن را آموختند. از میان نام هایی که توی ذهن مان جان می گیرند، شماری اسم و رسم و خاطره شان خاص تر است و عمیق نشسته اند در دل و ذهنمان. آنها همانهایی هستند که خردورزی را به ما آموختند و در مسیری هدایت مان کردند که بشویم و باشیم همانی که امروز شدیم و هستیم.
به بهانه این روز و به رسم هر ساله، یادی کردیم از یکی دیگر از خادمان علم و فرهنگ، «غلامحسین حسن زاده» یکی از معلم های خوب شهرمان که شاگردان نامدار زیادی را به جامعه تقدیم کرده است و یکی از دانش آموزان موفق او وزیر مشهدی فرهنگ و ارشاد اسلامی، «سید عباس صالحی» است.
او برایمان از تلخی ها و شیرینی های حرفه معلمی گفت و آن چه آموخته و آن چه فرا گرفته است.
تلاشی برای تحول
حسن زاده در آستانه هشتمین دهه زندگی اش، گوشه چشمی دارد به انگیزه ها و دلایلی که او را به سمت این حرفه کشانده است و می گوید: به این حرفه علاقه داشتم. معلمی از آن مشاغلی بود که حرمت خاصی داشت. سال 48بود که دست تقدیر به من جامه معلمی پوشاند و کارم را از مدرسه حاج آقا عابدزاده آغاز کردم. چند صباح بعد، یکی از مسئولان هیئت امنا به من پیشنهاد کرد تا به مدرسه علویه در مطهری جنوبی بروم و آن جا مشغول به کار شوم. آن موقع 32 سال داشتم. از آن فضا بود که این حرفه برایم جدی و جدی تر شد. باور دارم که معلمی بی عشق ممکن نیست. علاقه به این حرفه باید توی رگ هایت جریان داشته باشد تا آن چه می گویی بر دل 40-30 دانش آموزی بنشیند که رو به تخته نشسته و به دهان تو چشم دوخته اند.
خاطرات توی ذهنش جان می گیرند، تعریف می کند: در مقطع پنجم دبستان، شاگردانی داشتم که در مدارس آموزش و پرورش کل استان نام نویسی می کردند و به صورت متفرقه امتحان می دادند. یکی از آن ها تقوی نام داشت اما فامیلش را با «غ» می نوشت و این برایش به یک عادت تبدیل شده بود. یک بار از او پرسیدم چطور تا این مقطع نوشتن فامیلش را یاد نگرفته، در پاسخ گفت که در روستا زندگی می کرده و آن جا پدرش با کدخدا دوست بوده و نمرات هر سال دانش آموزان به حساب همین رفاقت ها تعیین می شده است. خلاصه برایش توضیح دادم که شرایط این جا فرق می کند و باید جدی تر بخواند و تمرین کند تا برای آینده اش بی نیاز از رفاقت بازی باشد. خلاصه با تلاش من و دیگر معلم ها از آن شاگردی که پنج سالی از هم دوره هایش عقب بود، یک شاگرد نمونه ساختیم که باعث افتخار همه ما شد.
رسالت سخت معلمی
این معلم پیش کسوت، خاطره برنامه های فوق برنامه اش برای دانش آموزان را نیز زنده می کند و می گوید: به یاد دارم از میان شاگردان مقطع چهارم مدرسه علویه و سجادیه 50 نفر را که درس بهتری داشتند انتخاب کرده بودیم، روزهای جمعه برایشان کلاس های فوق برنامه برگزار می کردیم و دعای ندبه نیز برقرار بود. برای شرکت در این دوره ها اجباری در میان نبود، بعدها مباحث قرآنی و تحلیل های سیاسی هم به برنامه های مان اضافه شد، از آن جمع، سه نفر شهید شدند که یکی از آن ها شهید حکمت بود و اکنون مدرسه ای به نامش ساخته شده است. دوتای دیگر هم شهیدان گردآسیایی و محمدیان بودند. آن برنامه ها تاثیر فرهنگی خوبی روی دانش آموزان داشت و والدین هم قدردان تلاش های ما بودند. معلم هایی هم که در این مسیر ما را همراهی می کردند، از ته دل وقت می گذاشتند و روز جمعه و تعطیل شان را به تقویت بنیه درسی و فرهنگی دانش آموزان اختصاص می دادند، خلاصه تعلیم و تعلم را به چاشنی هم داشتیم.
صالحی با تمام شاگردانم فرق داشت
وی با تاکید بر این که معلم باید تقوای لازم را در رفتار و کردارش داشته باشد، ابراز می کند: متاسفانه گاهی شاهدیم که بعضی معلمان اطلاعات کافی در اختیار ندارند. به مدد تلویزیون و اینترنت، حالا یک کودک در معرض میزان زیادی از اطلاعات قرار دارد و این معلم است که باید مکرر خود را به روز کند. گاهی در توصیف ها می آورند که معلم همچون شمعی باید بسوزد تا اطرافش را روشن کند. به واقع همین است، باید از وجودت مایه بگذاری تا آن چه حاصل می شود، برکتی برای جامعه داشته باشد.
حسن زاده با تاکید بر این که معلم ها در کلاس های درس یک سری دانش آموزان را بیشتر دوست دارند می گوید: اگرچه عادت به تفاوت گذاشتن نداشتم اما آقای صالحی که حالا سکان دار وزارت فرهنگ و ارشاد است، در دوران تحصیلش برایم از میان بقیه دانش آموزان محبوب تر بود. او در کلاس سوم ابتدایی دعای ندبه را ازحفظ می خواند و خط خوشی داشت. جدای از ادبش با استعداد بود و اطلاعات وافری داشت و این شانس من بود که معلم چنین شاگردی باشم. صبح جمعه دعای ندبه را از حفظ می خواند و با آن سن کم شیرین و خاص بود. بودن با این چنین دانش آموزانی برایم سرتاسر درس بود.
وی در پایان از آرزوهایش در روز معلم می گوید: در هیاهوی جهان پیرامون مان، برای فرزندان این مرز و بوم آرزوی آرامش و امنیت دارم تا به برکت صلح به تحصیل و تهذیب مشغول باشند و با مدد خداوند و توکل به ائمه اطهار(ع) برای جامعه خود مفید واقع شوند و هرکدام در این مملکت چرخی را بچرخانند.