دی ماه سال 57 برای مردم خراسان یادآور خاطرات بسیاری است. فعالیت های مبارزان انقلابی که طی ماه های قبل شدت یافته بود، در آذر و دی ماه 57 به اوج خود رسید. واقعه 23 آذر ماه و حمله دژخیمان پهلوی به بیمارستان امام رضا(ع) مشهد، حماسه نهم دی ماه مردم تربت حیدریه و سرنگون کردن مجسمه شاه خائن، حماسه نهم و دهم دی ماه مشهد و به شهادت رسیدن جمع کثیری از مردم انقلابی به دست رژیم منحوس پهلوی و.... این روزها از روزهای فراموش نشدنی تاریخ تحولات اجتماعی این شهرها به حساب می آید؛ زیرا ده ها نفر از مبارزان مسلمان توسط نیروهای سرکوبگر رژیم شاه به شهادت رسیدند و عده زیادی زخمی شدند. این واقعه بازتاب گسترده ای در داخل و خارج از کشور داشت و تبعات آن ضربات سختی بر پیکره رژیم وارد کرد. آنچه در ادامه می خوانید روایتی تاریخی از آن روزهای تاریخ ساز است. روزهایی از زمستان 57 مشهد که در کنار وقایعی همچون 23 آذر مشهد، حماسه مردم تربت حیدریه در نهم دی ماه سال 57 و دیگر فعالیت های انقلابی در سراسر کشور مقدمات پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم کرد.
واقعه ۹ دی مشهد و فتح استانداری
... حضرت آیتا... خامنهای در طول ۱۳ روز تحصن به جز یک بار از بیمارستان خارج نشدند، ولی شهید هاشمینژاد به دلیل لزوم ساماندهی تجمعات و حرکتهای انقلابی به خارج از بیمارستان رفت و آمد داشت.دوم دیماه تظاهرکنندگان در صحن حرم مطهر تجمع کرده و شهید هاشمینژاد برای آن ها سخنرانی میکند و جمعیت پس از سخنرانی به سمت منزل آیتا... عبدا... شیرازی حرکت میکنند. عصر همان روز دوباره تجمعی در مقابل بیت ایشان شکل میگیرد. همزمان تعدادی از تانکهای ارتش به سمت منزل آیتا... شیرازی حرکت میکنند. مردم با تجمع در مسیر، مانع رسیدن تانکها به بیت ایشان میشوند و این مسئله به درگیری بین تانکها و مردم منجر میشود که طی آن تعداد قابل توجهی از مردم به شهادت میرسند.
پس از این کشتار آیتا... شیرازی طی تلگرافی به نخستوزیر وقت -ارتشبد ازهاری- برای خروج فرماندار نظامی مشهد ضربالاجل تعیین میکند: «اگر میرهادی را زنده میخواهید باید ظرف ۴۸ ساعت مشهد را ترک کند وگرنه جنازه او را به تهران حمل خواهند کرد». دو روز پس از این تلگراف، میرهادی مشهد را به مقصد تهران ترک میکند. اقشار مختلف مردم در اعتراض به کشتار دوم دی دست به تحصن و راهپیمایی میزنند. تکبیرهای شبانه بالای پشتبامها هم از سر گرفته میشود. حضرت امام خمینی رحمةا... نیز عزای عمومی اعلام میکنند: «و پس از آن که شاه خود را رفتنی دانست، دست جنایتکار خود را از آستین درآورد و کشتارهای پیدرپی جمعه سیاه به بعد را آغاز کرد و خود را در تمام جوامع رسوا نمود و اخیراً در مشهد مقدس جنایتکاریها را به حد اعلا رساند و ما را بر آن داشت که روز ۲۹ ماه محرم را عزای عمومی اعلام کنیم برای سالگرد کشتار بی رحمانه قم و چهلم کشتار در صحن مطهر مشهد مقدس و نیز هفته کشتار مشهد مقدس و نیز کشتار شهرستانهای دیگر. و با کمال تأسف در این سال تمام وقت ما صرف فاتحه و عزای ملی شد و در صورت بقای شاه در مقام مغصوب، وضع همین است».
