
بهترین مؤمنان کسی است که با مؤمنان اُنس بگیرد و کسی که انس نگیرد و انس نپذیرد، خیری در او نیست.
امالی (طوسی) ص462 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج64، ص298

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

الهی!
دیدهای ده که جز تماشای ربوبیت نبیند
و دلی ده که غیر از مهر عبودیت تو.
الهی!
پایی ده که با آن کوی مهر تو پوییم
و زبانی ده که با آن شکر آلای تو گوییم

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سیل سه چوپان را با خود برد
53سال پیش در چنین روزی، روزنامه «خراسان» نوشت:
سیل در قریه بقمچ دو چوپان و 550راس گوسفند و در مجموع در چند قریه دیگر در بجنورد نیز یک چوپان و 300راس گوسفند و سه مادیان را برد. سیلاب کلیه مزارع گندم و جو این قراء را ویران کرد و خانههای 1500نفر از اهالی را فرو ریخت. سیل زدگان در ویرانهها و بیابان سرگردانند و منتظر کمک هستند. در چند روز اخیر در اغلب نقاط خراسان منجمله درگز، قوچان و قراء اطراف نیز سیل جاری شد. سیل در پنج قریه درگز نیز 14نفر را کشت و 40خانه را در قوچان خراب کرد.
کلیه گرمابهها را بستند
کلیه گرمابههای خزانه دار شهر فریمان با همکاری بخشداری و اداره بهداری و شهربانی آن مسدود و یکی از گرمابهها فعلا زیر نظر دایره مهندسی بهداشت آن شهرستان در حال تبدیل خزانه به دوش میباشد.
پدری فرزندش را در خیابان رها کرد
ساعت 10صبح دیروز پسر کوچکی که در خیابان سرگردان بود، به پاسبان مراجعه کرد و اظهار داشت پدرش او را در خیابان رها کرده و به او گفته است که نزد مادرش ژیلا برود و دیگر نزد او بازنگردد.
کودک که اسمش مسعود بود، سپس گفت: وقتی به توصیه پدرش به سراغ مادرش رفته او را نپذیرفته و گفته نزد پدرش برگردد و چون خیابانی که به منزل پدرش میرسیده را ندیده است، در خیابان سرگردان شده است.
پاسبان مسعود را به کلانتری برد و در آن جا اظهارات کودک شنیده شد و چون جرمی اتفاق افتاده و پدری فرزندش را در خیابان رها کرده بود، ماموری همراه کودک به خانه پدر او رفت اما پدر در خانه نبود به این جهت مامور سراغ مادر 27ساله معروف به ژیلا رفت. او نیز از پذیرفتن پسرش خودداری کرد و همراه پاسبان به کلانتری آمد و گفت:پدر مسعود برای من کاری پیدا کرد و چون دسترنج مرا حیف و میل میکرد، از وی طلاق گرفتم و مسعود که دو سال بیشتر نداشت، به پدرش تسلیم شد و حالا حاضر نیستم به هیچ وجه او را بپذیرم چون قانون نیز چنین تکلیفی برای من نگذاشته است. پرونده مسعود به دادسرای تهران ارسال شد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

برزو ارجمند با انتشار تصویری از سر در هنرستان فنی سینا در مشهد نوشت: این جا هنرستانی بود که من درس میخوندم البته درس که چه عرض کنم تو این دبیرستان چند تا دبیر داشتم که خیلی رو زندگی من تاثیر گذاربودن. استاددادار دبیر ادبیات، استاد حمیدی دبیر گرافیک و استاد پاریاد مدیرمون که همیشه تو خاطر من خواهند ماند. چند روز پیش شنیدم که یکی از همکلاسیها –علیرضا اعلم –فوت شده خیلی ناراحت شدم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

وقتی شما تجربه سوگ - مرگ، جدایی، هجرت یا فقدان - را از سر میگذرانید، پس از مدتی - کم یا زیاد - دردش التیام مییابد، زخم اش خوب میشود و خاطراتش کم رنگ و حتی گاهی فراموش. زیرا روح هم مثل بدن توانایی ترمیم خود را دارد.
می تواند سلولهای تازهای بسازد و تکههای شکسته و پاره خود را دوباره به هم پیوند دهد. اما با هر تجربه، اتفاقی افتاده که قابل برگشت نیست.
