تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
یادداشت
تعداد بازدید : 20
پیوند حاشیه نشینی و آسیب های اجتماعی
نویسنده : کورش محمدی رئیس انجمن آسیب های اجتماعی ایران
آسیب های اجتماعی محصول ناهنجاری هایی است که بر اثر کارکردهای غلط اجتماعی ایجاد می شود و بستر جامعه را ملتهب می کند. در واقع آسیب های اجتماعی مجموعه ای در هم تنیده از معضلاتی است که آسیبشناسی و درمان نشده است. به طور مثال اعتیاد می تواند هم معلول و هم علت باشد. هم بستر آسیبهای متعدد دیگر را فراهم کند هم خود تحت تأثیر یک ناهنجاری شکل گرفته باشد.
عوامل متعددی در بروز و ظهور آسیب های اجتماعی نقش دارند، اما فقر بیش از دیگر مولفه ها بستر این مسئله را فراهم می کند. در واقع فقر به عنوان یک عامل مولد بر تمامی مسائل فرهنگی، آموزشی، ارتباطی و ... تاثیر سوء می گذارد اما بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران تاثیر فقر فرهنگی را مقدم بر فقر اقتصادی می دانند و تاکید دارند باید به نقش این بخش نیز در بررسیهای اجتماعی توجه شود.
شاهد این مدعا آن است که وقتی ارزش های دینی و رویکردهای معنوی در جامعهای تضعیف میشود، آمار جرایم رشد می کند و این مسئله به وضوح قابل اثبات و تبیین است.
اما بخشی از این جنس آسیب ها در کلانشهرهایی همچون مشهد امروز با پدیده حاشیه نشینی گره خورده است.
هر چند که باید بین حاشیه نشین ها و حاشیه نشینی تفکیک قائل شد، چرا که بسیاری از حاشیه نشینان، افرادی مولد و در زندگی اجتماعی شان موفق هستند اما از کم ترین حقوق اجتماعی برخوردارند. در مقابل برخی از افراد برای تامین مایحتاج و تامین نیازهای اولیه خود شغلی پیدا نمی کنند و تخصصی هم ندارند از این رو به سمت آسیب های اجتماعی همچون توزیع مواد مخدر، تکدی گری و ... سوق پیدا میکنند.
در واقع در 3 دهه اخیر، سوء مدیریت در بدنهای ساختاری که اداره شهر را عهده دار است، به پیدایش آسیب ها دامن زده است. به عبارت دیگر مدیریت شهری در کلان شهرها مدیریت نامتوازنی است که نگاه تفکیکی نسبت به حاشیه و متن شهر دارد. این مسئله شهر را به لحاظ جغرافیایی تقسیم بندی می کند که این امر به از بین رفتن حس تعلق شهروندی ختم خواهد شد. قربانیان اصلی این پدیده های اجتماعی تمامی اقشار هستند اما دو قشر زنان و کودکان بیشتر از این معضلات آسیب می بینند.
تبعا نگاه کلان و کارآمد به ساختار شهر و مهار رشد بی رویه آن در سالهای گذشته میتوانست تا حد زیادی این مشکل را مرتفع سازد و از رشد بیرویه شهر جلوگیری کند اما این مهم محقق نشد تا شهر به حاشیه برود.
امروز هم اگر حاشیه نشینی به خوبی مدیریت نشود، طبیعتا شاهد گسترش آسیب هایی همچون اعتیاد ، فحشا، تکدی گری، طلاق، کودکان کار و... خواهیم بود.
