تقویم
تاریخ

28 مرداد 1393 | درگذشت سیمین بهبهانی شاعر و نویسنده ایرانی

سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی در سال ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. او در طول زندگی‌اش بیش از ۶۰۰ غزل سرود و به دلیل استفاده از وزن‌های بی‌سابقه به«نیمای غزل» معروف است. بهبهانی در 28 مرداد ۱۳۹۳ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
 

19 آگوست1689 | سالروز تولد ساموئل ریچاردسون، رمان نویس انگلیسی
ریچاردسون به خاطر خلاقیتش و ابداع «رمان نامه‌نگارانه» بسیار مشهور است. رمان نامه نگارانه، روایت ادبی بلندی‌است که عمدتاً به شکل مبادله  نامه‌های مختلف به نگارش درآمده است و برای محدود کردن زاویه دید به یک یا دو شخصیت خاص استفاده می‌شود.

یکی از دوستداران حضرت رضا(ع) می‌گوید: امام نشانه‌هایی داشت که به راحتی می‌شد ایشان را در میان جمع بشناسی؛ حرف هایش کسی را نمی‌آزرد. حرف کسی را قطع نمی‌کرد. حاجت احدی را اگر برایش مقدور بود رد نمی‌کرد. پاهایش را جلوی کسی دراز نمی‌کرد. تکیه نمی‌داد. با هیچ کس بد حرف نمی‌زد، حتی با خدمه اش. در حضور دیگران، آب دهان نمی‌انداخت. قهقهه نمی‌زد و لبان مبارکش به تبسم باز می‌شد. شب‌ها کم می‌خوابید. زیاد روزه می‌گرفت و بسیار صدقه می‌داد.منتهی الآمال

در آیه 10 از سوره مبارکه زمر می‌خوانیم:
قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ  وَأَرْضُ اللهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍَ‏
بگو: «ای بندگان با ایمانم، در حضور خدا مراقب رفتارتان باشید. نصیب کسانی که در این دنیا خوبی کنند، پاداشی وصف ناشدنی است. زمین خدا پهناور است؛ پس برای حفظ دینتان مهاجرت کنید. پاداش اهل صبر بی شمار داده می‌شود.»
استاد قرائتی در تفسیر این آیه، به نکات زیر اشاره می‌کند:
 در دعوت دیگران به کار نیک، به مخاطب، کرامت دهید.
 ایمان به تنهایى کافى نیست و باید همراه تقوا و دورى از گناه باشد.
 خداوند، در کارهاى نیک مقابله به مثل مى‏کند. چنان که در آیات دیگر نیز مى‏فرماید: اگر نیکى کنید به خودتان نیکى کرده‏اید و آیا پاداش احسان جز احسان است؟
 گاهى حفظ تقوا مستلزم هجرت   و هجرت، مقدّمه‏ دریافت الطاف الهى است.
 هجرت، صبر و مقاومت لازم دارد.

قدیم، زرگرها وقتی می‌خواستند ببینند سکه‌ای طلا هست یا نه، آن را به زمین می‌زدند تا از جنس صدای آن، اصالتش را بفهمند. خداوند زرگر عالم است؛ گاهی یکی را چند صباحی به ظاهر، به زمین می‌زند و مشکلات و مشقاتی برایش فراهم می‌شود. آن گاه از جنس رفتار و سخن آن فرد بر همه معلوم می‌شود چگونه آدمی است [ایمانش اصالت دارد یا نه]. ببینید، دندان پیامبر را شکستند اما به جای نفرین و به جای این که نفرتی در دلش ایجاد شود، دستان خود را به سوی آسمان بلند می‌کرد و می‌فرمود: «خدایا این‌ها نمی‌فهمند. تو هدایتشان کن.» یعنی جواب بدی را با خوبی می‌داد. حال ما هم اگر اسوه مان پیامبر باشد می‌توانیم این چنین اصیل و با عیار باشیم.
سلوک باران | حجت الاسلام رنجبر