شب نهم دی، مجلس هفتم شهدای واقعه دوم دی از جانب علمای مشهد در مسجد گوهرشاد با سخنرانی حضرت آیتا... خامنهای برگزار میشود. گزارش ساواک سخنرانی آیتا... خامنهای را چنین توصیف میکند: «در ساعت ۱۶ سیدعلی خامنهای به منبر رفته، مطالبی پیرامون واقعه اخیر و طرز پیشرفت نهضت اسلامی بیان کرد و اینکه ما به مقصود رسیدهایم و آنقدر باید مبارزه کنیم تا به نتیجه برسیم. سپس کارهای انجامشده که به قول آنان خلاف بود را عنوان کرد و اضافه نمود: درود بر کارکنان و کارگران شرکت نفت که جواب مثبت به رهبرشان خمینی دادند و از کار خودداری و دولت و شاه خائن را به زانو در آوردند که امروز یا فردا انشاءا... سقوط خواهد کرد»....
مقصد راهپیمایی روز نهم دیماه مردم برخلاف همیشه که به حرم مطهر منتهی میشد، اینبار چهار راه لشکر و استانداری بود. جمعیت عظیمی از فلکه حرم به سمت استانداری حرکت میکنند که پیشاپیش آن علمای مشهد - حتی چهرههایی که تا پیش از این خیلی همراه نهضت نبودند- نیز حضور دارند. عکس بزرگ ۱۵ متری از حضرت امام (ره) نیز پیشاپیش جمعیت حرکت داده میشود. در بین راه خبر میرسد که شاه احتمالاً بختیار را به نخست وزیری منصوب میکند.... راهپیمایان بدون هیچ تنشی وارد استانداری شدند. جمعیت در باغ استانداری موج میزد و دستاندرکاران راهپیمایی مشغول تدارک سیستم صوتی بودند. آیتا... خامنهای قرار بود تا دقایقی بعد سخنرانیاش را آغاز کند که ناگهان سر و صدایی از بیرون توجه جمعیت را به خود جلب کرد. یک جیپ و یک تانک ارتش به میان مردم آمده و مردم گرد آن ها جمع شده بودند. برخی میگفتند برای همبستگی آمدهاند و برخی دیگر به آن ها بدبین بودند. هم شعار «ما به شما گل دادیم؛ شما به ما گلوله» شنیده میشد و هم شعار «ارتشیها خمینی؛ سلامتان رسانده». آیتا... خامنهای به سمت جیپ میروند تا ببینند قضیه از چه قرار است: «من جمعیت را شکافتم آمدم آن قسمتی که جیپ ارتشی وارد شده بود، سرم را کردم داخل جیپ ارتشی؛ دیدم بله، دو سه نفر نشستند بیسیم خیلی قوی هم عقب جیپ گذاشتند، یکی دو نفر دور و بر بیسیماند، یکی پشت فرمان است، یک افسری هم جلو است. گفتم شماها چرا آمدید اینجا؟ البته صدای جمعیت هم بلند بود، شعارهای مختلف میدادند، هر کس یک چیزی میگفت، بعضی از جیپ بالا میرفتند. در بین مردم یک حالت سردرگمی و اختلافنظر نسبت به این ها وجود داشت، بعضی با چشم خوشبینی، بعضی با چشم بدبینی، بعضی تهدیدآمیز به این ها نگاه میکردند و با این ها برخورد میکردند. من گفتم شماها چرا آمدید اینجا؟ گفتند که ما نیت سوئی نداریم، ما کاری نداریم با مردم، شاید یکیشان حالا درست یادم نیست احتمالاً گفت ما آمدیم اعلام همبستگی کنیم. من دیدم که این سه نفر، به شدت ترسیدند. یعنی اول شجاعت کردند و آمدند توی مردم، اما حالا که وسط مردم قرار گرفتند احساس میکنند که خطر جدی است و شدیداً متزلزل و ناراحتند. من گفتم: شماها اگر نیت بدی ندارید خاطرتان جمع باشد ما نمیگذاریم که به شما آسیبی برسد. خیلی آن افسر از من ممنون شد؛ گفت: خواهش میکنم یک کاری بکنید که ما بتوانیم