مردم معتقدند جای شادی، آموزش مهارتهای زندگی، سواد رسانه، ورزش و فعالیتهای هنری در پایه دبستان خالی است
تعداد بازدید : 46
آنچه ازدبستانیها دریغ میشود
گزارش: خدیجه علینیا عکس: خراسان
هرهفته به شهر میآییم
تا دغدغههای فرهنگی اجتماعی و اقتصادی تان را بشنویــم و منعکس کنیم
اگر والدیــن یک کودکِ دبستانی هستید یا کودکی مشغول تحصیل در پایه ابتدایی در جمع دوستان و آشنایان و فامیل دارید، احتمالا به برخی از کم و کاستیهای فضای آموزشی مدارس در این دوره تحصیلی که اتفاقا بخش مهمی از شخصیت ما در آن شکل میگیرد، واقفید و چه بسا گلایهمندید. پرونده امروز «در شهر» به مناسبت از راه رسیدن ماه مهر، ماه بازگشایی مدارس، به پرسش یک سوال مهم از شهروندان (والدیــن، کودکان و معلمان) میپردازد: «براساس تجربه و مشاهدات، جای چه چیزهای ضروری را در محتوای آموزشی پایه ابتدایی، خالی میبینید؟ چه خدمات و امکانات و توجهاتی از سوی مسئولان و کارکنان حوزه آموزش و پرورش، از کودکان دبستانی دریغ شده که میتواند بر حال و آینده فرد، موثر باشد و نبودش توی ذوق میزند؟» پاسخ شهروندان و توضیحات مدیرکل آموزش و پرورش استان را میخوانیم.
جای خالی شادی و هیجان سالم
خانـم «قناد» معلمِ باتجربه و سابقهدار کلاس اول دبستان که بیش از بیست و چندسال است به آموزش و پرورش کودکان دبستانی مشغول است، به سوال «در شهر» پاسخ قابلتامل و تکاندهندهای میدهد: «واقعیت این است که بچههای دبستانی، چه در مدارس دولتی و چه در مدارس غیرانتفاعی، خوشحال و شاد نیستند. از مدرسه فـراریاند. چرا؟ چون محیط دبستانها، دوستداشتنی نیست. مهمترین دلیلش هم، سنگین بودن مواد آموزشی است. یعنی چه؟ یعنی چند سالی است محتوای کتابهای درسی عوض شده و مقدار و محتوا، بسیار سنگین و عمیق، نامتناسب با سن و سال و فهم و درک و حوصله بچهها تدوین شده است. مباحث بسیار فراتر از گنجایش فکری بچههاست و این را فقط امثال من که سالهاست از نزدیک با بچهها در ارتباطیم متوجه میشویم، نه مولفان این کتابها که گاهی مدرک دکترا هم دارند. نتیجه چه میشود؟ نتیجه این است که بچه نیازمند شادی و نشاط و بازی، تحت فشار، مدام برای یادگیری و حفظ کردن دست و پا میزند و مثل یک فنر فشرده، در یک جشن و دورهمی، با یک ترانه مبتذل –همان طور که دیدیم- منفجــر میشود و همه را انگشت به دهان میگذارد.»
جهتدهی به علاقه و استعداد بچهها اتفاق نمیافتد
یک کشاورز 75 ساله در پاسخ به سوالم، با حسرت و افسوس میگوید: «امام(ره) میگفت: امید من به شما دبستانیهاست. یعنی چی؟ یعنی رشد و پیشرفت مملکت در هر زمینهای، به دست نسل بعد، همین بچههایی که الان دبستانی هستند امکانپذیر است. لازمه این اتفاق چیست؟ لازمهاش به رسمیت شناختن علایق و استعداد بچهها و جهتدهی به تواناییهای شان است. یکی به کشاورزی علاقه دارد، یکی به باغبانی، یکی به آشپزی، یکی به دامداری و دیگری به خیاطی و مهم است همه اینها، سواد و شعور و آگاهیِ لازم در زمینه مورد علاقهشان را داشته باشند. به نظر من مهم است آموزش و پرورش با تلف نکردن وقت بچهها، از همان سالهای ابتدایی، دورههای تخصصی برگزار کنــد و کودکان دبستانی بهجای یادگیری مباحث تکراری و غیرکاربردی، کار و مهارتی یاد بگیرنــد که در آینده به دردشان میخورد.»
