روایت «حاجی فیروزها» از حال و هوای بهار
آزادوار/رفیع طلب- صدای زنگ آشنایی، جمعیتی را که شتابان در گذرند، فرامیخواند. صدایی با شادمانی میخواند: ارباب خودم به من نیگا کن/ ارباب خودم بزبز قندی/ ارباب خودم چرا نمی خندی؟/ ارباب خودم گلی به جمالت /از کجا بگم وصف کمالت/ حاجی فیروزم؛ بـــله/ سالی یه روزم؛ بـــله/ حاجی فیروزم؛ بـــله/ مثه نیم سوزم؛ بـــله...»
همین ابیات و قامت قرمزپوش مردی که چهره سیاهی دارد، کافی است تا خیل مردمانی که دستهایشان، سنگین از خرید عید است، دور او جمع شوند، دست بزنند یا گوشیها را از پَر شالشان بیرون بکشند و فیلم و عکس بگیرند.
این روزهای باقی مانده تا بهار، خیابانهای شهر با وجود «حاجی فیروزها» که تتمه نمادهای سنتی نوروزند، شادتر به نظر میرسد. در حاشیه بساطهای شبانهشان با دو تا از حاجیفیروزهای قدیمی این شهر به گفت وگو نشستیم:
مردم حاجی فیروز را دوست دارند
حسین شیبانی از 12سالگی با هنر تئاتر مأنوس بوده و حالا شش سالی است که در لباس حاجی فیروز، نوید بهار را به شهروندان میدهد. او میگوید: به رغم این که بسیاری از مردم و حتی دوستان هنرمندم بر این باورند سطح ایفای این نقش بسیار پایین است و نمی توان از آن به عنوان هنر یاد کرد، اما من با تمام وجودم کاراکتر حاجی فیروز را دوست دارم، چون هیچ لذتی بالاتر از آن نیست که لبخندی بر لب مردم بنشانی. از طرفی این کاراکتر به متن جامعه نزدیک است و مردم از آن نوستالژی شیرینی در خاطر دارند. او گاهی خودش اقدام به گرفتن مجوز می کند و گاهی هم به سفارش سازمانها و نهادها یا مجتمعهای تجاری، اجرا دارد. خلاصه سعی می کند آخر اسفند هر سال شده، جامه قرمز حاجی فیروز را به تن کند و برای مردم از بهار بخواند. شیبانی یادی میکند از استادان پیش کسوت این حوزه و میگوید: مرحوم سعدی افشار عمرش را وقف نمایشهای سیاه بازی کرد و با عشق و علاقه در لباس حاجی فیروز در شهر ظاهر می شد. بعید می دانم پس از او دیگر کسی بتواند با هنرمندی تمام، در قالب حاجی فیروز ظاهر شود.
وی تصریح میکند: هر چند که ممکن است دیگر امروز حاجی فیروز در بین هنرمندان نوگرای ما محبوب نباشد اما قضاوت نهایی با مردم است، چرا که حاجی فیروز یک شخصیت مردمی بود و از دل مردم بیرون آمده بود.
این هنرمند که لیسانس زبان انگلیسی دارد به دلیل همین تسلطش، گاهی در آرامگاه فردوسی و برای گردشگران خارجی اجرا می کند.
از او در خصوص ریشههای این شخصیت محبوب میپرسیم که رنگ نوروز دارد، در جواب بیان میکند:روایتهای متعددی در این باره وجود دارد. مثلا میگویند، حاجی فیروز نماد خون سرخ سیاووش (از شخصیتهای اساطیری شاهنامه) است. من در بسیاری از اجراهایم از مردم سوال کردم که چه کسی حاجی فیروز را می شناسد و فلسفه آن را می داند. متاسفانه بسیاری سکوت اختیار می کنند. این در حالی است که بسیاری از مردم بابانوئل را به خوبی می شناسند.
وی درباره چگونگی برگزاری این آداب و رسوم در قدیم الایام این گونه می گوید: در گذشته حاجی فیروز شیرینی هایی شبیه کله بز تهیه می کرد و آن را در خرجین خود می ریخت و در حین توزیع آن در میان مردم، این شعر را می خواند:« ارباب خودم بزبز قندی، ارباب خودم چرا نمی خندی؟ ...»
شاباش؛ هدیه مردم برای مژده دادن آغاز بهار
این هنرمند مشهدی اضافه می کند: متاسفانه طی سال های اخیر برخی از رسم زیبای حاجی فیروز به عنوان شیوه جدید گدایی یاد می کنند، این در حالی است که هدایای نقدی مردم همان «شاباش» یا «شادباش» است که مردم به حلاوت شادی و مژده ای که حاجی فیروز برای آمدن بهار می دهد، به او هدیه می کنند. شیبانی از اجرای خود در طول این سالهاخاطرات تلخ و شیرین بسیاری به یاد دارد اما یکی برایش از بقیه زندهتر است؛« در آستانه سال نو برای اجرا به مراسم خیریه ای دعوت شدم. مشغول اجرا بودم که دیدم پیرزنی با هزار و یک مکافات، یک اسکناس 500 تومانی از کیفش پیدا کرد و مرا صدا زد تا به من شاباش بدهد اما من از قبول آن امتناع کردم، چرا که به خوبی می دانستم مخاطبان برنامه قشر فقیر جامعه هستند. تنها دلیلم همین مسئله بود اما پس از اتمام برنامه، مدام نگران بودم که مبادا آن خانم تصور کند به خاطر آن که مبلغ کم بوده، دستش را رد کردم. خلاصه تا مدتی کامم تلخ بود.»
لذتِ دیدنِ 300لبخند
عباس رسایی بیش از ۱۸ سال است که در زمینه هنرهای نمایشی فعالیت می کند و حدود ۷۰۰ اجرای خیابانی و ۹۰۰ اجرای صحنه ای داشته و این دهمین سالی است که به عشق مردم و به دلیل علاقه به شخصیت حاجیفیروز به خیابان میآید و اجرا میکند.وی به تلخی میگوید:صد حیف که در این شهر سه میلیونی، تنها دو نفر از اداره ارشاد برای سیاهبازی مجوز دارند.
از او درباره استقبال مردم میپرسم، با لبخند میگوید: عالی است...مردم اغلب دور من و نوازندهام حلقه می زنند، با اشعارم لبخند بر لبشان مینشیند و دست می زنند و مرا همراهی میکنند. این برایم لذت بخش است که مثلا همزمان ۳۰۰ لبخند را میبینم. گاهی شده فیلم اجرایم دست به دست چرخیده و کسی آن سوی ایران، تماشایش کرده است.
وی تاکید می کند: فرهنگ ما فرهنگ نقلی و شفاهی است؛ بنابراین مردم حافظه تاریخی خوبی دارند. خصوصا برای بازخوانی ترانه ها و احیای سنت های قدیمی. بهار برای این حاجی فیروز،رنگ و بوی دیگری دارد؛«من بهار را سبز می بینم، قرمز می بینم، هر رنگی که مردم با آن رنگ همذات پنداری کنند، بهار برای من همان رنگ است.»
او میگوید که گاهی میانه اجراهایش سعی میکند فرهنگ سازی هم انجام بدهد. یکی از جدیترین دغدغههایش ترویج فرهنگ مصرف آب است.
رسایی برای مردمان این سرزمین آرزوی سالی خوش و لبخندهایی ماندگار دارد.