شعر: سیدعلی اکبر ضیائی (ضیا) - مشهد
شکر خدا گذشت چهل سال ز انقلاب
چشم حسود کور نیفتاد ز آب و تاب
کاخ امید خصم بداندیش و نابکار
از پایه گشت زین سبب این روزها خراب
با آن که دشمن آن چه توان داشت پیش برد
از لطف حق نخورد تکان آب هم از آب
با مردمی که جان به کف اند و پر خروش
هرگز نیفتد آب ترقی از آسیاب
دشمن اگرچه در پی سرچشمه است، لیک
گشته است رو به رو عوض چشمه با سراب
باید برد به گور جهانخوار، آرزو
تا گیرد از فشار و تکاپوی خود جواب
ایران به رغم فتنه گری های دشمنان
تازد به پیش در رهی که کرده انتخاب
لرزه فتاده بر دل اهریمنان دهر
زین مردمان شیردل پای در رکاب
دست خدا درآمده از آستین ما
ظلمت زداست پرتو انوار آفتاب
تا حال آن چه گشته نصیب ستمگران
بوده ز پایداری ما مردم اضطراب
ما زیر بار زور به ناحق نمی رویم
چون سنگ خاره ایم و ستم پیشه گان غراب
در راه علم و دانش و ایمان و اتحاد
از هیچ کوششی ننماییم اجتناب
منشور انقلاب ما فرمان رهبری است
که آن را به روی دیده نهادیم در جواب
سرمایه کم زدست ندادیم «ضیا» اگر
امروز گشته ایم در این راه کامیاب