تجربه سوگ، یک لایه نامرئی - اما محسوس و واقعی - به روی همه چیز دنیای آدم میکشد. مثل لاک بی رنگ. مثل ورنیِ روی جلد. مثل ورقهای بین صفحات مصحف شریف. مثل سلفون روی غذا. مثل شیشه شفاف تمام قدی که در فرودگاه، بین ما و مسافرمان کشیده شده است.
مثل چیزی که انگار نیست، اما هست. ما میدانیم که هست و این، ما را همیشهاندکی غمگین میکند.اندکی، اما همیشه. و ما میدانیم که هرگز، هیچ وقت، به تمامی شاد نخواهیم بود. که هرگاه دستمان را پیش آوریم تا شادی را لمس کنیم - حتی از نزدیک، حتی در آغوشش هم که باشیم - انگشتانمان لایهای نامریی از غم را لمس خواهد کرد.
دال دوست داشتن
نویسنده: حسین وحدانی

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

«مجید قناد» خاطره مشترک چند نسل است که کودکیشان با اجراهای شیرین و پرشور او در برنامههای مختلف تلویزیونی گره خورده است. این عموی دوست داشتنی هنوز در 64سالگی هم عاشقانه از اجرا برای بچهها میگوید و این که بهترین اوقات زندگی او در همین اجراهایش برای کودکان رقم خورده است. به تازگی مهمان شهرمان بود و همین بهانهای شد تا با این نوستالژی شیرین دوران کودکی به گفت وگو بنشینیم:
از مدرسه تا مدرسه
اولین اجرای قناد در سال ۶۲ و در برنامه «از مدرسه تا مدرسه» بود. خودش خاطرههای آن سالها را تعریف میکند: همیشه تلاش کردهام تا همین قالب اجرای کودک را برای خودم حفظ کنم و از این شاخه به آن شاخه نپرم. خدا را شکر نتیجه هم گرفته ام. این سالها همه اش برایم خاطره بوده است. اما دوست دارم از یکی از اولین تجربیات جالبم بگویم. خاطرم هست حول و حوش سال ۶۳ یا ۶۴ اجرای برنامه «از مدرسه تا مدرسه» را در دست کار داشتم، یک بار به دلیل این که یکی از تماشاچیان شلوار جین پوشیده بود، مسئولان امر من را با این که تهیه کننده نبودم جریمه کردند. نظرشان این بود که چون مجری بودی و باید میدیدی و اجازه نمیدادی کسی شلوار جین بپوشد.(خنده) خلاصه از این دردسرها هم داشتیم تا به امروز رسیدیم.
کودک را کودکانه نبینیم
قناد تاکید دارد که هم اکنون کیفیت برنامههای مختص کودکان و نوجوانان کاهش یافته است و در بیان دلایل آن توضیح میدهد: پرداختن به حوزه کودکان و نوجوانان کاری گروهی است و در گذشته تمام عوامل از جمله دکوراتور، تصویربردار، صدابردار، تهیه کننده و کارشناسان که روی متن مشاورههای لازم را انجام میدادند، دور هم جمع میشدند و هم فکری میکردند و به اتکای این هم فکری، پشتوانهای قوی شکل میگرفت. از لحاظ مالی نیز صداوسیما حمایتهای لازم را انجام میداد اما هم اکنون به دلیل حجم پخش تبلیغات در برنامه، بار آموزشی این جنس برنامهها کاهش یافته و بیشتر جنبه سرگرمی آن پُررنگ شده است. البته تا اواسط دهه 80 روند خوبی را در این بخش شاهد بودیم. من در آن دوران برای راهنمایی و رانندگی فعالیتهای زیادی کردم و همیار پلیس را راهانداختیم و تلاش کردیم فرزندانمان را در راستای نیازهای جامعه آموزش دهیم اما از آن رویکرد کمکم به تبلیغ چیپس و پفک رسیدیم و بار محتوایی برنامهها افت کرد. وی ادامه میدهد: متاسفانه هم اکنون کودکان را در روند برنامه سازی هایمان بازی نمیدهیم و به او نگاهی کودکانه داریم. باید از خودمان بپرسیم چرا این قدر تولیدات سینمایی کودکان کم شده، در حالی که آنها بخشی از جامعه مخاطب سینمای ما هستند و اساسا نسلی را شکل میدهند که قرار است در آتیه سالنهای سینمای ما را پُر کنند اما ما از همین حالا برای آنها دستمان خالی است.
