«سعید قطبی زاده» را دوستداران هنر هفتم به خصوص آنها که به یک فیلم تنها از زاویه گذران وقت نگاه نمی کنند و به دنبال تحلیل و نقد و بررسی فیلم ها با تمام جزئیات آن هستند، به خوبی می شناسند. نقادی جوان با زبانی شیوا و صریح که نقدهای تند و البته کمی جنجالی و حاشیه سازش، موافقان و مخالفان زیادی را به خود جذب کرده است. او که دانش آموخته اقتصاد است می گوید که اگر فیلم سازی یا شاخه های مرتبط با آن را در دانشگاه ادامه می داد، یقینا از آن منزجر می شد؛ چرا که سینما برای او عرصه ارزشمندی است که با قلب و روحش به سمت آن رفته است. او یک بار هم تجربه فیلم نامه نویسی به پیشنهاد کاهانی را در کارنامه خود به ثبت رسانده اما بیان می کند که علاقه ای به این حوزه ندارد ولی کسب این تجربه را در کنار این کارگردان بزرگ، اتفاقی نیک قلمداد می کند. در باب مشخصات یک منتقد خوب نیز بر صراحت توام با ادب و دانش بالای سینمایی تاکید می کند. مجالی فراهم شد تا با این منتقد سینما، صریح از دیدگاه هایش درباره عالمی بگوییم که بدان تعصب زیادی دارد و توامان از آن نکات مهمی را برای ما بیان می کند.
اهمیت پخش جهانی فیلم ها
قطبی زاده از جمله منتقدانی به شمار می رود که اغلب نقدهایش با جنجال و واکنش های زیادی همراه است. برای مثال نقد او درباره فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی و این اظهارنظرش که گفته بود: «فروشنده، ویژگی های یک فیلم ایرانی را برای اسکار ندارد»، حواشی زیادی را در جامعه سینمایی کشور ایجاد کرد. خودش اما تاکید می کند که به دنبال نگاه حرفهای است پس از بیان صریح نظراتش اجتنابی ندارد. او برای ما توضیح می دهد: فیلم هایی در اسکار موفق اند که استانداردهای لازم را داشته و با حضور داوران در سراسر دنیا اکران شده و در اصطلاح پخش جهانی داشته باشند. مثلا آخرین فیلم اصغر فرهادی به نام «همه می دانند»، اگر متعلق به سینمای ایران بود گزینه اول محسوب می شد، به این دلیل که در جشنواره کن حضور پیدا کرده بود و حالا هم دارد اکران جهانی می شود و طبیعی است اگراین فیلم محصول سینمای ایران بود بهترین گزینه به شمار می رفت. منتها در بحث بهترین گزینه باید معیارها را تفکیک کنیم که آیا بحث سر احتمال موفقیت فیلم در اسکار است یا صحبت سر کیفیت فیلم هاست؟ خیلی وقت ها قضاوت هایی انجام می شود و عده ای می گویند که مثلا چند فیلم داریم که می تواند رقیب آثار موفق سینمای جهان باشد؟ البته توان ما هم کم نیست و کارگردان های خوب ما باید معیارهای این رقابت را نیز بشناسند.