تشنۀ هنر، ورزش فعالیتهای گروهی و گردش در طبیعتیم
«هلیـا حیدری» 12 ساله، امسال دانش آموز کلاس ششم ابتدایی خواهد بود و در پاسخ به سوال ما که: جای چه چیزهایی را در محتوای آموزشی مدرسهتان، در تمام پنجسال اخیر خالی میدیدی، می گوید: «جای هنر مثل نقاشی، طراحی، دوخت و دوز. جای فعالیتهای دستهجمعی و شاد مثل تجربه آشپزی، آزمایشهای مفرح علمی، گردش در طبیعت و لمس برگ و حشره و جانوران. جای ورزشهای جدی و نوشتن از تجربههای مان در قالب انشا. همه اینها هم به دلیل بها دادن بیش از حــد به دروسی مثل ریاضی و علوم و محور قرار گرفتن این درس ها با توجه به حجم سنگین کتاب هاست. جوری شده که پدر و مادرهای مان هم، تحت تاثیر این سیستم، دیگر اعتراضی ندارند. دیگر ورزش و هنر و انشا را حقِ ما نمیدانند و اگر نمره ریاضی و علوممان کم شود، تنبیهمان میکنند اما به نمره بالای ورزش و هنر بیتفاوتند. ما تشنه شادی و فعالیتهای گروهی هستیم و از مدیران می خواهم کلاس های ما را شادتر و جذابتر و هیجان انگیزتر برگزار کنند.»
نبود آموزش مهارتهای زندگی
خانم «صفوی» هم که از معلمهای بسیار خوشنام یکی از نواحـی آموزش و پرورش و محبوب بین بچهها و خانوادههاست، در پاسخ به سوال ما، آهی میکشد و درددل میکند: «متاسفانه در سالهای اخیر، آن قدر سرفصلهای آموزشی زیاد و محتوای آموزشی سخت و دشوار شده که روزهای دبستانیها، فقط با یادگیریهای سطحی و حفظیات میگذرد و دریغ از فرصتِ مناسبی برای فهم عمیق و تثبیت آموختهها. درسها، به شکل غیرمنطقی، آن قدر سخت شده که اطلاع دارم برخی مدارس از مردادماه، به برگزاری کلاسهای آموزشی اقدام کردهاند و پدر و مادرهای بچهها با مدرک کارشناسی و کارشناسیارشد هم از عهده کار و تمرین با بچه در خانه، برنمیآیند. همه اینها در زمانِ محدود، منجر به آموزش نامحدود، حتی سرِ زنگ ورزش و هنر و انشا میشود و نتیجه، بار آمدن دانشآموزان تکبُعدی است که هیچ مهارتی از جمله مهارتهای یدی مثل باغبانی و آشپزی، مهارتهای ارتباطی و اجتماعی و مهارتِ خوب دیدن و خوب شنیدن و خوب بیان کردن را ندارند.»