به داد بچهها برسیم
این مجری توانمند با بیان این که فعالیت در این حوزه عشق و علاقه میطلبد و من با تمام وجودم برای بچهها اجرا میکنم، میافزاید: اگر روزی حتی به دلیل شرایط مالی و بی توجهی به کودکان، به من اجرایی پیشنهاد نشود، باز هم راهم را در همین زمینه ادامه خواهم داد. هم اکنون در دانشگاه هنر مشغول تدریس هستم و همین که دانشجویانم را آموزش میدهم باعث خشنودی من است. تا امروز از کار کردن با بچهها خسته نشدم و سعی میکنم به هر شکل و نحوی آن را ادامه دهم. در حوزه کودک نیروهای خلاق، قدیمی و توانمندی حضور دارند که ظرفیت شان باید مغتنم شمرده شود. برای آن که این افراد به چنین تجربهای برسند، هزینههای زیادی صرف شده است. تربیت چنین نیروهایی، به همین میزان هزینه، وقت و انرژی نیاز دارد. پس باید در جایی از وجود آنها بهره لازم گرفته شود. وی از اهمیت شادابی کودکان میگوید، موضوع مهمی که در هیاهوی زندگی شهری و حذف شدن بسیاری از شادیهای کودکانه، به فراموشی سپرده شده است؛«باید به داد این بچههای نسل جدید برسیم. آنها خیلی زودتر از آن چه باید با فناوری پیوند خوردهاند. یک کودک هفت ساله با موبایل جوری کار میکند که پدر و مادرش هم بلد نیستند اما اقتضای سن او بازی کردن و دویدن و بودن در جمع دوستان هم سن و سالانش است. در دورهای ما برای شاد کردن بچهها جُنگ میگذاشتیم و به زمین و زمان میزدیم تا لبخندی روی لب بچهها بیاید اما چقدر از آن شور و نشاط را در نسلهای جدیدتر میبینیم؟ همه برنامه سازیهای ما نباید در حوزه تولید فیلم و سریال خلاصه شود، گاهی یک برنامه کودک خوب میتواند جریان سازتر شود و حتی بزرگ ترها را هم پای تلویزیون بنشاند.»
برای نسل جدید هم «هادی و هدی» بسازیم
از قناد در خصوص علت محبوبیت اش در بین کودکان و خانوادهها میپرسیم، به چاشنی همان بیان شیرین و مهربان، جواب میدهد: اگر محبوبیتی هست به خاطر عشقی است که به کارم دارم و دیگر این که عزیزانی که به من کمک کردند تا در این مسیر بهتر گام بردارم. وی نگران جذابیت بیشتر محتوایی است که تولیدات رسانههای خارجی دارند و میگوید: باید فرزندانمان را جذب رسانههای داخلی کنیم در غیر این صورت به طرف ماهواره جذب میشوند. اگر به بچه یک نوع غذا بدهیم آن را میخورد اما دلش را میزند. از این حیث باید ذائقه او را به درستی بشناسیم و به تناسب آن تولید محتوا انجام دهیم. البته پدر و مادرها هم باید درباره محتوایی که فرزندانشان در معرض آن قرار دارند، حساس باشند. اما این مجری قدیمی و دوست داشتنی، از مواجهه مردم با خود در اماکن عمومی چنین تعریف میکند: وقتی مردم من را در خیابان و کوی و برزن میبینند، آن قدر لطف و محبت دارند که خدا را شکر میکنم که هم کودک من را میشناسد و هم پدر و پدر بزرگ و مادربزرگ و اینها سراسر انرژی است. این جاست که بیشتر از همیشه میخواهم حاصل سالها تجربه را برای تلویزیون جبران کنم. نگذاریم حوزه کودک ما بدون پشتوانه بماند. برنامههایی تولید کنیم که مثل هادی و هدی برای نسل امروز ما خاطره بشوند.