سینما کلاس درس و فیلم مدرسه نیست
قطبی زاده تاکید می کند: فیلم ها قرار نیست الزاما به تماشاگر نکته ای را آموزش بدهند زیرا سینما کلاس درس و فیلم مدرسه نیست. او بر این باور است که آن چیزی که سینما باید به شکل هنر عرضه کند، چشم انداز تازه ای از زندگی است. این که چقدر فیلم ساز، صاحب جهان بینی و قدرت تحلیل از جامعه و جهان پیرامون خود است.وی ادامه می دهد: وقتی فیلم سازی کم سواد است، تجربه و دانش کمی دارد، غیر منطقی است که از او انتظار معجزه داشته باشیم. شرایط خاصی باید دست به دست هم بدهند که فیلمی منطبق بر همان الگوهای سینمای هنری ساخته شود؛ یعنی کارگردان باید از هر جهت بداند که چه کاری می خواهد انجام بدهد، بداند دوربین چیست، زبان سینما چیست و چه کیفیتی دارد و آن را با ادبیات، تئاتر، نمایش نامه، رمان، موسیقی و... اشتباه نگیرد. آن چیزی که او می خواهد عرضه کند به خواسته قلبی اش نزدیک باشد. اما در موارد زیادی فیلم سازان ایرانی در سینما حتی فیلم سازان با استعداد، تکنسین هستند و فقط می توانند یک فیلم را از آب و گل در آورند، اما این که چه دیدگاهی پشت فیلم وجود دارد، جوابش گاهی سخت می شود چون متاسفانه در اغلب موارد نتایج تحلیل ما درباره این بحث ناامید کننده است. وی همچنین متذکر می شود: تمامی عوامل یک فیلم از بازیگر و تدوینگر گرفته تا کارگردان و سناریو باید طوری در کنار هم قرار بگیرند که کلیت یکپارچه ای ساخته شود. وی ادامه می دهد: در واقع اجرا، متشکل از نمایش توانمندی کارگردان است و این که تا چه اندازه می تواند خواسته های خودش را عملی کند. از زمانی که یک فیلم ساز می خواهد دیدگاه خودش را تبدیل به یک اثر کند و تا زمانی که آن اثر کامل شود، دست کم سه ماه طول می کشد بنابراین اولا باید به آن کار ایمان داشته باشد و ثانیا تا آن جایی که می تواند تشریفات رسمی مراحل مرتبط با فیلم سازی مانند فیلم برداری و تدوین و فیلم نامه، خللی در ذهنش ایجاد نکند. بنابراین فیلم خوب، یک کلیت یکپارچه است و نمی توان معیارهای آن را جداجدا بررسی کرد. گاهی یک بازی حتی اگر به یک ایفای نقش برجسته ای هم منجر شود، مادامی که در خدمت یکپارچگی اثر نباشد، نقطه ضعف به شمار می آید.
گرایش سینمای ایران به فیلم های تجاری
این منتقد جوان، اعتقاد دارد که سینمای ایران طی سال های اخیر به جریان ساخته شدن فیلم تجاری گرایش پیدا کرده است و در این خصوص بیان می کند: درست است که فیلم های کمدی صرفا برای جلب مخاطب عام است و این گونه فیلم ها، باعث رونق بخشیدن سالن های سینما می شود، منتها از یک طرف ممکن است نتایج خطرناکی نیز به همراه داشته باشد و آن عقیم کردن و به نابودی کشاندن سینمای مستقل و هنری است. در تاریخ سینما می بینیم، کشورهایی سینمای مفیدی دارند که دو جریان سینمای تجاری و روشنفکرانه در کنار هم قرار گرفته و به اصطلاح زنده اند، منتها گرایشی که به ساخت فیلم های تجاری در ایران وجود دارد باعث شده تا فیلم سازهای غیرتجاری فرصتی برای ابراز وجود نداشته باشند. این نکته را هم باید بگویم که جریان اقلیت در 90 درصد موارد عملکردشان جای دفاع ندارد و به اسم فیلم روشنفکرانه و هنری، کالایی را تولید می کنند که بی شباهت به همان فیلم های تجاری نیست. یعنی فیلم های گنگ، الکَن، غیراستاندارد، آماتوری و ناشیانه که فرسنگ ها با مفهوم هنر در سینما فاصله دارد. از این نظر من معتقد هستم فیلم سازان سرشناس آن عرصه که به عنوان هنرمندان بستر مذکور شناخته می شوند باید مجالی برای فعالیت داشته باشند و در دل این جریان فیلم سازانی تربیت شوند که مسیر درست را به سمت سینمای هنری پیش ببرند، نه این که گمان کنند هر حرکت خلاف رویه های معمول یا هر شنا کردنی در مسیر مخالف الزاما فضیلت است.