یادمان نرود که در نگاهی کلان، حاشیه نشینی مقوله توسعه پایدار و کیفیت زندگیِ تمام پهنه شهر را تهدید می کند. پس با توجه به نقش پررنگ حاشیه نشینی در برنامه ریزیهای امنیتی، زیبا سازی و کاهش جرایم توجه به آن توسط مدیران شهری ضروری به نظر می رسد. برای جلوگیری از تأثیرات سوء این پدیده علاوه بر تلاش در راستای اصلاح این ساختارها، باید راهکارهایی برای جلوگیری از گسترش بی درنگ آن ارائه نمود. و البته با توجه به آثار مخرب حاشیه نشینی بر شهر، کاهش مشکلات حاشیه نشینان خصوصاً در زمینه های اشتغال، فرهنگ و بهداشت باید نقش پررنگی در مدیریت کلان شهری داشته باشد. در حال حاضر اسکان کم درآمدها، ساماندهی و توانمندسازی ساکنان بافت های نابسامان شهری از موضوعات و مسائل مهم توسعه شهری کشور است و بعد از تجربیات مختلف برخورد قهری، آنچه که اکنون توسط سازمان های بین المللی توصیه شده، رویکرد توانمندسازی است که بر به رسمیت شناختن و به کارگیری مشارکت آنان تأکید دارد.
یکی از رویکردهای موثر برای کاهش و مدیریت آسیبهای اجتماعی ناشی از حاشیه نشینی، به کارگیری و استفاده از ظرفیتهای مددکاری و جامعه شناختی در بستر و بطن این بافتهاست.
در حقیقت دسترسی به چنین امکانی برای ساکنان این بافتها باعث میشود تا پیشگیری، درمان و بازتوانی افراد و خانوارهای دارای آسیبهای اجتماعی رقم بخورد و پیامدهای نامطلوب ناشی از این آسیبها به خصوص در محلات حاشیه شهر مدیریت شود و تا حد مطلوبی کاهش یابد و تعدیل شود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 39
شهر و استان در شبکههای اجتماعی
مهناز افشار در جمع کودکان بیسرپرست:
به یکدیگر لبخند هدیه دهیم
رفیع طلب- مهناز افشار بازیگر، سهشنبه شب در سفری به مشهد از موسسه نگهداری کودکان بیسرپرست گلستان علی(ع) بازدید کرد. این بازیگر سینما انگیزه اصلی را از این سفر، مرگ دردناک «رقیه» (کودک پنجساله مشهدی که اخیرا قربانی یک کودک آزاری شده بود) عنوان کرد و افزود: این اتفاق من را بسیار متاثر کرد، صادقانه میگویم بچههای بد سرپرست گاهی شرایطی به مراتب بدتر و دشوارتر از کودکان بیسرپرست دارند که به این موضوع باید توجه شود. افشار گفت:در حال حاضر، اولویت تمام فعالیتهای اجتماعی من کودکان هستند و در کمپین «بدسرپرست تنهاتراست»، تلاش ما بر نجات رقیه و رقیهها تمرکز یافته است. وی با اشاره به کمپین کودکان بد سرپرست ادامه داد: کمپین ما صدای بچههای بد سرپرست است و میخواهیم که صدای این بچهها باشیم و حقی را که از آنها در زمینههای مختلف گرفته شده، پس بگیریم. افشار با اشاره به نقش هنرمند در کنشگریهای اجتماعی، یادآور شد: هر کسی به هر میزان توان دارد باید در این حوزه به کار بگیرد. وی در ادامه از حس مادرانگی خود نیز این طور گفت: به دنیا آمدن لیانا باعث شد مزه مادر شدن را بچشم و در عین حالی که این حس زیباست، درد بزرگی را نیز ایجاد می کند. من میتوانم به خاطر دخترم پوسته کره زمین را یکجا بکنم اما یک خار که در چشم دخترم میرود، عاجزترین انسان روی زمین میشوم. تمام کسانی که من را میشناسند میگویند مهناز افشار خیلی فعال و هیجانی است و احساساتش را بروز میدهد و من میخواهم بگویم از این سفرم دست پر به تهران برمیگردم. وظیفه همه ما این است که به یکدیگر لبخند هدیه بدهیم و دردهای هم را نیز درک کنیم.
رضا عنایتی با این عکس از کاریکاتور خود رونمایی کرد.
