گفت وگو با «ابوالحسن داوودی» کارگردان خراسانی که یک سیمرغ در کارنامه دارد
تعداد بازدید : 18
چشمانداز جشنواره فجر غبارآلود است
نویسنده : صالحی
ورودش به عالم هنر، مصادف می شود با یک اتفاق بدیع و آن فرصت همکاری با رسول صدرعاملی کارگردان نام آشنای «گلهای داوودی» است. پس از تجربه ساخت شش فیلم، در اواخر دهه 70 با «مرد بارانی» بر پرده سینما خوش می درخشد. از آن به بعد نامش با شمار زیادی از آثار موفق تلویزیونی و سینمایی پیوند می خورد که «تقاطع»، «زادبوم» و خاصه «رخ دیوانه» از جمله آن ها هستند. اما همیشه در اوج نبوده و خودش اذعان دارد که فیلم «بوی خوش زندگی» که تجربه مشترک نویسندگی او با پیمان قاسم خانی و علیرضا خمسه است، یکی از نقاط ضعف کارنامه اش به شمار می آید. با «ابوالحسن داوودی» کارگردان خراسانی و صاحب نشان سیمرغ از سی و سومین جشنواره فجر، در خصوص تجارب دیروز و امروزش در عرصه فیلمسازی به گفت وگو نشستیم:
داوودی با «هزارپا» برمیگردد
داوودی پس از 18 سال دوباره به سراغ ژانر طنز رفته است تا مخاطبان پرده نقرهای را با شکل و شمایلی نو غافلگیر کند. اما او این رجوع به قالب کمدی را نه به دلیل داغ و پُرمخاطب بودن گیشه طنز در سینمای ایران که از روی دغدغه دنبال میکند. اعتقاد دارد؛ بعد از یک سری فیلمهایی که با توفیق نسبی روبهرو میشود، ترجیح و تجربهاش این است که آن الگوهای مصرف شده را تکرار نکند.وی بیان میکند: با وجود فشار و اصرار بیرونی، ترجیح دادم در مسیر باد موافق نخوابم و از قضا دوباره وارد موضوعی شوم که برایم چالشبرانگیز باشد. دلیل دیگر بازگشتم این است که احساس کردم شرایط روانی جامعه ما رو به افسردگی گاه شدید میرود و لازم است بیشتر روی اوقات فراغت درست مردم تکیه و برنامهریزی کنیم. از آن جایی که همواره نگاه به حوزه کمدی بر محور سرگرمسازی متمرکز است، تلاش کردم با سلیقه مردم حرکت کنم و به جای در نظر گرفتن کفِ این سلیقه، سقف آن را در نظر بگیرم و فیلمم را بر آن اساس بسازم.
وی بر این باور است که فرم و انتخابهای فیلم سازیاش همواره به شرایط بستگی دارد، هیچگاه روی یک گونه و نگاهی خاص تاکید نداشته و شرایط عمومی اجتماعی و نیاز روانی خودش و جامعه موتور محرکه او بوده است.
از نگاه داوودی، گاهی بعضی موضوعات جذابیت یا حتی ضرورتش برای پرداخت را از دست میدهد و این جاست که او به عنوان یک فیلمساز راهش را سمت دیگری کج میکند و سراغ بحث تازه ای میرود.
وی از غافلگیریهایی میگوید که در فیلم در دست ساختش «هزارپا» برای مخاطب درنظر گرفته و بیان میکند: این فیلم چندان معمولی نیست و دارای یک سری استثنائاتی در فُرم یا شکل ارائه خواهد بود. فیلمی که گره داستانیاش در دهه 60 اتفاق میافتد ولی شبیه فیلمهای موفق دیگر همکارانم نیست. موضوع «هزارپا» واقعا برای خودم جذاب بود و به نظرم، نوع نگاه در این فیلم تا به حال در سینمای ایران تجربه نشده است. شاید برای اولین بار شوخی کردن با عناصری با این شکل و فرم در چهارچوبی تصویری اتفاق میافتد. داوودی تاکید میکند: در هیچ شرایطی روی موفقیتها حساب باز نمیکنم، حتی نقاط پررنگ کارنامهام را کنار میگذارم تا خودم را تکرار نکنم، چه رسد به این که دنبالهرو موفقیتهای دیگران باشم.
جوان گرایی در سینما، فرصت رسیدن به بیانی نو
وی رویکرد جوانگرایی در سینما را فرصتی نو برای رسیدن به زبانی نو میداند و در ادامه تصریح میکند: این روند را به شرطی که حدود و اندازه رعایت شود، منفی نمیدانم. قطعا به نسبت تعادلی که باید در همه امور از جمله سینما رعایت شود، به شدت اعتقاد دارم. افراط و تفریط در زمینه جوان و تجربهگرایی، به اصول سینما ضربه میزند و باید زمینه حضور و فعالیت تمام گروهها و نسلها، به تناسب فراهم شود.
او روند حرکت سینمای ایران را در شمای کلی آن رو به رشد می داند و میگوید: این هنر با اوج و فرودهایی در دورههای مختلف مواجه بوده است. بنابراین بسیاری از فیلم سازان نسلهای گذشته باید به این تفاوت در لحن سینما توجه جدی داشته باشند تا خودشان را با این تغییرات هماهنگ و ارتباطشان را با بدنه سینما حفظ کنند.