در حسرت یک نفس راحت
آقای شصت و چند سالهای که خودش الان بچه دبستانی ندارد اما الان نوههایش دبستانیاند، می گوید: «آن قدر که در روزنامه و مجلات میخوانم، ظاهرا بهترین زمان آموزش و یادگیری، از ساعت 9 صبح تا 12 ظهر هر روز است. اما دبستانهای ما از چه ساعتی شروع به کار میکنند؟ معمولا 7. این یعنی اگر مسیر خانه تا مدرسه طولانی باشد، بچه طفلکی باید 6صبح از خواب بیدار شود و خوابآلود و بیتمرکز و گرسنه، سر کلاس درس بنشیند. ضمن اینکه برخی مدارس هنوز دوشیفتهاند و بچه باید بعد از ناهار، در حالی که چرت میزند، ریاضی و علوم و فارسی یاد بگیرد. از این گذشته، بحث مشق شب است. همه ما سالها روی دفتر و کتاب خم شدیم و برگههای سفید را ماشینوار سیاه کردیم و کابوس مشق دیدیم و بهخاطر چند خطِ جا افتاده تنبیه شدیم تا پارسال که اعلام شد قرار است مهارتآموزی جایگزین مشقشب شود، از اینکه نسل جدید مجبور به تکرار چنان تجربهای نیست، خوشحال شدیم ولی متاسفانه این اتفاق به شکل جامع و گسترده نیفتاد و همچنان بچهها باید ساعتها تکالیف سنگین انجام دهند و دفترمشق را با خودشان همه جا بکشند و حتی در تعطیلات نوروز، مشق بنویسند. چرا باید تنها خاطره ما از دوران دبستان، تکالیف زیاد و انگشتان تاول زده باشد؟ چرا نباید دبستانیها یک نفس راحت بکشند؟»
چرا خبری از آموزش سواد رســانه نیست؟
«ایران نژاد» 48 ساله در گفتوگو با «در شهر» میگوید: «راستش جای خیلی چیزها در محتوای آموزشی پایه ابتدایی خالی است. یکی از مهمترینهایش –باتوجه به علاقه و گرایش شدید دهه هشتادیها و نودیها به حضور در فضای مجــازی- سواد رسانه است. به این معنی که به بچه آموزش دهند برای فعالیت در شبکههای اجتماعی یا بازدید از وبسایتها و گشت و گذار در اینترنت، باید چه مهارتهایی داشت و حواسشان به چه نکاتی باشد تا از آسیبدیدن به واسطه تبلیغات یا ارتباطات نامناسب در فضای مجازی، پیشگیری شود و اتفاقا از این فضا برای رشد و درآمدزایی و آموزش و آگاهی استفاده کنند. فارغ از این، به نظر من باید اصول مدیریت خانواده، نکات بهداشتی، مهارت ارتباط با همسالان و... در فضایی دوستانه، آموزش داده شود.» «سجاد» 22 ساله که چندین سال است ترک تحصیل کرده است می گوید: «ما به مدرسه آمدیم، مدرسه به ما نیامد! من از ترک تحصیلم پشیمان نیستم اما اگر کمی محبت و همدلی در محیط آموزش بود، به گونه ای که به مدرسه رفتن علاقهمند و دلگرمم میکرد، من الان ترک تحصیل نکرده بودم. جای مهربانی در مدارس ما خالی است.»
خلأ خلاقیت و کارآفرینی
خانم «نجمآبادی» معتقد است: «باید ارزشگذاری بر توانایی بچه، براساس دانستههای درسی حذف شود.»«باقری» که یک کارشناس حوزه کارآفرینی است هم می گوید: «یک آدم خلاق و خوش ذوق و مستقل، معمولا در جست وجوی موقعیت هایی است که زمینه ساز تولد و پرورش ایده های نو است. از ساختارشکنی و برهم زدن عادات روزمره ترسی ندارد و با جسارت به سراغ تجربه های تازه می رود و اصولا در بن بست ها، شکوفـا می شود. این ها همان هایی هستند که بیزار از کسالت تقلید و تکرار، به سراغ کارآفرینی یا ایجاد یک کسب و کار کمتر استفاده شده می روند و با عشق، به پرورش جزء به جزء ایده های شان می پردازند، اما این روحیه از کجــا میآید؟ این روحیه میتواند حاصل یک نظام آموزشی سالم، به ویژه در سالهایی که شخصیت و تفکر و جهانبینی آدمها در حال شکل گرفتن است، باشد. چیزی که جایش در پایه ابتدایی ما خالی است. متاسفانه در مدارس ما نهتنها توجهی به خلاقیت بچهها نمیشود، بلکه با آموزش و برخوردهای تکراری با همه بچهها و همه مسائل در همه موقعیتها، می توان گفت این موضوع در حاشیه قرار گرفته است.»