تصویری زیبا از دشت ریواس زیبد - گناباد- خراسان رضوی
رضا عطاران با به اشتراک گذاشتن پوستر نهنگ عنبر 2 از آغاز اکران آن در هفته آینده خبر داد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 0
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خاطرات یک نعش کش (قسمت سی و یکم)
تعداد بازدید : 37
ردپای میت در حیات وحش
نویسنده : میلاد خوشخو
خدا باعث و بانی خلق مزاحمت تلفنی و علی الخصوص خود شخص اولین مزاحم تلفنی را نبخشاید و نیامرزد ان شاءا...! اوایل کار، جامعه هدفشان فقط منازل عموم بود که البته به مرور زمان پیشرفت کرد و شماره منازل خواص را میگرفتند. سپس کمکم با رشد و نمو مغزشان که نوعی کلنی جلبکی به حساب میآید، شماره مراکز حساسی همچون اورژانس و آتش نشانی را هدف قرار دادند... و حالا امروز وقیحانه رسیدهاند به اداره کل امور نعشکشها!
خلاصه کلی ما را سرگردان این کوچه و آن خیابان کردند و چون ما ماموران خدوم تا پای جان بر تحقق ماموریت خویش اصرار می ورزیم، حتی در یک مرحله خانه به خانه در کوبیدیم و سراغ میت گرفتیم. بماند که بعضی ها الکی چه قشقرقی بابت این سوال ساده ما راه انداختند که؛«ببخشید شما یک فقره میت داشتین؟ اومدیم ببریمش...».
معمولا اغلب ارباب رجوعهای ما بین همین کوچه و پس کوچههای شهر گیر میکنند و کشف آدرسشان کار چندان سختی نیست. اما امروز یک مشتری ویژه داشتیم که قدری معادلات همیشگی را برهم زد. محل مأموریت وسط یک منطقه حفاظت شده حیات وحش اعلام شد و بیدرنگ راهی آنجا شدیم. توی راه قدری جناب مبارکه را سوال پیچ نموده و با توجه به بعد مکانی بسیار بعید مقصد، جویای اطمینان از صحت و سقم وجود یک متوفی در عمق حیات وحش بودم که ایشان فرمودند: «نگران نباش دکتر جان... من خاطرم جمع جَمعه... چون کسی که زنگ زده و درخواست نعشکش کرده، از همکارای قدیمی ماست. چند سال پیش گفت دیگه حال و حوصله مَیّت پَیّت ندارم و میخوام با جک و جونورا سر و کله بزنم. بعدشم رفت محیطبان شد. خلاصه خیالت تخت... سرکاری نیست.»
محل مورد نظر هیچ مسیر مشخص یا جادهای نداشت و تنها با کمک سامانه مکانیابی بومی سازی شده موسوم به LPS موفق به پیدا کردن مشتری شدیم. ارائه این توضیح را هم درباره نحوه عملکرد سامانه مذکور لازم میدانم که در آن از ماهواره و این طیف قرتی بازیها خبری نیست و از سوت بلبلی اطرافیان استفاده میشود. بای نحو کان، همکار سابق را یافتیم که صورتش مثل لبو سرخ شده و بالای سر جسد تیر خورده یک گرگ ایستاده بود.
مبارکه (خطاب به محیطبان): «چی شده اسد خان؟ چرا قیافهت اینقد برزخه؟ اینجا کجاست؟ این گرگ رو کی کشته؟»
اسد: «تو این شرایط سوال فلسفی میپرسی مبارکه؟ بگو ببینم هنوز آمبولانستون برزخی هست یا نه؟ باز خلقا... میان اون تو سین جیم میشن یا نه؟ امروز اومدم دیدم جسد این حیوون افتاده یه گوشه و هیچ اثری از ضارب نیست. الان گفتم بیای اینجا حیوونکی رو بندازیم پشت آمبولانس بلکه زبونش وا بشه ببینیم کدوم پدر سوختهای اینو زده کشته.»