برویم، برگردیم، برویم. گفتم: مانعی ندارد، من آمدم بالا رفتم روی جیپ، بلندگوی دستی را گرفتم و آن افرادی را که دور و بر من بودند مخاطب قرار دادم و با آن ها صحبت کردم، گفتم آقایان من خواهش میکنم شما اجازه بدهید که ما حادثهای را بهوجود نیاوریم. و آنطور که من فهمیدم این ها نیت سوئی ندارند و کاری هم نمیتوانند بکنند. حقیقتش هم همین بود سه تا نظامی با یک جیپ توی این جمعیت کاری نمیتوانست بکند، و بگذارید این ها برگردند بروند، بگذارید بروند خارج بشوند. مردم طبق معمول آن روزها تو راهپیمایی که هرچی میگفتیم بهشان واقعاً با جان و دل گوش میکردند، گوش کردند. با اینکه خیلی جمعیت فشرده بود راه دادند، من مجدداً سرم را آوردم داخل ماشین و گفتم که شما سریع هرجور که میتوانید خودتان را از جمعیت بکشید بیرون و بروید و نمانید اینجا چون هر آن خطر تهدید میکرد آن ها را».
در همین هنگام ناگهان صدای تیری در بین جمعیت میپیچد و یک نفر را به زمین میاندازد. ارتشی تازهپیوسته به مردم میگوید فشار جمعیت باعث شده گلوله اشتباهاً شلیک شود. آیتا... خامنهای این صحنه را اینگونه توصیف میکنند: «ناگهان صدای تیراندازی به گوش رسید. ما دیدیم که از یک نقطه دوردستی صدای شلیک آمد و چند تیر پیاپی رها شد. مردم فوراً به نظرشان رسید که هدف این تیراندازی من هستم؛ چون بهطور مشخص وسط جمعیت ایستادم، ممکن است از یک نقطه دوردستی من را هدف گرفتهاند. ریختند و بعضی از جوانها آمدند بالا و التماس، درخواست از من که شما بیا از ماشین پایین».
ناگهان صدای تیراندازی از بیرون استانداری بیشتر میشود؛ تعدادی تانک و نفربر به سمت استانداری میآمدند و به همه چیز شلیک میکردند و مردم را زیر میگرفتند. مسلسلها به کار افتاده و نارنجکهای اشکآور به سمت مردم پرتاب میشود. در ادامه تانکها به سمت بیمارستان امام رضا (ع) میروند و آنجا نیز دست به کشتار مردم میزنند. مردم به تلافی این کشتار وحشیانه به فروشگاه لشکر، کارخانه پپسی، انجمن ایران - آمریکا، انجمن ایران - انگلیس و اداره آگاهی حمله می کنند و آن ها را به آتش می کشند یا تسخیر میکنند. دود آتشسوزیها و بوی باروت شهر را فرا میگیرد. مردم در کوچهها و خیابانها در حال انتقال مجروحان و شهدا به بیمارستانها هستند که خبر میرسد چند نفر از ساواکیها طی یک اقدام مشکوک، به طرز فجیعی کشته شده اند و جنازه مثلهشده آن ها در یکی از میدانهای شهر آویزان شده است. اوضاع بحرانی شهر باعث میشود جلسهای با حضور علما و روحانیون مبارز مشهد از جمله آیتا... سیدعبدا... شیرازی، آیتا... فلسفی، آیتا... میرزاجوادآقا تهرانی، سیدمحمود قمی- به نمایندگی از پدرش-، آیتا... سیدعلی خامنهای، سیدعبدالکریم هاشمینژاد، سیدکاظم مرعشی، عباس واعظ طبسی، عزالدین زنجانی، ابوالحسن شیرازی، محمدرضا محامی و دکتر محمود روحانی در منزل آیتا... شیرازی برگزار شود. در این جلسه اخبار اتفاقات شهر نقل و بررسی میشود. همچنین مکالمه تلفنی بین فرزند آیتا... شیرازی و ارتشبد اویسی برقرار میشود که او اعلام می کند در صورت ادامه مبارزات کشتار بیشتر می شود.
