ساعاتی با دانشجویان اردوهای جهادی در مناطق محروم حاشیه شهر
تعداد بازدید : 24
جهاد محرومیت زدایی درحاشیه مشهد
مهدی عسکری-زیر گرمای 40 درجه ظهرِ تابستانِ مشهد، پیراهنش خیس عرق شده. همین چند روز کار ظرافت دستانش را گرفته؛ چند آبله کوچک هم روی انگشتانش نشسته و تمام سر و صورتش با خاک و گچ آغشته شده است. در روزهایی که خنکای سواحل «رودسر»، عطش به دریا زدن را صد چندان کرده و هوای خنک «سلماس» بدجور دلبری می کند، یا در شب هایی که ساحل آرام بوشهر جان می دهد برای ماهیگیری، دست شستن از تمام خوشی های فصل تابستان مرد می خواهد و اراده ای که به جوهری مردانه آغشته باشد؛ اراده ای که دانشجویان اردوهای جهادی دانشگاه امام حسین(ع) فعل خواستنش را با حضور در حاشیه شهر مشهد و تلاش برای نوسازی و بازسازی بی جیره و مواجب خانه های نیازمندان کمیته امداد و بهزیستی در حاشیه شهر مشهد به خوبی صرف کردند. برای اولین حضور، گرمای ساعت 12 ظهر را انتخاب کرده ایم. درست زیر تیغ گرمای مردادماه ، در یکی از فرعی های خیابان مهر مادر، «وحید» در حالی که با دستان خاکی اش، عرق جبینش را پاک می کند، ما را به لبخندی مهمان میکند و با لهجه شیرین آذری اش، می گوید: سه روز دیگر کار این خانه تمام است. همزمان گچ کاری، کاشی کاری و نقاشی را انجام می دهیم.
محبوبیت شهرهای محروم تر!
میانه حرف هایمان، «توحید» هم به جمع ما اضافه می شود. از او درباره حضورش در اردوهای جهادی سوال می کنم. می گوید: هیچ اجباری برای حضور نداشتیم. همه 90 نفر همکلاسی دانشگاه من به اردوهای جهادی آمده اند. او ادامه می دهد: اگر حمل بر ریا نکنید، مسیرهای سخت و شهرهای محروم تر طرفدار بیشتری هم داشت. مثلا رشتخوار خیلی دورتر بود. اینجا حرم امام رضا(ع) هست که همه خستگی با یک زیارتش از بین می رود.«اگر اینجا نبودی چکار می کردی؟» سوالم که تمام می شود می گوید: در دانشگاه بودم. روزی دو سه ساعت کلاس می رفتم و بعد هم زیر باد کولر برای خودم کتاب می خواندم. البته اینجا هم سخت نمی گذرد از 8 صبح تا 3 بعد از ظهر کار می کنیم، به زیارت هم می رویم، در سالن محل استراحتمان هم در ساعات غیر کاری سرگرم هستیم.سلماس تا دریاچه ارومیه فقط نیم ساعت فاصله دارد؛ شنا در گرمای تابستان هم هواخواهان زیادی دارد. کتیبه «خان تختی» که یادگار دوره ساسانیان است هم دیدنی است اما سجاد همه این خوشی ها را کنار گذاشته و اینجا در یکی دیگر از خانه های حاشیه شهر مشهد مشغول گچ کاری است. او که 27 بهار از خدا عمر گرفته و فعلا در فهرست مجردهاست به شوخی می گوید: در برنامه پنج ساله اول درصدد یافتن همسر مناسب هستم. خیلی هم دوست دارم با همسر آینده ام به اردوهای جهادی بیایم و حتی ماه عسل در اردوی جهادی باشم.
