گفت وگو با محکوم به اعدامی که عفو نیمه شعبان از او یک حافظ کل قرآن ساخت
تعداد بازدید : 44
نجات از بند شرارت
نویسنده : محمد حسام مسلمی
هم از آنچه او را مهمان ابدی زندان کرده شرم دارد و هم مشتاق آن است که آن چه بر او در زندان گذشته را روایت کند. از کابوس آزادی سال های گذشته که اسارتی واقعی بود، می گوید و از بندی که به آزادی اش زده شد و او را به رهایی رساند. انگار قسمت این بود برای رهایی از سیاهی درون، آزادی اش به بند کشیده شود. برای گفت وگو با او که حمل موادمخدر تا پای چوبه دار کشانده بودش و اما اعدامش به حبس ابد تبدیل شد، راهی زندان مرکزی مشهد می شویم...
شاید اگر زندانی نبودم...
عجیب است که زندانی شدنش را «یک نعمت» می داند، نعمتی که می گوید: اگر بیرون بودم هیچ وقت به آن نمی رسیدم و شاید با مرگی به بدترین شکل ممکن با دنیا وداع می کردم. «امین» که 35 بهار از خدا عمر گرفته در حالی که شرمی خاص بر چهره دارد، روایت روز هایی که بر او گذشت تا به زندان رسید و سال هایی که از پی هم گذشت و از او یک حافظ کل قرآن ساخت را این گونه آغاز می کند:10 سال قبل به سختی کاری در یکی از بیمارستان های اهواز پیدا کردم. همان زمان هم اختلاف خانوادگی زیادی با همسرم داشتم، به طوری که از من شکایت کرد و مجبور بودم دائم مرخصی های بدون حقوق بگیرم تا در جلسات دادگاه شرکت کنم. همین مرخصی ها هم برای کارفرما بهانه ای شد تا یک روز حکم اخراج را به دستم بدهد و بگوید خوش آمدی...
دستگیر و به اعدام محکوم شدم
با یادآوری سختی آن سال ها، سرش را به نشانه تأسف تکان می دهد و می گوید: بعد از بیکاری به هر دری که می زدم کاری پیدا نمی کردم، همان روز ها بود که مرتکب خطا شدم و به موادمخدر پناه بردم. گمان می کردم با استعمال موادمخدر می توانم به آرامش برسم اما اندک پس اندازم هم در این راه تمام شد. به ناچار از یکی از دوستانم 50 هزار تومان «پول دستی» خواستم اما او به جای 50 هزار تومان، 200 هزار تومان به من داد و گفت اگر زرنگ باشی می توانی چندین برابر این پول را به دست بیاوری. امین ادامه می دهد: طمع پول بیشتر از یک سو و بی پولی و تنگدستی شدید از سوی دیگر باعث شد بدون درنگ به خواسته اش که حمل موادمخدر به دیگر شهر ها بود تن بدهم و به عواقب این مسئله هم فکر نکنم.
در نیمه شعبان حکم اعدام تبدیل به حبس ابد شد
او با یادآوری تلخی های آن روز می گوید: درآمد بسیار خوبی داشتم و ظاهرا همه چیز بر وفق مراد بود تا این که در سال 86 به جرم حمل مقدار زیادی موادمخدر در اهواز دستگیر و به اعدام محکوم شدم. همان زمان هم دخترم به دنیا آمد اما همسرم که طلاق گرفته بود او را با خودش برد. روز های سختی بود اما لطف خدا شامل حالم شد و در نیمه شعبان سال 88 حکم اعدامم به حبس ابد تغییر کرد. از طرفی چون خانواده ام در مشهد زندگی می کردند، بعد از دو سال من را به زندان مرکزی مشهد انتقال دادند.
قبل از زندان حتی دست به قرآن نزده بودم
حال و هوای دگرگونی امین پس از ورود به زندان هم شنیدن دارد: در زندان وقتی تلاوت قرآن را از بند قرآنی می شنیدم انگار ناخواسته چیزی من را به سمت قرآن جذب می کرد. این شنیدن ها ادامه داشت تا این که چند روز بعد تصمیم گرفتم در جلسات قرآن شرکت کنم و همین کار را هم کردم و با این که تا قبل از این دست به قرآن نزده بودم، بعد از چند روز از معلم قرآن درخواست کردم روخوانی قرآن را به من آموزش بدهد؛ این بود که از جزء 30 قرآن شروع به آموختن کردم.
از سال 90 شروع به حفظ قرآن کردم
او که حالا از یادآوری قصه این دگرگونی، شعف زیادی دارد، ادامه می دهد: از سال 90 شروع به حفظ قرآن کردم و به دلیل این که زبان مادری ام هم عربی است هر آیه از قرآن را که حفظ می کردم معنی آن را هم با روح و جانم درک می کردم و اسباب آرامش بیشتری برایم فراهم می شد. امین حالا برای اولین بار سربلند می کند و چشم در چشمم می دوزد و با لبخند می گوید:7 ماه قبل حافظ کل قرآن شدم و در بیشتر مسابقات قرآنی رتبه اول را کسب کردم. در این سال ها تنها با قرائت قرآن به آرامش می رسیدم و امیدم به ناامیدی نمی رسید.
ندامت از حرمت هایی که شکست
از امین وقتی می پرسم قرآن چه تاثیری در زندگی ات داشت؟ کمی مکث می کند و در حالی که اشک در چشمانش نشسته می گوید: تمام اعتبار و آبروی رفته ام دوباره با قرآن برگشت. پیش خانواده و دوستان اعتبار پیدا کردم و حالا همه به من اعتماد دارند و تنها چیزی که برایم آزار دهنده است، یاد شرارت های گذشته است و حرمتی که از پدر و مادرم شکستم. حالا روز های پنج شنبه و جمعه که به مرخصی می روم اولین کارم بوسیدن دستان آن هاست و امیدوارم من را بخشیده باشند.زمان آغاز یکی از کلاس ها نزدیک است و امین حالا در زندان مربی قرآن است و هر روز به 80 نفر از زندانیان کلام خدا را در قالب سه کلاس قواعد، تجوید، حدیث، روخوانی و روان خوانی آموزش می دهد. امین هنگام خداحافظی، آخرین حرف هایش را این گونه بر زبان می آورد: با قرآن زندگی دوباره ای گرفتم و از خدا به خاطر این موهبت سپاس گزارم. تنها آرزویم به عنوان یک زندانی نادم و پشیمان، تخفیف در حبس ابد است تا بتوانم با بینشی جدید، دوباره به جامعه برگردم، برایم دعا کنید..
حضور هزار نفر در کلاس های قرآن زندان
آخرین دقایق حضورمان در زندان با حجت الاسلام و المسلمین «جعفر عناصری» که یکی از مربیان قرآن در زندان مرکزی مشهد است، همکلام می شویم و او درباره فعالیت های قرآنی زندان می گوید: کلاس های روان خوانی، روخوانی، تجوید، تواشیح و تفسیر از فعالیت های قرآنی زندان است. وی می افزاید: روزانه بیش از هزار نفر از زندانیان در کلاس های قرآن شرکت می کنند و بیش از 117 نفر از زندانی ها حافظ قرآن هستند که از این تعداد 3 نفر حافظ کل قرآن هستند.