گفت و گو با استاد شاپور هدایتی فرد، پیشکسوت تارنوازی استان به مناسبت روز آواها و نواهای ایرانی
تعداد بازدید : 12
هزار بار برگردم باز هم می نوازم
ترسول/ تار را به دست می گیرد، جوری که شما آرزوهایتان را بغل می گیرید، بعد با سرانگشتان می نوازد، انگار با اشتیاقی آمیخته به دلهره شعاع نوری را که از پنجره به اتاق می ریزد، لمس کنی و بعد فقط باید گوش بسپاری. برکه ای است که جاری می شود، برهوت خسته جان آدم را سبز می کند، نوروز را زودتر از همیشه با خود می آورد، آن چه استاد می نوازد، همه اینها هست و هیچ کدامشان نیست...
مردم، صاحب امتیاز تمام هنرها هستند
امروز روز ملی آواها و نواهای ایرانی است و چه مناسبتی بهتر از این که هم کلام استاد شاپور هدایتی فرد، پیشکسوت تارنوازی خراسان شویم. آرام و متین آن طور که شایسته یک پیشکسوت موسیقی است، پاسخ اولین سوال را می دهد. البته که در کنار تمام شعف و شیفتگی اش نسبت به تار و موسیقی، از دشواری های این مسیر و نبود هرگونه حمایت و توجه در رنج است، اما دوست ندارد از تلخی ها بگوید. تلخی هایی که گاهی به رنگ تنگدستی هنرآموزان توانمند او در گذر سال هاست و گاهی از جنس دیده نشدن استعدادهای اصیل و متعالی و البته پر شدن این خلأ با آثاری بیکیفیت یا بی نشان از فرهنگ ایرانی. استاد به «خراسان رضوی» می گوید: «هیچ وقت به این فکر نکردم که پیشکسوت تارنوازی بشوم. من فقط کارم را انجام دادم، این کار عشق من بود، علاقه ام بود و آن را پیمودم. اگر هزار بار به عقب برگردم باز هم همین مسیر را انتخاب می کنم.» او صحبت هایش را ادامه می دهد و می افزاید: «باور من این است که در کشور ما صاحب امتیاز تمامی هنرها، فقط و فقط مردم هستند. مردم نسبت به تاثیر هنر و البته موسیقی بر تعالی فرزندانشان آگاهاند، تجربه من می گوید بچه هایی که به سمت هنر و موسیقی می آیند، کمالگرا می شوند و در همه زمینه ها و البته در تحصیل شان می درخشند.»
از ویولن تا تار!
پدر که بسیار علاقه مند به موسیقی بود، از 13 سالگی همه فرزندانش را در کلاس های آموزشی ثبت نام کرد. این شد که شاپور نوجوان خودش را ویولن به دست در کنار یک تیم موسیقی یافت و ویولن نوازی تا 2 سال ادامه یافت تا این که در 24 سالگی تغییر مسیر داد و تار را انتخاب کرد. استاد می گوید: «تار را از هر سازی بیشتر می پسندیدم. شاگردی جناب حریم متبسم را کردم. در تهران هم جناب زیدا... طلوعی استادم بودند. بیشتر مراحل یادگیری را در تهران طی کردم و مدام در رفت و آمد بودم، چون آن زمان بر خلاف امروز در مشهد استادی حضور نداشت و همه چیز به تهران خلاصه می شد.»
دولت از سبد فرهنگی خانواده حمایت کند
از استاد می پرسم اولین سازتان را چند تومان خریدید و الان یک هنرجو باید برای آموختن تار چقدر هزینه کند؟ پاسخ می دهد: «تار همیشه گران بود. یادم هست اولین تاری که خریدم 5 هزار تومان قیمت داشت و خرید آن برایم دشوار بود. الان هم تقریبا شرایط همان است. کلاس های آموزشی هم هر جلسه بین 100 تا 120 هزار تومان هزینه دارد که گرانی ها تاثیر بسیار زیادی بر ریزش هنرجوها گذاشت. خانواده ای که 3- 4 فرزند دارد و هر کدام هزینه درس، دانشگاه، خوراک و پوشاک دارند، موسیقی و کلا بسته های فرهنگی و هنری را از سبد نیازهایش حذف می کند و این طبیعی است. در این جا دولت باید پای خوراک فرهنگی خانواده ها بایستد اما متاسفانه کاری در این زمینه انجام نشده است.
با این حال استادان موسیقی و آموزشگاه ها که شاید افزایش 10 برابری هزینه ها در 5 سال گذشته را تجربه کردند، به هر شکلی بود هزینه های هنرجویان را تنها 3 برابر افزایش دادند که البته آرزو داشتیم این اتفاق نمی افتاد.»
از توجه ارشاد تعجب می کنیم!
وی در ادامه از نبود توجه و حمایت لازم در حوزه موسیقی استان می گوید و ادامه می دهد: «وقتی از ارشاد برای کاهش هزینه هنرجوها کمک می خواهیم، آنها اول دست روی دستمزد مدرس می گذارند که واقعا مبلغ قابل توجهی نیست، با این حال قبل از مراجعه به مسئولان تا حد ممکن کاهش یافته است. البته این نحوه برخورد با مدرسین، مسبوق به سابقه است. به یاد دارم که سال 65 در ارشاد درس می دادم، حداقل انتظار این بود که مدرس موسیقی که تجربیات و تخصص ویژه ای را طی سالها کسب کرده است، به اندازه یک کارگر حقوق بگیرد، اما هیچ پولی به من و امثال من پرداخت نمی شد. همه رایزنیها هم بیفایده بود، سادهترین حمایت، بیمه کردن هنرمند است که همین کار هم به درستی انجام نمی شود. حدود 10 سال قبل وقتی ارشاد جلسه ای گذاشت و ما را دعوت کرد، واقعا تعجب کردم! چون کار به جایی رسیده بود که فکر می کردم شاید دیگر در کشور وزارت فرهنگ و ارشاد نداریم!»
خلائی که جولانگاه موسیقی های بی کیفیت شد
کلام آخر استاد، دردی است مشترک میان اهالی هنر؛ وقتی حمایتی در کار نیست، فرهنگ ایرانی میدان را به رقبای بیگانه اش می بازد. او میگوید: «خیلی وقت ها در تلویزیون و رادیو خلأ آثار موسیقایی باکیفیت را حس میکنیم. موسیقیهایی که پخش میشود واقعا کیفیت ندارند، البته چند سالی هست که شرایط خیلی بهتر شده است، اما سوال ما این است که این کارهای بی کیفیت از کجا حمایت می شوند؟ فضای موسیقی کشور از هنر ایرانی و بومی خالی شده که جای تاسف دارد. راه حل این سقوط کیفیت، برگزاری کنسرت های جدی اهالی هنر است. اگر کار خوب در فضایی مناسب ارائه بشود، مخاطب را با خود همراه می کند و هنرمند نیز انگیزه ادامه مسیر و شکوفایی را می یابد.»