عصبانی نمیشوم
قناد از خصوصیات رفتاریش برایمان چنین میگوید: اطرافیانم تا به حال عصبانیت من را ندیدهاند. به همه هم توصیه میکنم اگر کسی عصبانی شان کرد، جای اخم لبخند نثارش کنند تا یک انرژی خوب را خلق کرده باشند. حتی در دشواریها هم باید آن برق شادی در چشمانمان باشد. دنیای ما به این حسهای خوب نیاز دارد. کسی که شما را ناراحت میکند، بالاخره میرود اما حتی او هم از شما خاطره خوشی خواهد داشت اگر به رویش بخندید. وی تاکید میکند: تا آن جا که جان در بدن دارم به کودکان خدمت میکنم. مجری گری فقط این نیست که اجرا کنیم و برویم. حدود ۲۰ سال برنامه زنده داشتم و در آن مدت هیچ اتفاقی نیفتاد. اما وقتی از آن برنامه کنار آمدم، حواشی ایجاد شد. هر حوزهای نیازمند آدمهای کاردان و دلسوز است. کاش نگاههای بعضی از ما درباره نیازهای حوزه کودک اصلاح شود. وی خاطر نشان میکند: خوب به یاد دارم، یک بار به آقای سمندریان که استاد من بود، گفتم هر موقع به روی صحنه میروم، تن و بدنم میلرزد. گفت: آفرین. پرسیدم چرا آفرین؟ گفت: چون تو به دوربین نگاه نمیکنی به هزاران هزار نفری که پشت دوربین نشستهاند، نگاه میکنی پس باید به گونهای باشی که هیچ کدام را نرنجانی و با تخصص کارت را اجرا کنی.
۱۵۰ بچه دارم
حرفمان میرسد به آرزوها و حسرتهای زندگی و قناد در این باره بیان میکند: همین که توانستهام با تمام بچههای ایران صحبت و برایشان برنامه اجرا کنم، به آرزویم رسیدهام و در این جایگاهی که هستم تلاشم را برای ارتقا و انتقال تجربه هایم به دیگران انجام میدهم. حسرتی در زندگی ندارم و هرکجا که باشم سعی میکنم خودم را با آن جا وقف دهم. اگر به بیمارستان و عیادت دوستی میروم به بخش کودکان سر میزنم و این گونه دلم را خوشحال میکنم و اگر حتی یک کودک را خوشحال کنم برایم حس خوبی را به همراه میآورد. وقتی در مکانهای عمومی میروم این قدر لطف مردم و فرزندانشان شامل حالم میشود و عکس میگیرند که گاهی در روز به ۵۰ عکس میرسد. من سعی کردهام محبوب باشم تا معروف. هر کس از من میپرسد عمو قناد چند بچه داری؟ میگویم ۱۵۰ تا. چون هر هفته در برنامهای که دارم حدودا همین تعداد در کنارم هستند. به تمامی همکارانم گفتهام یادمان باشد برنامهای که اجرا میکنیم مختص تهران نباشد، بچههای جنوب و شمال کشور، دلبندانم از غرب یا شرق کشور را هم در نظر بگیریم، آنهایی که با عشق پای جعبه جادویی نظاره گر اجرای ما هستند و حقی بر گردنمان دارند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

اهمیت سواد رسانهای در دنیای امروز کمتر از سواد خواندن و نوشتن نیست. به هماناندازه که سواد خواندن و نوشتن از ضروریات زندگی اجتماعی افراد به حساب میآید، سواد رسانهای نیز در عصر پرتلاطم اطلاعات در مواجهه با رسانههای گوناگون شنیداری، دیداری و نوشتاری هر روز بیش از پیش اهمیت پیدا میکند. در حقیقت با وجود آسیبها و مضرات بسیار متنوع رسانههای نوظهور در کنار فرصتها و فواید بی نظیر آنها میتوان به اهمیت پرداختن به این حق و آموزش سواد مربوط به آنها بیشتر پی برد.
در واقع سواد رسانهای شامل تحقیق، تحلیل، آموزش و آگاهی از تاثیرات رسانهها (رادیو، تلویزیون، فیلم، موسیقی، روزنامه، مجله، کتاب و اینترنت) روی افراد و جوامع به شمار میآید. در همین باره مخاطبان باید با فناوریهای نوین به خوبی آشنا و به سواد متناسب با آن مجهز شده باشند. بنابراین آموزش این سواد باید سطح بندی و براساس آن برنامه ریزی و در نهایت مخاطبانی فعال و هوشمند، تحلیل گر و منتقد تحویل جامعه شود. به بیان دیگر اگر فردی از سواد رسانهای برای افزودن به دانش نهفته خویش استفاده کند، میتواند به دانش جدید برسد، در وهله بعد باید از این سواد بهره برداری کند، روحیه انتقادی داشته باشد و علاوه بر نقد، بستری را برای پیشنهاد فراهم آورد چه بسا که رویکرد او به تحقق پارادایمی در این عرصه منجر شود. در واقع طبقهای نخبه محسوب میشود که بتواند علاوه بر نقد، پیشنهاد نیز ارائه دهد و خود نیز در این عرصه صاحب ایده و نظر باشد.
