گفت وگو با مستندساز جوانی که جایزه بهترین مستند بلند جشنواره آتن آمریکا را از آن خود کرد
تعداد بازدید : 31
آرزویم ساخت مستندی از یمن و مبارزان مردمی آن است
نویسنده : رفیع طلب
مستند «تنها میان طالبان»، ساخته محسن اسلامزاده در اولین حضور بین المللی خود ، برنده جایزه بهترین مستند بلند جشنواره آتن آمریکا شد. این خبر کوتاه، آنجا اهمیت پیدا می کند که بدانیم جوان 37ساله ای که این اثر را ساخته، برای ارائه تصویری شفاف تر از جنگ افغانستان و یکی از مهمترین گروههای درگیر در این منازعات، ماهها در خطرناکترین مناطق این کشور حضور داشته است.
«محسن اسلام زاده»، مستندساز مشهدی، سر پُرشوری دارد و در اینسالهایی که به ساختن آثار مستند مشغول بوده ، سختترین و خاصترین سوژهها را برای روایت کردن از زاویه دوربینش، انتخاب کرده است. از «اسرار زندان ابوسلیم» در لیبی بگیرید تا روایت « اهل سنت ایران».
حالا که شاخصترین اثر او، «تنها میان طالبان» گوی رقابت را از مستندهای بینالمللی دیگر ربوده و در انتظار حضور در دو جشنواره بینالمللی دیگر در مسکو و تگزاس نیز هست، بهانه را برای گفتگو با وی کافی دیدیم:
روایتی متفاوت از آن سوی خط جنگ
سرخطِ شروع مستندسازی اسلامزاده به سال 82 و ماجرای ساخت کلیپی برمیگردد که در آن از صدای دکتر علی شریعتی استفاده کرده است. این اثر که محوریتش جهان اسلام و فلسطین است مورد توجه محافل مختلف قرار میگیرد و در مراسم و همایشهای مختلف اکران می گردد و سرآغازی میشود تا در سال 83 ، فیلمی به نام «دژبان شرق» را با هزینه شخصی در سیستان و بلوچستان بسازد که محوریتش شهدای مبارزه با مواد مخدراست. همین اثر، با همه ضعفها و قوتهایش بهانه شروع حرفهای کار او میشود. خودش اما تعریف میکند: بعد از آن بود که مستندی در مورد مرزبانان با کمک سید محسن اصغرزاده در سیستان و بلوچستان و در اوج عملیات تروریستی عبدالمالک ریگی تهیه کردم، کاری که در آن برهه بسیار مورد توجه قرار گرفت.
او در ادامه، سفرهای متعددی به کشورهای مختلف دارد و در هر کار جدید هم تجربهای نو برایش رقم میخورد. اما یک اتفاق جرقه ساخت مستندی متفاوت را در ذهن او میزند؛« در سال 90 برای ساخت مستندی درباره شهدای دیپلمات به مزارشریف رفتم، آنجا صحبتهایی در مورد طالبان میشد که با آنچه در رسانهها در خصوص آنها دیده و شنیده بودم، تفاوت داشت. انگار ما تحت تاثیر رسانه های غربی تصور دیگری از طالبان پیدا کرده بودیم که به دور از واقعیت بود. همانجا عزم ساختن اثری با این محوریت را کردم. یک سال و نیم بعد، به کمک شخصی که با طالبان در ارتباط بود، سفری به قندهار داشتم اما در عملی کردن نیتم ناکام ماندم و نتیجه آن سفر، مستند دیگری با عنوان «سفر به دیار پشتونها» شد.
او دست از تقلا برنمیدارد و در دومین تلاشش، با افراد ملا اختر محمد منصور، مرد شماره دو طالبان ارتباط میگیرد. پیام میفرستد که قصد ساخت مستندی را دارد و میخواهد تصویری شفافتر از این گروه ارائه کند؛«یک سالی از پاسخ آنها خبری نشد. من خیلی ناامید شده بودم، حتی چند باری به این امید که بستری فراهم شود ریشهایم را بلند کردم به این امید که شاید بسترش برای حضور در میان این گروه فراهم شود. ولی بالاخره بعد از ماهها پیگیری در خرداد 93 توانستم به میان طالبان بروم. محصول آن ایام سخت هرچه بود، برای من ماندگار شد.»