پس از بحث و بررسیهای چندساعته تصمیم نهایی این میشود که فضای شهر باید آرام شود و برای محقق شدن این مسئله باید جمعی از اعضای حاضر در جلسه که در بین مردم نفوذ کلام دارند به نقاط مختلف شهر بروند. فرزند آیتا... شیرازی در اینباره میگوید: «پس از تبادل نظر رهبران بنا شد که شهر را آرام کنیم. فکر کردیم مصلحت خودمان و مصلحت نهضت و شهر و امنیت شهر این نیست که شهر اینطور باشد. قرار گذاشتیم هر یک از این آقایان متشخص به همراه عدهای به یک نقطه از شهر بروند تا بتوانند بر اوضاع مسلط شوند. چون کلانتری سه، چهار و شش و هتل هایت (هما) آتش گرفته بود. قرار شد آقای خامنهای یک عدهای همراهشان باشند، آقای هاشمینژاد یکطرف، آقای مروارید همینطور، آقای مرعشی یکطرف با یک عدهای راه افتادند».
صبح روز دهم
صبح روز یکشنبه دهم دیماه اجساد مثلهشده ارتشیان کشتهشده در پادگان لشکر ۷۷ به نمایش گذاشته شد و ارتشیان از جلوی آن ها رژه رفتند. سپس فرماندار نظامی شهر سخنرانی میکند و میگوید: «این بود رفتار مردم با برادران سرباز ما که اینک جنازه متلاشیشده آن ها را دیدید. اگر تیراندازی نکنید آن ها شما را خواهند کشت و اگر فرار کنید ما شما را دستگیر و تیرباران خواهیم کرد. پس بکشید تا کشته نشوید.» ارتشیان پس از خروج از پادگان در پناه تانکها و نفربرها به مردم حاضر در کوچه و خیابان تیراندازی کردند. ارتشیان شاه آمده بودند تا از مردم انتقام بگیرند. شیشههای مغازههایی که عکس حضرت امام (ره) را نصب کرده بودند به رگبار میبستند و حتی مردم حاضر در صف نفت و نان را نیز از گلولههای خود بینصیب نگذاشتند. خانه آیتا... شیرازی نیز که مردم در حیاط آن پناه گرفته بودند مورد حمله قرار گرفت و ارتشیان شاه از بالای بام آن، مردم را به رگبار بستند. عصر یکشنبه خیابانها جولانگاه نفربرها بود و بیمارستانها پر از مجروحان شده بود. چون بهشت رضا(ع) در تصرف ارتشیان بود جنازهها روی دست مردم مانده بود و روز بعد آن ها را برای دفن به آنجا منتقل کردند. چهار روز پس از این اتفاق، سپهبد عزیزی استاندار خراسان و نایبالتولیه آستان قدس استعفا می دهد و مشهد را ترک میکند. همان ایام ارتشبد غلامعلی اویسی فرمانده نیروی زمینی ارتش نیز استعفا می دهد و از ایران میگریزد..... تظاهرات و راهپیمایی مردم همچنان ادامه مییابد و رژیم شاه که دیگر در سراشیبی سقوط افتاده، عکسالعمل چندانی در قبال اعتراضات مردم نمیتواند نشان دهد....
منابع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت ا... خامنه ای