نقشهای سخت و کاراکترهای پیچیده را دوست دارد به ویژه اگر مجبور باشد بابت آن، حنجرهاش را هم بازی دهد و تغییر صدایی چاشنی کارش کند. غایتِ حرفه بازیگری برای او، باقی ماندن نامی نیک و ماندگاری نقشهایش است.
عباس غزالی، از جمله بازیگران جوان سینما و تلویزیون است که در اغلب نقشهایش خوش درخشیده و تحسین منتقدان را به واسطه بازیهای خوبش برانگیخته است.
او روزهای پایانی هفته گذشته، به بهانه یک برنامه کتابخوانی، میهمان مشهدیها بود و همین فرصتی فراهم کرد تا با وی درباره زندگی حرفهای و علایق شخصیاش به گفت وگو بنشینیم:
تابلوی اعلانات مدرسه و آغازی بر یک تجربه تازه
غزالی متولد 14 بهمن 1363 در تهران است. از کودکی علاقه عجیبی به بازیگری داشته است. درباره ورودش به این عرصه میگوید: من از بچگی به دنیای بازیگری و هنر هفتم علاقه داشتم اما از آن جا که در خانواده و اطرافیانم کسی نبود که با این بستر آشنا باشد، تصوری نداشتم از اینکه چطور میشود به این حوزه ورود پیدا کرد؟ تا اینکه در دوره راهنمایی، یک روز خیلی اتفاقی برگهای را روی تابلوی اعلانات دیدم که روی آن نوشته شده بود، قرار است نمایشی اجرا شود. آن روز یکی از بزرگ ترین روزهای زندگی ام بود. در پوستم نمیگنجیدم چون حس میکردم که دارم به آرزویم میرسم. خلاصه، برای تست در آن نمایش همراه با صد نفر دیگر راهی شدیم. یک هفته بعد اسامی کسانی را که در تست اولیه قبول شده بودند روی تابلو قرار دادند. آن یک هفته به سختی میخوابیدم و حس و حال آن روزها هنوز در خاطرم است. بالاخره من برای یکی از نقشهای این نمایش که عنوانش «مقصران بی گناه» بود، انتخاب شدم. همین تئاتر در منطقه، استان و کشور حائز مقام شد. چنان با ذوق و علاقه نقشم را اجرا کردم که حتی ثانیهای تمرکزم به هم نریخت. وی ادامه میدهد: خاطرم هست در آن برهه یکی از دوستانم دوربین کوچکی داشت و لحظات آن نمایش را ثبت میکرد. الان حاضرم تمام داراییام را بدهم و آن فیلم را به دست آورم. بعد از این نمایش، یکی از داوران جشنواره، غزالی را به کانون فرهنگی -تربیتی حُر دعوت میکند و از همانجا کلاسهای بازیگری را به صورت حرفهای شروع میکند. اولین سریالش را 14سالگی بازی میکند. خودش تعریف میکند: «انتظار سرخ» یک سریال پنج قسمتی بود و آغاز کارهای تصویریام با آن رقم خورد. بعد از آن، مسیرم را اندکاندک در عرصه سینما و تلویزیون یافتم.
یک نقش متفاوت اما ماندگار در وضعیت سفید
در سریال «وضعیت سفید»، یکی از بهترین نقشهای غزالی رقم میخورد. خودش در مورد این نقش میگوید: این سریال برایم مقدس است و من را در حیطه بازیگری و دل و قلب و ذهن مردم تثبیت کرد. من اعتقاد دارم اصل حرفهای برای هنرمند این است که کارهای زیادی انجام دهد اما برای دیده و شناخته شدن عوامل زیادی باید دست به دست هم بدهند. وی ادامه میدهد: من قبل از وضعیت سفید سریالهای زیادی کار کرده بودم. از «یوسف پیامبر» بگیرید تا «داستان یک شهر» اصغر فرهادی، اما در هیچ کدام از اینها قرار نبود دیده شوم. یعنی قسمت من این بود که جای دیگری در سریال دیگری خوش بدرخشم. از کودکی یاد گرفتهام که برای رسیدن به جایگاه مورد نظر باید تلاش کرد و همیشه صبور بود و مزد صبوری ام را در «وضعیت سفید» گرفتم. مردم من را هنوز با کاراکتر «بهروز» میشناسند، ابراز احساسات میکنند و این برایم ارزشمند است.
وی یادآور میشود: برای آن نقش مجبور شدم زبان، لهجه و گویشی متفاوت را یاد بگیرم و از این بابت متحمل مشقتهای فراوانی شدم.