پسرکی شاگرد خیاطی بود. روزی استادش کاسه عسل به دکان برد، خواست که به کاری رود. پسرک را گفت: در این کاسه زهر است، نخوری که هلاک شوی. گفت: من با آن چه کار دارم؟ چون استاد برفت، پسرک وصله جامه به صراف داد و تکه نانی گرفت و با آن تمام عسل بخورد. استاد بازآمد، وصله طلبید، پسرک گفت: مرا مزن تا راست بگویم. حالی که غافل شدم، دزد وصله بربود. من ترسیدم که بیایی و مرا بزنی. گفتم زهر بخورم، تا تو بیایی من مرده باشم. آن زهر که در کاسه بود، تمام بخوردم و هنوز زنده‌ام، باقی تو دانی.عبیدزاکانی

To have more knowledge and experience about something than anyone else.
خیر و صلاح را بهتر دانستن. بیشتر از دیگران فهمیدن.
مثال:
You should listen to her advice-after all, Mother knows best
تو باید به حرف مادرت گوش کنی. هر چی باشه اون خیر و صلاحت رو بیشتر می‌دونه.
As the person who designed the entire system, I think I know best about how to protect our users.
به عنوان کسی که این سیستم رو طراحی کرده، به نظرم من بهتر از بقیه می‌دونم که چطور باید از مصرف کننده هامون محافظت کنیم.

تصمیم درست در لحظه نیاز
اینساید ادیشن  |   پسر 12 ساله ای، جان یک کودک دو ساله را نجات داد. بن در یک روز بسیار گرم به همراه مادرش به یک فروشگاه در اوکلاهاما رفته بود و وقتی با مادر، صدای گریه یک بچه را شنیدند، توجه‌شان به اتومبیلی جلب شد که کنار فروشگاه پارک شده بود و درهایش قفل بود و یک بچه دو ساله در آن گریه می‌کرد. بن وقتی صورت قرمز بچه را دید تردید نکرد و شیشه جلوی ماشین را با بالا و پایین پریدن روی آن شکست و بچه را بیرون آورد. پلیس مادر کودک را در حال خرید در فروشگاه پیدا کرد ولی چون بچه صدمه جدی ندیده بود، او را جریمه نکرد. بر اساس گفته پلیس، گرمای هوای آن روز اوکلاهاما، به 46 درجه سانتیگراد رسیده بود.

شگفتی در اتاق‌عمل
میرر  |  زنی که فکر می‌کرد سنگ کلیه دارد، در واقع سه قلو باردار بود! دانت گلیتز، زن آمریکایی که مدت‌ها بود دل درد داشت و فکر می‌کرد سنگ کلیه دارد، بعد از یک حمله شدید درد، به بیمارستان مراجعه کرد و تازه فهمید در هفته سی و چهارم بارداری بوده و شوکه شد. دکترها هم که فکر می‌کردند او دوقلو باردار است، با دیدن نوزاد سوم موقع عمل سورپرایز شدند. دانت گفته «من به بیمارستان رفتم تا عمل جراحی کلیه داشته باشم ولی از اتاق سزارین سر درآوردم. باور کردنی نیست!» دانت و همسرش حالا صاحب دو دختر و یک پسر هستند!

خلاقیت با تِم مذهبی
گودنیوز | در سال 1999، وقتی «دن استیونسون» ساکن اوکلندِ کالیفرنیا از کمک پلیس ناامید شد، دست به کار خلاقانه و عجیبی زد. محله اوکلند همیشه پر از زباله و محل رفت و آمد قاچاقچیان و خلافکاران بود. دن بارها و بارها به پلیس زنگ زد ولی کسی کاری نکرد. دن هم در اوج ناامیدی با این که آدم مذهبی نیست، یک مجسمه بودای نیم‌متری در کنار تقاطع محله گذاشت، با این امید که انرژی فضا کمی تغییر کند. اما اتفاقی که افتاد خارج از تصور او بود. به مرور زمان، نه‌تنها زباله کمتری در محل ریخته شد، بلکه به گفته پلیس آمار جرم و جنایت در محله را هم به طور چشمگیری کاهش داد. اتفاقی که تا همیــن امروز ادامه دارد.