خلاصه همین یک قلم گرگ را بار نعشکش نکرده بودیم که آن هم شد. حیوان زبان بسته هنوز کف آمبولانس آرام نگرفته، با بازجویی شتابزده اسد خان روبه رو شد که بگو ببینم ضارب کدام فلان فلان شدهای بود؟ روح گرگ طفلکی که قدری ترسیده بود، ابتدا مکررا و مؤکداً تکرار میکرد: «آقا جان من گرگ نیستم... والا به خدا من خرگوشم!»؛ اما پس از اطمینان از حسن نیت ما، مکان اختفای ضاربان را لو داد و مثل اجل معلق بالای سرشان حاضر شدیم. قاتلان سه شکارچی غیر مجاز بودند که با درایت محیطبان فداکار و در حالی که یک راس بز کوهی را حمل میکردند، شناسایی شدند. به دلیل رفتار خشونتبار شکارچیان غیر قانونی که مبادرت به شلیک گلوله به سمت ما کردند، اسد خان مجبور شد برای دفاع از جان خویش و از روی ناچاری، طی اقدامی ضربتی به صورت موزون فریاد بزند: «توپ، تانک، فشفشه... شکارچی، عزیزم، دقت کن(سه مرتبه)». در پی این واکنش خشن همه شکارچیان خود را تسلیم قانون کردند.
طبق شنیدهها گویا بعدها نکته انحرافی کوچکی در این بین رخ داد و به شکل عجیبی اسد خان به دلیل سر دادن شعارهای منشوری به هفت سال حبس و انجام دو جلسه گل کوچک بدون تماشاگر در زندان محکوم شد. البته ناگفته نماند طی حکم سنگین دیگری مقرر شد شکارچیان خاطی نیز روزی چهار بار بنویسند: «هرکی به گل دست بزنه، شاپره نیشش میزنه» تا متنبه گردند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 14
شاعران خراسان قدیم
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 10
مناجات
خواجه عبدا... انصاری
الهی!
کار آن کسی کند که تواند
عطا آن کس بخشد که دارد
پس بنده چه تواند و چه دارد؟
الهی !
تو دوختی من در پوشیدم
و آنچه در جام ریختی نوشیدم
هیچ نیاید از آنچه کوشیدم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 14
حکمت روز
امام علی (ع)
عاقل ترین مردم کسی است که در امور زندگیش بهتر برنامه ریزی کند و در اصلاح آخرتش بیشتر همّت کند.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم،ص52)
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گفتوگو با «گیتی خامنه»، خانم مجری محبوب و نوستالژی ماندگار دهه شصتیها؛
تعداد بازدید : 35
مادر مهربان قصهگو
نویسنده : صالحی
صدای گرم و چهره مهربانش، خاطرات زیادی را زنده میکند، به ویژه برای آنهایی که حالا در دهه سی و چهل زندگیشان هستند. «گیتی خامنه» مجری محبوب دهه 60، نوستالژی شیرین دوران کودکی ما، در مقام خانم مجری، یک روز در میان، ساعت پنج عصر با یک بغل حرف و کارتون شاد و آموزنده از قاب جعبه جادویی به خانههای ما سر میزد تا اوقات ما را دلنشین کند. خودش تعریف میکند که حتی بعضی از مخاطبان دیروزش، حالا که او را در کوچه یا خیابان میبینند، اشک میریزند و برای او از خاطرات کودکیشان تعریف میکنند.
با این مجری نامآشنا در حاشیه سفر اخیرش به مشهد به گفت وگو نشستیم تا برایمان از دیروز و امروز بگوید:
ماجراهای مجری نوجوان
متولد ۱۳۴۳ است. در خانوادهای از طبقه متوسط قد کشیده است که روزگاری ساکن محله امیریه، منطقهای در جنوب شهر تهران بودند. اگرچه پدرش کارمند شرکت مخابرات و مادرش خانهدار بود و نسبت نزدیکی با هنر نداشتند، اما هر چه در توان داشتند برای پرورش گیتی جوان به کار بستند. از فرصت ناب کودکی در جمع خانواده، این طور تعریف میکند: «کودکی شاد و بانشاطی را گذراندهام. با مادرم و به ویژه پدرم رابطه گرم و رفیقانه ای داشتم و او بیشتر اوقات، من را همپای خود به بیرون از خانه میبرد؛ جاهایی مانند پارک، کوه و طبیعت. ضمن لذت بردن از آن ایام، به تدریج بنیانهای ارتباطات اجتماعی در من شکل میگرفت.»
