گفتوگو با مردی از جنس گذشته، یک مجموعهدار و واقف آثار تاریخی
تعداد بازدید : 48
عاشقتر از خودم پیدا کنم، مجموعههایم را اهدا میکنم
نویسنده : صالحی
برگهای نفیسی از نخستین روزنامههای محلی و سراسری را با خود به دفتر روزنامه آورده است. در حالی که اوراق رنگ و رو باخته روزنامه «طوس» متعلق به 103 سال پیش مشهد را تورق میکند، با آب و تاب از این مجله که در زمره نخستین نشریات خراسان بوده میگوید. «اسدیفرخّد» ، آنقدر سرگذشت ظهور و افول رسانههای مکتوب «شرف و شرافت»، «آفتاب شرق»، «اکمال» و «تقدم» را زنده و جذاب روایت میکند که باور نداری، سالها گرد و غبار زمان بر این برگها نشسته است. مطالعه و مرمت کتب تاریخی، نسخ خطی، قرآن و ادعیه، آثار چاپ سنگی، گردآوری اسناد و ابزار نایاب، برپایی نمایشگاههایی برای بازشناسی تاریخ و... بخشهایی از علایق ریشهدار این کلکسیوندار اسناد قدیمی هستند. با او که یکی از مجموعهداران شناختهشده در حوزه اسناد تاریخی و فرهنگی است، به همین بهانه به گفت وگو مینشینیم:
سفری از هنر تا تاریخ
میگوید: جعفر اسدیفرخّد، متولد سال 1320 قریه فرخد از قراء تابعه توس قبل از اسلام هستم. این نشانی دادن موشکافانه، از همان ابتدا نشان از علاقهاش به ریشهها دارد. هر چه جلوتر میرویم، یک خط در میان درباره خودش حرف میزند و در چندین و چند عبارت نیز به نقل جاذبههای تاریخی میپردازد. به سختی سرخط برمیگردیم و از اصل و نسب خانوادگیاش میگوید: فرزند حاج اسدا... اسدیفرخّد، کارمند دولتی هستم. از 10 سالگی ساکن منطقه طلاب مشهد شدیم. تحصیلاتم را در دوره دبیرستان در رشته تجربی و در دانشگاه هم در رشته مهندسی مکانیک صنایع سنگین ادامه دادم. او قریب به دو دهه از عمرش را بر سر امور هنری گذاشته و معتقد است: هرکس باید جوهره وجودش را بشناسد تا خلاقانه فکر و عمل بکند. از دوره دبیرستان شروع به ساختن سازهای موسیقی کردم اما پس از 10 سال، به خاطر اینکه حرمت موسیقی حفظ نمیشد، آن را رها کردم. همزمان، کارگاهی برای عمران مدارس مناطق حاشیهای استان راه انداختم که در آن دوربینهای تلسکوپی و منشورهای آبی بزرگ برای آموزش سادهتر قوانین فیزیکی و آزمایشگاهی میساختم. در کنارش با خطاطی، جوشکاری، برقکاری، چوبکاری و ... بخشی از نیازهای بچهها و مدارس را سر و سامان میدادم. از وی درباره درآمد آن دورانش میپرسم، با لبخندی جواب میدهد: همه کارها با بهایی اندک انجام میگرفت، ضمن اینکه به آن ها مهلت میدادم تا پایان سال، تسویه حساب کنند.
تاریخ، معلم انسانهاست
با وسواس زیادی برگهای اسناد تاریخی روی میز را جابهجا میکند. از او دلیل این همه عشق به تاریخ را جویا میشوم، در پاسخ میگوید: با تماشای زیبایی سازهها، معماری تاریخی شهرها و تحقیق در چند و چون پیدایش و دوام ابنیههای قدیمی، به گذشته و تاریخ پیوند خوردم. سوالاتی مانند اینکه قبل از ایجاد کارخانه سیمان، مصالح معماری چه بودهاند و از کجا تامین میشدند یا کورههای آجرپزی مشهد کجا بودهاند که مسجد گوهرشاد با این شکوه و قوام در آن سالها بنا شده است؟ تمام ذهنم را به خود مشغول ساخته بود. به تدریج برای کشف این معما، به تحقیق و مطالعه در منابع و متون پرداختم و به سازندگان، عالمان و محققان امر رجوع کردم. وی تاریخ را معلم انسانها توصیف و تاکید میکند: عمر و سرمایه خودم را صرف گردآوری، مرمت، اهدا و وقف اشیای ذیقیمتی مانند سکه، اسکناس، تمبر، عکس، نسخ، روزنامه، نشریات، سالنامه، اسناد و درسنامه کردم تا آنچه که گذشتگان ما با فقدان امکانات و سختیهای فراوان به نگارش و حفظ آن همت گماشتهاند، به دست جوانان امروز برسد و دچار بیهویتی و بیانگیزگی نشوند.