15ترکش محصول یک مستند از مقابله با داعش
از اسلامزاده که برای ساختن مستندهایش به قلب مناطق جنگی رفته و در جمع خطرناکترین گروههای نظامی حضور یافته، میپرسیم آیا جایی بوده که تا یک قدمی مرگ هم رسیده باشی؛ در پاسخ بیان میکند: هشتم فروردین 94، در حال ساخت اثری در خصوص یکی از گروههای مبارز اهل سنتی بودم که در جبهه مقابل داعش میجنگند. ناگهان انفجاری رخ داد و تقریبا 15ترکش به من خورد که باعث شد روانه بیمارستان و سپس برای درمان عازم ایران شوم.
میخواهیم بدانیم، آیا موضوعی بوده که این مستندساز جوان مایل به ساخت اثری درباره آن باشد اما در عملی کردن نیتش ناکام بماند. اسلامزاده در جواب، عنوان میکند: از این دست موضوعات زیاد است و آنچه باعث شده تا دوربین ما سمت این موضوعات نچرخد، نفوذ و تاثیر غربیها در نقاط مختلف جهان است که حضور تیمهای مستندساز ایرانی را با محدودیت جدی مواجه میکند. در بسیاری از کشورهایی که امروز به بحران دچارند، یک قانون نانوشته وجود دارد و آن ممنوعیت حضور تیمهای فیلمساز ایرانی است. در حقیقت غرب میداند که حضور هنرمندان ایرانی در مناطقی مثل تونس، لیبی، یمن و...، میتواند معادلات را به هم بزند چون آنها بستر یک گفت وگوی جدید را شکل میدهند و حقایق را به تصویر میکشند.
او دوست دارد که پروژه بعدیاش از یمن و مبارزان این کشور مسلمان باشد و از همه مهمتر، اتفاقاتی را که بر این کشور میرود روایت کند.
دوست نداشتم مرگم راه مستندسازان دیگر را ببندد
اما این مستندساز جوان که با حضورش در جمع طالبان، اثری ماندگار را در حوزه مستند تولید کرده است، تاکید دارد که این کار آنقدرها هم آسان نبوده است؛«در روزهای پایانی ساخت این مستند، مقرر بود با یکی از اعضای شورای رهبری طالبان دیداری داشته باشم. خاطرم هست، در بیابانی حضور داشتیم که در آن نه از جاده خبری بود و نه از انسان دیگری. کسانی که همراه من بودند سلاح های خود را آماده کردند و گفتند هر آن امکان درگیری هست و ممکن است که آمریکایی ها جایی در این منطقه به کمین نشسته باشند. با اینکه حسابی نگران بودم اما ته دلم چیزی نوید میداد که نتیجه این سفر خوب خواهد بود. عهد کردم مراقب باشم تا اتفاقی برایم نیفتد چرا که میتوانست برای کشورم هزینه تولید کند و راه مستندسازان دیگر را ببندد. خلاصه آن روزهای سخت هم سپری شد و نتیجه همانطور که فکر میکردم خوب بود.»
این هنرمند تاکید دارد که به حمایتهای مالی فکر نمیکند و تنها دغدغهاش آن است که به مشکل مالی برنخورد تا مجبور نشود وقتش را برای تولید آثار تبلیغاتی صرف کند.
شعر دوران کودکیام نجاتم داد
از او میخواهیم خاطرهای هم از دوران ساخت مستند «تنها میان طالبان» بیان کند. با چاشنی لبخندی میگوید: در سفر به مناطق تحت تسلط طالبان، از آن ها خواهش کردم که من را به یک منطقه شیعه نشین نیز ببرند. آنها هم سمت شهرستان نوزاد و روستایی که به گمانم نامش «زیارت» بود، راه افتادند. اهالی این روستا، من را که ریشهایم بلند و چهرهام آفتاب سوخته شده بود، یکی از اعضای طالبان میپنداشتندو برخورد سردی داشتند. به آنها گفتم ایرانی و شیعهام اما باور نکردند. میگفتند: دروغ میگویی، اگر ایرانی هستی پس مُهر نمازت کو؟ برایشان توضیح دادم که قبل از سفرم نمیدانستم آیا طالبان با مُهر مشکل دارند یا نه؟ پس همراهم نیاوردم. خلاصه کار به جایی کشید که مجبور شدم شعری که در دوران خردسالی و در مهدکودک یاد گرفته بودم را برایشان بخوانم: « ای یار با شهامت بگویم از امامت، امامت خوش لقا دوازده پیشوا آمده بعد از نبی اول ایشان علی...» همین را که خواندم باورشان شد و به گرمی از من پذیرایی کردند.