وقتی از بازیهای رایج دوران طفولیتش جویا میشویم، برخلاف عروسکبازیهای متداول دخترانه، به ورزشهای دوچرخهسواری و کوهنوردی اشاره میکند و می گوید در کنار آن ها دورههای شنا و زبان را هم دنبال میکرده است.
از آن روزها گریزی به دوران نوجوانی میزند و ماجرای مجری شدنش را کاملاً تصادفی می خواند و تعریف میکند: «من آنچنان اهل تماشای تلویزیون نبودم و به فعالیت در چنین کارهایی فکر هم نمیکردم تا اینکه گروهی برای تست به مدرسه ما آمدند و من را انتخاب کردند.» او جزئیات ورودش به عالم اجرا و گویندگی را در 15 سالگی چنین بازگو میکند: «دانشآموز سال دوم نظری دبیرستان عبرت بودم که مدتی مدرسه ما محل عبور و مرور جمعی ناآشنا شد. از چند وچون این آمد و شدها که جویا شدم، فهمیدم مرحوم محمدزاده یک سالی می شود که در جست وجوی مجری است. بعد از مراجعه من و گذراندن تستهای لازم، پذیرفته شدم.»
از مجریان پیشکسوت الهام گرفتهام
وی خاطره تجربه متفاوت حضور در برنامه زنده تلویزیونی را اینطور روایت میکند: «چند ماه بعد از انتخاب شدنم، در دی ماه سال 1358 برای اجرای پخش زنده برنامه کودک و نوجوان سیما دعوت به کار شدم. در آن دوران، مجریان و شبکههای متنوع امروزی وجود نداشت پس قاعدتاً سبک و سیاق خاصی را در اجرای خودم دنبال نمیکردم ولی یقیناً شیوه کار پیشکسوتان این رشته تأثیرش را در ناخودآگاه من، به جا گذاشته بود.
خامنه سال 73، آخرین برنامه کودک را در شبکه یک اجرا کرده و بعد از آن برای مدتی جلای وطن میکند. او در خارج از کشور هم کار با کودکان را ادامه میدهد. در دبستان ابتدایی مشغول به کار میشود و در ایام تعطیل نیز در موسسات غیرانتفاعی، تئاتر را به کودکان آموزش میدهد و ادبیات فارسی را برای آنها تدریس میکند. پس از گذشت 15 سال، برای انتقال تجربیاتش به ایران بازمیگردد و اجرای برنامه پرمخاطب «بچههای دیروز» را در شبکه پنج به عهده میگیرد که به بازگویی خاطرات نسل دهه 60 از برنامههای کودک اختصاص داشت.
وی همچنین دوره لیسانس رشته کارگردانی سینما و تلویزیون را در ایران میگذراند و مقطع فوق لیسانس رشته نمایش را هم در آمریکا ادامه میدهد. در خلال سالهای تحصیل نیز به ساخت فیلمهای کوتاه و نیمهبلند و نیز نویسندگی و کارگردانی پویانمایی روی میآورد. همزمان داستانهای کوتاه، اشعار و مقالاتش در عرصه کودک و بزرگسال در مجلات ادبی به چاپ میرسد. کتاب شعر او با عنوان«آبی آبی آیینه »که چند سال پیش به چاپ رسید، گزیده ای از هنرمندی او در عرصه ادبیات است.
مجری خوب با زندگی واقعی مخاطبان پیوند میخورد
این مجری و گوینده مطرح رسانه ملی به برخی از مشخصات یک مجری خوب اشاره و خاطرنشان میکند:«برای اجرای موفق باید جامعه و مخاطب خود را خوب بشناسیم. به اعتقاد من، به تعداد مجریان میتوانیم اجراهای متفاوت داشته باشیم ولی ویژگی مشترک همه مجریان میتواند این باشد که صمیمی و راحت در مقابل مخاطبان ظاهر شویم. با این حال، توجه به گروه سنی، نیازمندیها، حساسیتها، اولویتها و دایره واژگان مخاطب حائز اهمیت است. از سویی، اگر یک مجری با زندگی واقعی اعضای جامعه خودش پیوندی نداشته باشد، نتیجه مطلوبی عایدش نمیشود.»
