دو برادر قربانی یک ظرف پلو شدند
53 سال پیش در چنین روزی، روزنامه «خراسان» نوشت: بانگ ا...اکبر از هر سو به گوش میرسید که حسین به کارش در کوچه برنجیان پایان داد و عازم منزل شد. پیرمرد به درگاه خدا مینالید و راه میرفت، اواسط کوچه، دری باز شد و کلفت منزل با قابلمه غذایی بیرون آمد و اول میخواست آن را کنار کوچه بریزد ولی چشمش که به حسین افتاد، او را صدا کرد و قابلمه را به دستش داد. حسین که مدتها بود لبش به غذایی مثل خورش و پلو نرسیده بود، عرش را سیر کرد. به کلفت دستور داده شده بود که حتما غذا را دور بریزد ولی او نخواسته بود که نعمت خدا حرام شود و شاید هم قیافه درهم و تاثرانگیز پیرمرد بود که او را وادار ساخت با این غذا شکم گرسنهای را سیر کند.حسین راه منزل را در پیش گرفت. قبل از او فرزندانش علی و عباس به منزل رسیده بودند و انتظار پدر را میکشیدند پدر و فرزندان با لذتی تمام شروع به خوردن کردند، ولی هنوز لقمههای آخر را نخورده بودند که هر یک به گوشهای افتادند. پدر که خود حالش دگرگون بود، با مشت به سر میکوفت و شیون میکرد و مردم را به کمک میطلبید.مردم، پلیس و همسایگان به کمک آنها آمدند اما بدن علی سرد شده بود و معلوم بود که مدتی است جان به جان آفرین تسلیم کرده است، عباس نیز در راه بیمارستان درگذشت.ناله پیرمرد و استغاثه او بلند شد. او در عرض ساعتی، دو فرزندش را از دست داده بود.عصای پیریاش شکسته و شکوفههای یادگار جوانیاش گرفتار تندباد خزان نیستی شده بود. از خود می پرسید مگر برنج پخته بر فرض چند روز هم مانده باشد، چه نوع مسمومیتی تولید میکند که با این قدرت در کمتر از یک ساعت، دو جوان برومند بیست ساله را از پای در می آورد. مامورین به تکاپو افتادند. منزلی که حسین از آن پلوی مسموم را گرفته بود، شناخته شد.به قرار اطلاع، دو شب پیش زنی از ساکنان منزل مزبور به طور ناگهانی فوت مینماید که گفته می شود این زن در آن شب از این غذا خورده بوده، ولی پزشکی که وی را معاینه و جواز دفن را صادر کرده است، علت فوت او را سکته قلبی تشخیص داده بود.مقامات انتظامی هم اکنون مشغول تحقیق درباره علت وقوع این حادثه هستند.