حال هر چه شمار نخبگان و افراد آگاه به جوانب فضای مجازی و ویژگیها و مختصات و اقتضائات اطلاع رسانی در جامعه افزایش یابد، خرد نیز به تبع آن در جامعه افزایش خواهد یافت. بنابراین سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانهای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانهای آمیزهای از تکنیکهای بهره مندی موثر از رسانهها و کسب بینش و درک برای تشخیص آنها، کارکردها و کیفیت محتوای تولیدیشان از یکدیگر است.
متاسفانه در کشور ما سواد رسانهای چندان جدی گرفته نشده است و هنوز آگاهی کافی و همه جانبهای از اهمیت سواد رسانهای وجود ندارد و از این مفهوم به عنوان یکی از ضرورتهای مهم و حساس در حوزه رسانه مغفول بوده ایم. علاوه بر این تامین مالی توسعه سواد رسانهای و نیز منابع لازم برای حمایت از فعالیت کلاسی، محدود و ناکافی است. این در حالی است که در بسیاری از کشورها اصول سواد رسانهای را در آموزشهای اولیه خود مدنظر قرار دادهاند، این آموزشها از دوره پیش دبستانی آغاز شده و تا دبیرستان ادامه دارد. نکته قابل توجه آن است که در این کشورها آموزش سواد رسانهای بر مبنای استانداردهایی یکسان، معین و یکپارچه انجام نمیگیرد بلکه متناسب با مقتضیات زمانی، مکانی و همچنین شرایط خاص هر قشر برنامه ریزی و ارائه میشود. بنابراین آموزش و پرورش، دانشگاهها و رسانهها در این کشورها متولی آموزش سواد رسانهای هستند و در این حوزه تاکنون بسیار موفق عمل کردهاند.
باید بپذیریم که ما در عصر رسانهها زندگی میکنیم و حالا آنها به جزئی جدایی ناپذیر از زندگی ما تبدیل شدهاند و آن چه که رسانهها به عنوان اطلاعات به ما انتقال میدهند، به اشکال مختلف بر نحوه زندگی،اندیشه و احساسات و حتی فرزندان ما اثر میگذارد و در رویکردی کلی، جامعه و جریانهای درونی آن را متاثر از خود میسازد. حال اگر مردم جامعه از سطح سواد رسانهای نسبتا پایینی برخوردار باشند، امکان محافظت از خود در برابر رسانهها و تکنیکهای اثرگذاری شان دشوار خواهد شد. اما در صورتی که افراد از سطح سواد رسانهای بالایی برخوردار باشند، رفتارها، نگرشها و احساسات آنها تغییر نمیکند و افراد قادر خواهند بود به تدریج تعاریفی را که رسانه برای آنها از دنیای اطراف ایجاد کرده است از بین ببرند و القائات رسانهای را با عقاید و تحلیلهای خود جایگزین سازند.
با این تفاسیر اگر بخواهیم یک سواد رسانهای عمیق و وسیع در جامعه داشته باشیم و در مقابل تمامی رسانه ها، انسانیت و رسالت خود را حفظ کنیم و تاثیرپذیری کورکورانه از آن نداشته باشیم، باید به ابزار دانش، معرفت و بصیرت مجهز شویم.
نکته حائز اهمیت آن است که در آموزش سواد رسانه ای، دولت، رسانه و نظام آموزشی به تنهایی نمیتوانند به رشد و توسعه این مهم کمک کنند. اگر هر یک از این سازمانها به طور مجرد، مستقل و جزیرهای بخواهند به کار خود ادامه دهند آموزش سواد رسانهای امکان پذیر نخواهد بود. بنابراین آموزش سواد رسانهای نیازمند همکاری همه جانبه و نظام مند دولت، نظام آموزشی، رسانهها و موسسات مردم نهاد خواهد بود. برای دست یابی به این موضوع، تلاش همه جانبه نیاز است و جامعه خود باید بخواهد که به درستی بداند و بتواند تحلیل انجام دهد.
در عصری که رسانهها در عرصههای مختلف سهم و نقش بسیاری دارند، آموزش صحیح و مبتنی بر هدف و برنامهریزی تنها راه عبور از این مرحله و داشتن شهروندانی هوشمند خواهد بود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.