خامنه، همواره کارهای کودک را اولویت نخست خود میداند و میافزاید:«البته همیشه برنامههای روانشناسی و جامعهشناسی هم برایم جذابیت داشته است. تجربه برنامههای «اردیبهشت» و برنامههای گروه اجتماعی شبکه دو را در مقطعی، به همین دلیل دوست داشتم و پیگیری کردم.» خامنه با داشتن تجربه موفق ساخت و اجرای برنامه تلویزیونی «آبیتر از رویا»، از دیگر علائق خود در عرصه برنامهسازی و تولید میگوید:«کارگردانی تلویزیون و تولید پویانمایی را در کنار اجرا دوست دارم. در اتاقهای فکر بسیاری از گروهها و برنامهها هم حضور دارم. همواره پیش از حضور و همکاری در برنامهها، به بررسی مختصات کار و ارائه ایدههای خودم میپردازم چرا که معتقدم حاصل کار جمعی و استفاده از تجربیات و افکار همه، به کسب نتیجه موفقتری منجر میشود.»
او فعالیت جدیتر در حوزه نویسندگی را به عنوان فصل جدیدی از زندگی خود و همچنین راهی موثر برای ارتباط با مخاطبان معرفی میکند و میگوید:«قصد دارم، نوشتن را به صورت جدیتر و حرفهایتر دنبال کنم و برای این منظور در حال حاضر بیشتر مشغول کوتاه کردن فیلمنامههای کار «آبیتر از رویا»، تبدیل کردن آنها به قصه و ترجمه آن ها هستم تا محصول نهایی را در اختیار دیگر بچههای دنیا نیز بگذارم. البته در این اثر، تلاش کردم تا تفاوتها، اشتراکات و در همتنیدگی فرهنگهای متفاوت را هم در کار لحاظ کنم تا صرفاً مخاطبان اثر به ایرانیان محدود نشوند.»
صاحب کلید جادویی نیستیم
وی مطالعه، تماشای فیلمهای خوب برای آشنایی با آخرین کارهای سینمای جهان و تقویت محفوظات زبان خارجی خود و سفر و جهانگردی را از جمله سرگرمیهایش برمیشمرد. این مجری توانمند، در مستند «میراث ایران» برای شبکه سحر، در نقش یک جهانگرد ظاهر شده که برای معرفی میراث فرهنگ و تمدن ایران به سیر و سیاحت میپردازد تا تصویری نو از جاذبههای معنوی کشورش پیش دیدگان دیگر ملل قرار دهد. بیشتر بر آموختن از همین مسیر تاکید دارد و توضیح میدهد:« اگر فرصتی فراهم شود، سریع چمدانی میبندم و راهی سفر میشوم. مقصد مهم نیست کجا باشد. دوست دارم در تجربه زیست انسانها در همه نقاط دنیا شریک شوم؛ از زیباییها و اشتراکات فرهنگی لذت ببرم و از تفاوتها بیاموزم.»
وی گوشهچشمی دارد به برخی از مشکلات و دغدغههای این حرفه تصویری و اذعان میکند: «باید برای پاسخگویی به توجه و محبت مردم، توان و انرژی بسیار زیادی داشته باشیم و از طرفی، برخی با مشاهده مجری از دریچه تلویزیون میپندارند که توانایی خاصی در رفع مشکلات دارد و یا فردی صاحب نفوذ و قدرت است که از پس رفع گرفتاریهای همه بر میآید. اما در واقع اینگونه نیست، گاه ما نیز برای رفع مشکلی از زندگی خودمان به کمک دیگران نیازمندیم. ما هم در میان همین جامعه و مردم زندگی میکنیم و ابداً صاحب کلید جادویی برای خلاصی از دست مشکلات نیستیم.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.