حاشیه مشهد خط مقدم
بعد از خداحافظی با سجاد، در انتهای خیابان خواجه ربیع وارد خانه دیگری می شویم که یاسر و چند نفر دیگر از هم دانشگاهی هایش مشغول کار هستند. از او هم درباره خوشی های شهرش – رودسر – سوال می کنم و می گوید: بقعه آقا سیدمحمد، سواحل رودسر، جنگل ها، رحیم آباد، سیدجلال الدین اشرف وامامزاده هاشم مکان های دیدنی رودسر است که قبلا و در تابستان خیلی به این مکان ها می رفتم.او می گوید: ما سه دسته هستیم، تعدادی از هم لباس های من برای دفاع از حرمین رفته اند، از جمله سید مهدی موسوی، داوودچاپ لقی، علیرضا شیخی و محسن رضایی که هم اکنون در دوره آموزشی اعزام هستند. تعدادی هم با انگیزه دفاع از ناموس و وطن طی هفته های گذشته در غرب و کرمان چند گروه تروریستی را دستگیر کرده اند. دسته سوم هم آمده ایم به اردوهای جهادی که فکر می کنم در میان این سه دسته راحت ترین کار ممکن را انجام می دهیم. از یاسر در مورد تصورش از حاشیه شهر مشهد سوال می کنم که می گوید: ما حاشیه شهر مشهد را خط مقدم خودمان می دانیم و قصد داریم در جهت محرومیت زدایی از این منطقه قدم هایی هر چند کوچک برداریم.انگار یاد کردن از دوستانی که رفته اند حالش را دگوگون کرده. برای لحظاتی سکوت می کند و ادامه می دهد: در رودسر و جایی که من فرمانده پایگاه بسیجش هستم 6 نفر از بچه هایمان مدافع حرم هستند. دو نفر از فرماندهانمان هم جانباز شدند.
قصه ای که برای فرزندانم خواهم گفت
در حالی که مشغول حمل یکی از کیسه های سنگین گچ است، از او جدا می شویم و چند کوچه آن طرف تر به سراغ حسن می رویم. او که هزار و 700 کیلومتر دورتر، ساکن شهر بوشهر است، می گوید: الان در بوشهر هم از شدت گرما «خرما پزان» است؛ اما اگر بوشهر بودم لب ساحل بودم یا غروب ها زمانی که هوا خنک می شود، به همراه پدر و برادرانم برای ماهی گیری به دریا می رفتم.او می گوید: اینجا دارم زندگی ساده و محرومیت ها را از نزدیک تماشا می کنم. وقتی ازدواج کردم و طی سال های آینده حکایت این روزها را برای فرزندانم تعریف خواهم کرد.در فاصله ای که سوار خودرو هستیم تا به کوچه بعدی برسیم، سرهنگ «محمدخسروی» فرمانده ناحیه سپاه بلال می گوید: دانشجویان اردوهای جهادی دانشگاه امام حسین(ع) قرار است کار مرمت و بازسازی 40 خانه را انجام بدهند. برای مرمت هر خانه مبلغی در حدود 3 میلیون تومان توسط سپاه در نظر گرفته شده است که گاه رقم تمام شده بیشتر از این میزان می شود.کمی آن طرف تر چهره آفتاب سوخته «مجتبی» زاهدانی بودنش را تأیید می کند. او که تنها متأهل این جمع است می گوید: وقتی قرار بر آمدن شد همسرم برای آمدن تشویقم کرد.در حالی که لیوان آب را بدون وقفه سر می کشد، ادامه می دهد: بیشتر از هر چیز دوست داشتم تصویری از زندگی محرومان حاشیه شهر مشهد را ببینم. قبلا هم به مشهد آمده بودم اما به حاشیه اش نه، اصلا فکر نمی کردم اوضاع تا این اندازه وخیم باشد. بخشی از حاشیه شهر زاهدان از حاشیه شهر مشهد وضعیت بهتری دارد. متأسفانه موادمخدر و فقر در حاشیه شهر مشهد بیداد می کند.از کارهایی که اینجا در طول روز انجام می دهد سوال می کنم؛ می گوید: از صبح تا ساعت 3 که کارمان تمام می شود از گچ کاری و درست کردن مصالح بگیرید تا کاشی کاری و حمل کیسه های نخاله ساختمانی و ... را انجام می دهیم.او که حالا به همراه «ستایش» دختر 5 ساله صاحب خانه مشغول اضافه کردن آب به گچ سفید برای گچ کاری داخل خانه است، می گوید: وقتی فرزندم به دنیا آمد و بزرگ شد او را با خودم به اینجا می آورم و حاشیه شهر مشهد را نشانش خواهم داد.قبل از آنکه خودرو به طرف متن شهر حرکت کند، مرتضی جلو می آید و می گوید: از خرداد ماه که در روز میثاق پاسداری با «آقا» دیدار داشتیم دلتنگشان شده ایم. بچه های اردوهای جهادی هیچ درخواستی ندارند به جز دیدار با ایشان، لطفا بنویسید، شاید این دیدار میسر شود...