کاش من و پیمان قاسمخانی «بوی خوش زندگی» را نمی ساختیم
او قاطبه پرداختش به موضوعات در سینما را با محوریت «خانواده» میداند و میگوید: هیچ وقت خودم را محدود به اسپانسر خاصی نکردم و هرگز تحت نفوذ هیچ حامی مالی نبودم. همیشه گروه بازیگران به اراده خودم انتخاب شدهاند، مگر این که اسپانسر کار و قرارداد را نپذیرد. اما خواه ناخواه این آفت و دیگر مسائل ریز و درشت در سینمای ما وجود دارد.
داوودی، پرورش یافته تلویزیون است؛ بنابراین تعلق خاطری خاص به این جعبه جادویی دارد و در همین باره بیان میکند: دوست داشتم رسانه ملی آن قدر ملی بود که آثار شاخص ادبیات ما را که پایه تاریخ و فرهنگ سرزمین ماست، به تصویر بکشد. وقتی شاهد ساخت و نمایش آثار ضعیف از قاب رسانه ملی هستیم، باید به تبع منتظر نزول هر ساله جایگاهش در میان مخاطبان هم باشیم.
با همه این اوصاف، از کارنامه هنری خود هیچ اثری را به عنوان یک کار شاخص انتخاب نمیکند و جای آن از فیلمی میگوید که آرزو دارد از کارنامهاش حذف شود؛« اگر میتوانستم، فیلم سینمایی «بوی خوش زندگی» را از پرونده کاری خودم حذف میکردم. زیرا خودم و پیمان قاسمخانی به عنوان نویسنده مشترک آن، خواستیم جنس دیگری از کمدی را تجربه کنیم که ظاهرا برای مخاطب آن دوران و بضاعت فنی سینمای ما ایدهای جاهطلبانه بود و حاصلش کاری نچسب شد.»
او در ادامه صحبتهایش گوشهچشمی دارد به جشنواره فیلم فجر و آینده آن را غبارآلود توصیف می کند و میگوید: وابستگی این جشنواره به نهادهای دولتی باعث شده تا ابعاد هنری و صنعتی این برنامه، بالقوه بماند و با تغییرات سیاسی و اجتماعی، در هر برهه نیازها و شرایط جشنواره نیز دستخوش تغییر و تحول شود.
وی تاکید میکند: به نظر من هیچ مسئولی کاملاً مقصر نیست و در هر دوره به مقتضای شرایط و مسئولیتها، نوع مدیریت و قواعد تازه ای در این بخش تجربه شده است. همه این عوامل موجب شده است تا چشمانداز جشنواره برای هیچ کس از جمله پیش کسوتان این عرصه روشن نباشد؛ در حالی که به راحتی میتوان ثبات را در رویکرد جشنوارههای خارجی دید. این مسئله باعث کاهش جایگاه ارزشی این جشنواره و در مقابل افزایش چالشهای پیش روی آن خواهد شد.
تجربه شیرین همکاری با «آقای بازیگر»
در ادامه صحبتمان، بحث سمت علایق دیگر او میرود. آشپزی کردن را خیلی دوست دارد و استاد پختن قرمه سبزی است. معتقد است اهمیت آشپزی و نقش هنر در آن، کمتر از سینما نیست.
داوودی برایمان تعریف میکند که از کودکی با لذت مطالعه خو گرفته و اغلب اوقاتش در آن دوران به همنشینی با کتاب میگذشته است. به غیر از مطالعه مطالب روز و برخی تحلیلهای رسانهای، بیشتر به خواندن رمان علاقه دارد. از دیگر تعلقاتش دیدن فیلم است و شاخصترین فیلم ساز را «بیلی وایلدر»؛ ستاره کارگردانی جهان سینما و صاحب شش جایزه اسکار، معرفی میکند.
وسط حرفهایمان ناگهان میرسیم به عزتا... انتظامی، استاد برجسته سینمای ایران که در فیلم «زادبوم» جلوی دوربین او رفته است. برایمان از تجربه این همکاری میگوید: همان اول کار که فیلم نامه را به وی دادم با روی باز پذیرفت؛ با وجود این که نقش او کوتاه بود، اما میزان توجهی که به درست و خوب اجرا شدن این نقش داشت، برایم حیرتانگیز بود. معمولا در این سن و سال توقع داریم، آدمها بیحوصله و در کار بیتفاوت باشند، ولی او مانند جوانی که فیلم اولش را بازی میکند و سرنوشت حیاتی آیندهاش به این کار وابسته است، مقابل دوربین قرار گرفت.این کارگردان سینما خاطر نشان میکند: خوب یادم میآید، روی نسخهای که به وی داده بودیم، در بخش مربوط به نقش خودش، آن قدر حاشیهنویسی کرده بود که از خود متن اصلی بیشتر شده بود. وقتی این میزان مسئولیتپذیری یک هنرمند را برای ایفای هر چه بهتر نقشش دیدم، رمز ماندگاری انتظامی را در قیاس با صدها بازیگر دیگر درک کردم.او امید دارد که روزگاری را به چشم ببیند که انتظامیهای بیشتری به سینمای ایران اضافه شوند.