نه حیاط بزرگ و آزمایشگاه داریم و نه حتی یک کره زمین
«نگار» 11 ساله هم می گوید: «جای یک حیاط بزرگ و دل باز در تمام سالهای ابتدایی، در دبستانم خالی بوده.» «البرز» 12 ساله گله میکند: «وسایل ورزشی به اندازه کافی نداریم. زمین بازی نداریم و زنگ ورزش، یک عده بچه به دنبال یک توپ میدویم، در حالی که دلمان شنا و ژیمناستیک و تنیس میخواهد.» خانم «مهربان» معلم کلاس اول ابتدایی هم گلایه میکند: «جای امکانات اولیه مثل یک کره زمین، در تعداد زیادی از دبستانها، حتی مدارس غیرانتفاعی خالی است؛ جای آزمایشگاه و تجهیزاتی که به بچهها فرصت تجربه بدهد. یکی از درسهای بچههای پایه اول، کاشتن لوبیاست و من هر سال، بهجای این که بچهها را به باغ و باغچه ببرم و دستهای شان با خاک و بذر و آب آشنا شود، مجبورم یک روزنامه وسط کلاس پهن کنم و خودم یک لوبیا در یک لیوان بکارم و بچهها فقط تماشا کنند. این چه وضعی است؟»
مدیرکل آموزش و پرورش استان:
در بسیاری از مدارس مربی پرورشی، هنر و مشاور نداریم و با کمبود معلم ورزش روبهروییم
قاسمعلی خدابنده مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی
وقتی نکات مطرح شده توسط مردم در گفتوگو با «در شهر» را با «قاسمعلی خدابنده» مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی در میان میگذاریم، می گوید: «من تایید میکنم که مدت زمان در نظر گرفته شده برای فعالیت های فرهنگی، پرورشی و تربیتی در پایه ابتدایی، خیلی کم است. به این معنی که دانشآموزان از هفت سالگی تا حدود 13 سالگی، هر روز بعد از چند دقیقه حضور در صف، به کلاس درس می روند و به جز دقایق کوتاه زنگ تفریح، به طور دایم درگیر محتوای آموزشیاند و این خوب نیست. میدانم که اگر بخواهیم دانش آموزان تکبُعدی نداشته باشیم، باید در کنار درس، فضا و زمان لازم برای پرورش همه جانبه فراهم کنیم. منتها به ویژه در سالهای اخیر، توجه به مقوله پرورش در مدارس خیلی کم شده. در بسیاری از مدارس، مربی پرورشی نداریم، مشاور و روان شناس نداریم، معلم هنر نداریم و با کمبود معلم ورزش روبهروییم. نبود انگیزه کافی در برخی از همکاران هم یکی دیگر از مواردی است که به این شرایط دامن می زند. همکاران ما بیانگیزهاند، چون در قبال زحماتی که می کشند، قــدر نمیبینند و مثلا حقوق معلمان حق التدریس با تاخیر یکساله پرداخت می شود. سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، به همه این دلایل تدوین، تصویب و ابلاغ شد و بخشی هم در حال اجراست؛ محتوای کتب درسی تغییر کرده، ارزشیابی بر اساس نمره حذف شده و هر دانش آموز باید بتواند علاوه بر دیپلمی که می گیرد، یک گواهی مهارت هم دریافت کند. با اینهمه، بهواسطه این که براساس سند ملی، از اول ابتدایی تا پایان متوسطه، هر دانش آموز باید حدود 12900 ساعت آموزش درسی ببیند، نمی توانیم ساعات آموزش را کاهش دهیم. تنها میتوانیم امیدوار به اجرای کامل سند تحول بنیادین باشیم تا این شرایط، سامان بگیرد.»