حشره‌دوزی به جای گل‌دوزی!
نشنال جئوگرافیک | «هِنی میزوشیما» تصویرگر و هنرمند نمدباف اهلِ بریتیش کلمبیای کانادا، گل‌سینه‌هایی بسیار زیبا و خلاقانه با استفاده از نمد، با طرح حشرات طراحی و اجرا می‌کند. حشرات ریز و درشت و رنگارنگی که دوخت و اجرایشان، نیاز به ذوق و خلاقیت و ظرافت دارد و خلق‌شان، اتفاق بدیع و تازه‌ای در دنیای هنر است.

وقتی بیدار شدم فکر کردم که نود سالم شده و سرم را به طرف پنجره گرداندم تا برف را تماشا کنم، برف را که دیدم حدس زدم که تو می‌آیی. صبح بود و من در دنیا تنها بودم. به قدری زود بود که پرنده‌ها هنوز بیدار نشده بودند. حتی پرستار شب خانم دوکرو خوابش گرفته بود و چرت می‌زد و تو داشتی تدارک سپیده دم را می‌دیدی. البته روشن کردن دنیا کار آسانی نیست. ولی تو از پا نمی‌نشستی. آسمان کم رنگ می‌شد. تو در هوا فوت می‌کردی و همه چیز را با رنگ‌های سفید و خاکستری و آبی باد می‌کردی. شب را عقب می‌زدی و دنیا را که به خواب رفته بود دوباره جان می‌دادی. اصلا بیکار نمی‌ماندی. آن وقت بود که من فرق میان تو و خودمان را فهمیدم: تو خستگی نمی‌دانی چیست. تو قرار نداری، همه اش در کاری. روز را می‌آوری و بعد شب را، بهار را می‌آوری و تابستان و زمستان را. فهمیدم تو آمده‌ای و راز اصلی را به من می‌گویی: هر روز دنیا را به چشمی نگاه کن که انگاری بار اول است که چشم باز کرده ای.

از: گل‌های معرفت
نوشته: اریک امانوئل اشمیت
ترجمه: سروش حبیبی

در کنار مرخصی زایمان که در کشورهای مختلف برای مادران در نظر گرفته می‌شود، بعضی از کشورها با تاکید بر نقش مردان در پذیرش مسئولیت برای تربیت و مراقبت از فرزندان، «مرخصی پدرانه» را هم در نظر گرفته‌اند. با این حال، به دلیل مسائلی مانند کلیشه‌های جنسیتی یا باورهای سنتی، هنوز برای عده زیادی از مردان پذیرش این نقش‌ها سخت است. همین موضوع، سوژه‌ای برای جوهان باومن، هنرمند عکاس سوئدی شده تا در پروژه «پدران سوئدی»، لحظه‌های پدران و فرزندان شان را در کنار هم ثبت کند و به دیگران نشان دهد که این تصاویر عجیب و غریب نیستند و حتی در موارد زیادی دلنشین و خاطره‌سازند.خبرآنلاین

گیاهان علاوه بر این که به محیط خانه ظاهر زیبایی می‌دهند، می‌توانند کاربرد مهم دیگری نیز داشته باشند و آن هم تولید هوای پاک و تازه است. موسسه تحقیقات هوای پاک ناسا، بهترین گیاهان تصفیه کننده هوا را که به‌راحتی با فضای داخلی منزل سازگاری دارند، معرفی کرده است که چند گونه رایج آن‌ها را معرفی می‌کنیم.
 
پوتوس
پوتوس یک گیاه آپارتمانی با نگهداری ساده است که به جنگ سم‌های خانگی می‌رود. پوتوس با پیچک‌های آبشاری‌اش، به خانه شما زیبایی خاصی می‌بخشد. این گیاه در آب، گلدان و سبدهای آویزان رشد می‌کند و مقاومت بالایی دارد.

 بنجامین
یکی دیگر از گیاهان تصفیه کننده هوا که اصالت آن به جنوب شرق آسیا بازمی‌گردد، فیکوس بنجامین است. این گیاه هم می‌تواند بین ۶۰ سانتی‌متر تا سه متر رشد کند.

 پاپیتال
احتمالا پاپیتال یا گیاه «عشقه معمولی» را به‌صورت رونده روی دیوارها و درخت‌ها دیده‌اید. ناسا می‌گوید که پاپیتال گیاه شماره یک در میان گیاهان تصفیه کننده هوا، مناسب با شرایط خانه است.