یکی از دلایل علاقه وی به این نقش، تیپ خاص و پیچیده «بهروز» است که او آن را به چاشنی صداسازی آمیخته و ماندگار کرده است. یکی از آرزوهای این بازیگر این است که کاراکتر مذکور را روی پرده سینما نیز به نوعی ارائه کند.
دو فیلم و یک سریال در صف اکران و پخش
غزالی همین حالا دو فیلم را در صف اکران دارد، یکی «من یوسفم مادر» به کارگردانی محمد فرطوسی و دیگری «همه چی عادیه» از محسن دامادی. وی تاکید میکند: در هر دو کار، نقشهایی متفاوت را بر عهده گرفتهام و مشتاقم تا سریعتر این دو اثر روی پرده برود. فیلم برداری سریال «آشوب» را نیز پشت سر میگذارم که بخشهای زیادی از این کار ضبط شده و امیدوارم مهرماه امسال شاهد پخش آن باشیم.
از غزالی درباره معیارش برای انتخاب نقشهایش سوال میکنیم که در پاسخ بیان میکند: بیشتر، کاراکترهایی را دوست دارم که مرا به چالش میکشند. همیشه دوست دارم با دیروزم متفاوت باشم، با نقش قبلیام نیز همین طور. بنابراین در انتخابهایم سراغ آنهایی میروم که مرا با یک اتفاق تازه رو در رو میکنند.
عهدی هشت ساله برای زیارت حرم امام رضا(ع)
غزالی به عکاسی ، تدوین و فیلم برداری هم علاقه دارد اما هیچ کدام به اندازه بازیگری برایش دلچسب نیست. در مجموع تلاش میکند هر فرصتی دست میدهد نقبی به هنرهای دیگر هم بزند.
این بازیگر جوان که بزرگ شده یک خانواده اصیل و مذهبی است، دلبسته عزیزانش است. او میگوید: پدرم فوت شده، اما میدانم از یک جای خوب برایم دعا میکند و نگاهش را ازمن دریغ نمیکند.
وی علاقه زیادی به مشهد و حرم آقا دارد و آن را مرکز «آرامش و قرار» توصیف میکند و میافزاید: هشت سال است که به واسطه نذری، لحظه سال تحویل در حرم امام رضا (ع) هستم. حسم این است سالی که در جوار او آغاز شود، برکتش تا آخرین لحظات، تضمین شده است.
وی ادامه میدهد: شب عید 94 بود که پدرم به رحمت خدا رفت، وسط دعاهایم، از آقا اجازه خواستم که آن عید را در کنار مزار پدر باشم و فردایش خودم را به مشهد برسانم. همان شب خواب دیدم که در حرم امام رضا(ع) هستم و پدرم نزدیک به ضریح ایستاده است. از من خواست نزدیک تر بروم اما جمعیت به قدری زیاد بود که به پدرم گفتم نمیتوانم از خیل مردم عبور کنم. آیهای خواند و از من هم خواست تکرارش کنم. ناگهان انگار مسیری باز شد و من خودم را به ضریح رساندم. همانجا بود که از خواب برخاستم و فهمیدم حواس حضرت هم به ما هست و هوای زائرانش را دارد.
دلخوشیهای زندگی
ادامه حرفمان درباره پیشکسوتان و استخوانخُردکردههای عرصه بازیگری است. جمشید مشایخی، علی نصیریان، پرویز پرستویی، مرحوم خسرو شکیبایی و مهدیهاشمی؛ از جمله چهرههای مورد علاقه غزالی هستند که منش و روششان الگوی او بوده است.
او همچنین باور دارد که بازیگری در زمره حرفههایی است که برای آن، انتهایی را نمیتوان متصور شد. وی تاکید میکند: کسی که عاشق این حرفه باشد و درگیر نقشها و حال و هوایش شود، هیچ وقت نمیتواند این عرصه را کنار بگذارد و من تا زمانی که خون در رگهایم جریان دارد به این حرفه پایبندم و آن را ادامه خواهم داد.
این بازیگر جوان یادآور میشود: سقف آرزوهایم در این حرفه، این است که اگر روزی عباس غزالی نبود، یاد و خاطره نقشهایی که بازی کرده، در ذهنها ماندگار شود و مردم از او به خوشنامی یاد کنند.
وی دلخوشی بزرگ زندگی اش را خانوادهاش میداند و خاطر نشان میکند: لبخند عزیزانم، خوشبختی همسر و نگاه مهربان مادرم، بزرگترین نعمات زندگی من هستند.