صدای پُرتمنای استاد «کریمخانی» به این کلمات جان میدهند: «آمـــدم ای شاه پناهم بده ... خط امانی زگناهم بده...» و آن که دلش را در هر کجای این جهان به ضریح حرم شمس الشموس گره زده است، بیقرار میشود از شنیدن شان.
شاعر این ابیات ماندگار، «حبیبا... چایچیان» متخلّص به حسان است که پنج شنبه گذشته، در سن 94سالگی دار فانی را وداع گفت. این مرثیه سرای اهل بیت(ع) در طول این سالها اشعار ماندگار بسیاری سرود و به همین واسطه در زمره تاثیرگذارترین شاعران آیینی معاصر شناخته میشد.
شعری ماندگار در وصف حال مادر
این تبریزی زاده که به دفعات از تاثیرپذیری خود از اندیشههای علامه امینی و عسکری سخن گفته بود، بعدها اشعارش را در قالب سه دیوان به چاپ رسانید. وی کتاب «بَطَلَةُ کربلا»، اثر «دکتر بنتُ الشّاطی» را با نام «زینب (س) بانوی قهرمان کربلا» به فارسی ترجمه کرد. فاطمه زهرا امابیها؛ مجموعهای از مطالب علامه امینی درباره حضرت زهرا(س) است که توسط وی گردآوری شد.
نخستین شعری که مرحوم چایچیان سرود در ۱۵ سالگی و در رثای پدرش بود:
پدرم رخت از این جهان بربست/ کمرم از غم و محن بشکست
میکنم لیک شکر یزدان را/ گر پدر نیست باز مادر هست
او بعدها با تشویق مادرش، به سرودن اشعار در مدح و مرثیه ائمه(ع) پرداخت. این شاعر در گفتوگویی از تاثیر مادرش بر ماجرای سروده شدن شعر«آمدم ای شاه پناهم بده...» چنین گفته است: «مادرم در آخرین لحظاتی که خدمت شان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم. دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود متاسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند؛ کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزوی تان چیست؟ ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا (ع) را زیارت کنم. و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند. با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمیدانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، گفتم: مادرجان! از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد» گفتم: دلچسبیاش به این است که حضرت جواب بدهد. هرچه کردم دیدم مادر قبول نمیکند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت میکردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجهام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید. وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتوانست برود. خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است.»
غافلگیری شیرین
او خاطره دیگری نیز از کرامت امامرضا(ع) دارد که در گفت وگویی با نشریه «خیمه» آن را روایت کرده بود:به خاطر دارم که در مجلسی، علامه امینی بالای منبر با شور و هیجان، با بهره وری از احادیث عترت و آیات قرآن، مشغول صحبت بود. ناگهان یک نفر، صفوف حاضران را شکافت و با عجله، خود را به کنار منبر رساند و به علامه خبر داد که استاد بزرگ و ادیب دانشمندی از دانشگاه «الازهر» مصر، که بر اثر خواندن کتاب «الغدیر» به قبول مذهب تشیع افتخار یافته است، برای عرض ادب و تشکر از این لطف الهی، به زیارت حضرت رضا (ع) مشرف شده و در آن جا اشعار بسیار زیبایی به زبان عربی سروده است. علامه امینی کلام خود را قطع کرد و فرمود:«به ایشان بگویید بیاید و اشعار خود را در پشت بلندگو قرائت کند.»
علامه امینی بالای منبر به جای خود نشستند و آن استاد مصری، دو پله پایین تر ایستاد و اشعار عربی بسیار بلیغ و زیبای خود را در مدح حضرت رضا (ع) قرائت کرد. علامه امینی بلافاصله رو به من کرد و فرمود: «حسان، تو هم اشعارت را در مدح حضرت رضا (ع) بخوان.»
من که قبلا قرار نبود در مقابل آن جمعیت انبوه، که دامنه اش تا خیابان های اطراف کشیده شده بود، شعری بخوانم و هرگز انتظار این دستور بی مقدمه را نداشتم، مضطربانه عرض کردم:«حضرت آقای امینی، قربانت گردم، شما که می دانید من اشعارم را همیشه از روی کتاب یا دفترچه و یادداشت می خوانم، حالا هم که من همراهم شعری برای خواندن ندارم!»
ولی ایشان، بدون توجّه به عرایض من، باز پشت بلندگو تکرار فرمودند:«حسان! به عنوان پذیرایی از مهمان عزیز، تو هم باید شعری در مدح حضرت رضا (ع) بخوانی!»
در حال درماندگی، ناگهان متوجه شدم اشعار نیمه تمامی را که شب گذشته در مدح حضرت رضا (ع) سروده بودم در جیب دارم؛ بنابراین با عجله عرض کردم: «حضرت آقای امینی، یک شعر نیمه تمام را که دیشب سروده ام در جیب خود یافتم و با اجازه شما همان را می خوانم:
حاجتم بود حج بیت ا.../ قسمتم شد حریم قبله طوس...»
وقتی شعرم را که بیش از بیست بیت بود خواندم، استاد مصری با تعجب مرا در آغوش کشید و بوسید و گفت: «چگونه توانستی اشعار عربی مرا در این چند لحظه با همان قافیه سین به شعر فارسی برگردانی؟!»
تازه متوجه شدم که این یک اعجاز از حضرت رضا (ع) است. شعری که من شب قبل در مدح آن حضرت سروده بودم، با شعری که آن استاد مصری در مشهد مقدس گفته بود به طوری در قافیه و معنی هماهنگ و یکسان بودند که آن استاد مصری خیال کرده بود من در همان مجلس، اشعار عربی او را به شعر فارسی برگردانده ام.
پیام تسلیت تولیت آستان قدس رضوی
پیکر این شاعر اهل بیت(ع) در حالی صبح دیروز تشییع شد که چهرههای متعددی درگذشت او را ضایعه ای برای ادبیات ولایی کشور دانستند. حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس رضوی نیز در پیامی فقدان این شاعر متعهد و انقلابی را تسلیت گفت. در بخشی از این پیام آمده است: «مرحوم حسان از شاعران توانا و مخلصی بود که هنر و قریحه سرشار خود را وقف خادمی اهلبیت (ع) کرده بود و با سرودن اشعار ماندگار در مناقب و مصائب آن ذوات مقدسه، چنان باقیاتالصالحاتی از خود به جا گذاشته است که زمزمه هر یک از هزاران بیت از شیدایی و شوریدهحالی او در لسان دلدادگان اهلبیت، روح و ریحانی بر آن روح لطیف و نورانی خواهد افزود ان شاء ا... .»
پیام تسلیت وزیر ارشاد
دکتر«سیدعباس صالحی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز با صدور پیامی درگذشت مرحوم حبیبا... چایچیان را تسلیت گفت. به گزارش فارس، در بخشی از پیام وزیر ارشاد آمده است: «بهره گیری از محضر علما و بزرگان دین به ویژه تاثیر پذیری از آموزههای مرحوم علامه امینی(ره)، در کنار طبع روان و اشعار دلنشین استاد حسان، حلاوتی دو چندان به سروده های این شاعر دل سوخته ائمه اطهار بخشیده بود». همچنین «محسن جوادی» معاون فرهنگی وزیر ارشاد در پیام تسلیتی نوشت: اشعار ایشان از آن نظر که برآمده از دل و جان شاعر بود بر دل ها نشست و بر زبان ها جاری شد.