آگلونوما
گیاه آگلونوما گونه‌های بسیار متنوعی دارد و نگهداری آن بسیار راحت است. آن‌ها با هر شرایطی سازگار هستند، اما زمانی که در خاک با آبکشی مناسب، هوای مرطوب و نور کم تا متوسط قرار بگیرند، رشد بهتری خواهند داشت.

کتاب «یک هفته در فرودگاه» اثر نویسنده و فیلسوف نامدار سوئیسی، «آلن دو باتن» است. او‏ این کتاب را در سال 2009، و در پی پیشنهاد یکی از مسئولان فرودگاه هیثروی انگلستان نوشت. مسئولان فرودگاه به او پیشنهاد کرده بودند یک هفته از وقت خود را در این فرودگاه بگذراند و تجربیاتش را بنویسد. دو باتن به‌‏مدت یک هفته، فرودگاه و از آن مهم‏‌تر، آدم‌‏های فرودگاه را تماشا می‌‏کند و گاه با نگاهی فلسفی و روان‏شناسانه، رفتارشان را می‏‌کاود. او با همه حرف می‌‏زند؛ از خدمه‌‏ پرواز و ماموران امنیتی گرفته تا مدیران ارشد اجرایی و مسافران پرتکاپوی فرودگاه و این مکالمه‏‌ها را به زیبایی روایت می‏‌کند. هر روز، هزاران نفر در فرودگاه‌‏ها سوار هواپیما می‏‌شوند و از جایی به‌‏جای دیگر سفر می‌‏کنند؛ مسافت‌‏هایی طولانی را ظرف چندساعت می‏‌پیمایند و حتی لحظه‌‏ای به شگفتی‌ و چرایی‌ تمام این‌‏ها نمی‌‏اندیشند؛ به مسافر بغل‌‏دستی‏شان نیم‌‏نگاهی نمی‌‏اندازند و با عجله، به مقصد بعدی و بعدی می‏‌روند. دو باتن اما با ادبیاتی لطیف و دلنشین از مخاطبش می‌‏خواهد به کارهای تکراری و عادت‌‏هایش فکر کند؛ تا بتواند در تمام زندگی و در هرجا، دور و اطرافش را بهتر ببیند، بهتر درک   و بهتر زندگی کند. این کتاب با ترجمه مهرناز مصباح، توسط نشر چشمه به قیمت 16000تومان منتشر شده است.
 

     چینی: مردی که کوه را از میان برداشت، کسی بود که شروع به برداشتن سنگریزه‌ها کرد.
      مراکشی: شتر کوهان خودش را نمی‌بیند اما کوهان همسایه اش را به خوبی مشاهده می‌کند.
     فرانسوی: زن و پرنده بدون آن که به عقب برگردند، می‌توانند ببینند.
     آفریقایی: اگرچه دریا آرام است، ممکن است تمساحی در زیر آب کمین کرده باشد.

جان نش: من همیشه به اعداد ایمان داشتم؛ به معادلات، منطق و برهان که منجر به دلیل و دانایی می‌شن. جست وجو و تلاش، من رو از بین مرزهای فیزیک، متافیزیک و توهم عبور داد و در برگشت از این مسیر، من مهم‌ترین کشف زندگی‌ام رو کردم: فقط در معادلات پر رمز و راز عشقه که هر دلیل و منطقی رو می‌شه پیدا کرد.یک ذهن زیبا
کارگردان: رون هوارد

پشت خط، سرآشپز بودم. وقتی همه گردان‌ها غذا می‌خوردند، غذای سنگر فرماندهی را می‌فرستادم. آخرای کار بودیم که شهید آغاسی زاده آمد آشپزخانه. گفت: خسته نباشید. کمی آب قیمه برام توی کاسه بریزید. گفتم مگر غذایتان را نیاوردند؟ گفت «من نان و آب خورشت خیلی دوست دارم. این‌ها بهتر است. اسراف هم نمی‌شود.» شروع کرد کمی نان از صبح مانده را ریز کرد توی ظرف و خورد. بعداً از یکی از بچه‌ها پرسیدم. گفت غذا کم آمد. آغاسی زاده گفت من کار دارم و از سنگر رفت بیرون.راوی: مجید مهدوی
کتاب «خدمت از ماست»