بازیگران خوش چهره، عرصه
فیلم سازی را تسخیر کرده اند
وی می افزاید: در سال های اخیر خیلی از فیلم های موسوم به هنر و تجربه، در واقع خلاف جریان معمول فیلم سازی در کشورمان عمل کرده اند البته به معنای این نیست که الزاما همه آن ها فیلم های خوبی هستند اما تجربه متفاوتی برای سینمای ایران به شمار می آیند. قطبی زاده نقبی می زند به تغییر جریان بازیگری در سینمای کشورمان و اضافه می کند: شاهدیم بعضی بازیگران حکم تضمین فروش فیلم ها را دارند؛ مثلا کمدین ها یا بازیگران خوش چهره یا اصلا کسانی که از عرصه های دیگر مانند فوتبال یا خوانندگی جلوی دوربین قرار گرفته اند، این ها عرصه سینما و فیلم سازی ما را تسخیر کرده اند و به دلیل این که تعدادشان کم است و تعداد فیلم های تجاری زیاد، سود خوبی از این عرصه کسب می کنند.وی می گوید: این ها را با دستمزدهای هنگفت به استخدام در می آورند و طبیعی است که سایر بازیگران اعتراض کنند که به عنوان طفیلی شناخته می شوند یا بازیگرانی که اولویت چندم تهیه کنندگان هستند، در حالی که شاید توانمندی شان بیشتر از بازیگرانی باشد که فقط چهره اند. با این منتقد سینما حرف را به سمت و سوی نیاز جامعه جوان و نوجوان به فیلم هایی می کشانیم که از دردها و مشکلات واقعی جامعه می گویند. وی در این باره یادآور می شود: دست اندرکاران این عرصه به این موضوع توجه می کنند، اما گاهی توجهی از سر خیر خواهی نیست. این که رنج انسان ها در فیلم ها بازتاب داشته باشد، خیلی خوب است منتها زاویه دید مهم تر است، برخی فیلم سازان می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند و از این فرصت سوءاستفاده می کنند. فیلم سازی که دلسوز جامعه باشد اگر رنج و درد اجتماعی را در فیلمش نشان می دهد حتما یک نگرش انسانی پشت کارش است و با یک انگیزه خیرخواهانه این کار را انجام می دهد، چون جامعه اش را دوست دارد، اما این که کسی برای خوشامد جشنواره های خارجی بخواهد تصویر غیرواقعی که ممکن است کیفیت ملی ما را بی آبرو کند، در فیلمش به نمایش بگذارد، عملی خیرخواهانه انجام نداده است.وی تاکید می کند: من بدون هیچ گونه جهت گیری این حرف را می زنم، من از دیدن فیلم هایی که درد را خیلی جانگدازتر و شدید تر و دل آزار تر نشان می دهد اما انگیزه پشت آن، انگیزه انسانی است، لذت می برم و آن فیلم را می پسندم.
ویژگی های منتقد سینما
او در بخش دیگر صحبت هایش به ویژگی های یک منتقد سینما اشاره می کند و می گوید: مهم ترین ویژگی دارا بودن دانش سینمایی است و دانش سینمایی هم تلفیقی از دانش های گوناگون است که آموخته هایش فقط مربوط به یک شاخه علمی نباشد و در وهله نخست به خودش و بعد به مخاطب و نوشته اش دروغ نگوید.او در میان منتقدان، قلم و نگاه و خصلت های اخلاقی زنده یاد ایرج کریمی را می پسندد.
وی در پایان گفت و گو، آرزویی با رنگ و بوی سینمایی دارد که در بیان آن تصریح می کند: آرزویم این است فیلم های خوبی ساخته و ایران در عرصه جهانی شناخته شود. فیلم ها علاوه بر درخشش در جشنواره ها در اکران جهانی نیز حضور تعیین کننده داشته باشند و نسل های جدید فیلم سازی، از قبلی ها بهتر کار کنند و سینما هیچ وقت از اعتبار نیفتد.