فرخد، اشارهای هم به وقف بخشی از این مجموعهها به گنجینههای آستان قدس رضوی دارد و اذعان میکند: هر کسی میتواند زمین یا ماشین بخرد و دو قِران امروزش را چهار تومان بکند، اما همه نمیتوانند این خدمات را به تاریخ و فرهنگ سرزمینشان هدیه بدهند. البته همه اینها از عنایت خاصه حضرت ثامن الحجج(ع) است.
کمیابترینها را اهدا میکنم
حدود 10 سال از همکاری اسدیفرخد با مرکز اسناد آستان قدس رضوی میگذرد. مرمت و وقف آثار و اشیای مورد نیاز این مرکز از جمله امور مورد اهتمام او بوده است. هدف از این حرکت فرهنگی را این طور توضیح میدهد: وقتی دیدم مرکز اسناد، دستگاه پروژکتور، اسلاید، مورس و برگههای ترجمه مورس به حروف الفبا را ندارد، این اقلام را اهدا کردم تا این مجموعه ناقص نباشد. همینطور زمانی که از موزه دیدن کردم و خلأ سکههای برخی از ادوار تاریخی را حس کردم، فوراً برای وقف نخستین سکههای نادری، قاجاری و پهلوی نقره و نیکل به تعداد300 عدد اقدام کردم. از آن به بعد باب اهدای این گونه اشیا به این موزه گشوده شد. حدود 50 برگ هم از اسکناسهای دورههای پهلوی اول و دوم و همچنین دوران جمهوری اسلامی را نیز در اختیار این مجموعه قرار دادهام. همیشه تلاش کردهام تا کمیابترینها را اهدا کنم.
از برای هویتمان به دنبال حفظ این آثار هستم
اسدیفرخّد با تاکید بیان میکند: این مجموعهها، شی نیستند، تجربه هزاران سال گذشته این سرزمین هستند. تعصب ملی، میهنی و مذهبی، من را بر آن داشته تا بسیاری از این اشیا را به قیمتی گزافتر تهیه و حفظ کنم. برای اینکه سند هویت ما به دست نااهلان نیفتد آنها را خریداری و مرمت میکنم و هر وقت کسی را عاشقتر از خودم پیدا کنم، آنها را اهدا میکنم. برای این کار هم از نماز صبح نمیخوابم و مرمت میکنم. گاه آنقدر در کار غرق میشوم که زمان از دستم در میرود.
فقدان پاتوقی برای اهل فن به تاریخ ما ضربه میزند
وی متفاوتترین اشیاء در میان مجموعههای خود را کلاههای سربازان رضاشاه و یکی از باارزشترین و کمیابترین اشیای وقفی خود را هم نشان سرکشیک خادمان قدیمی آستان قدس رضوی معرفی میکند. فرخد همچنین قلمدان کندهکاری شده برنجی دوره قاجاریه را هم بیش از دیگر اشیای مجموعههایش دوست دارد و دلیلش را ارزش قلم برای امر مقدس نوشتن عنوان میکند. این مجموعهدار مشهدی، بزرگ ترین مجموعه گردآوری شده خود را در این سالها، کتابهای درسی و تاریخچه آموزش و پرورش تا 150 سال گذشته میداند که شامل کارنامههای تحصیلی، دفتر مشقهای منحصر به فرد، عکسهای معلمان، دانشآموزان و مدارس قدیمی و نشریات آموزشی است. درباره اوقات فراغت و دیگر امور مورد علاقهاش میپرسم که در جواب میگوید: کشاورزی در املاک موروثی پدری، خوشنویسی و دوچرخهسواری به همراه گروهی از دوستانم را دوست دارم. البته بر کارنامه او باید، افتخار خادمی بارگاه علی بن موسی الرضا(ع) را هم افزود. او در پایان، یکی از ضربههای بزرگ بر پیکره تاریخ ما و مجموعههای کهنی که از آن باقی مانده، را فقدان پاتوقی برای اهل فن در این حوزه میداند و ابراز امیدواری میکند: روزی دستگاههای فرهنگی و متولیان برای تحقق این مهم آستین بالا بزنند.