زرد قناری: پلاک مشهد
تعداد بازدید : 89
وقتی ساعت 20دقیقه به افطار ایستاد
نویسنده : قاسم رفیعا
توی خیابان در مواجهه با مقوله روزه ماه مبارک رمضان، همه جور تحلیل را می شود دید .
برای من و زرد قناری خیلی جالب است که گاهی با هم می نشینیم و این مسائل را موشکافانه بررسی می کنیم و به جایی هم نمی رسیم! راستش را بخواهید این روزه که میگوییم فقط گشنگی و تشنگی کشیدن که نیست. فرق سر تا نوک پا باید روزه باشد. مثلا این آقایی که همین حالا کنار دست من در مسیر گاز نشسته و دارد پشت گوشی به روزهاش قسم میخورد که خیابان جمهوری تهران است، از اینهایی که عکس تهدیگ ماکارونی و چلوکباب تو شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند تا معده آدم دست به خودکشی بزند هم بدترند.
همین دیروز جوان رعنایی سوار زردقناری شد. مقصدش چهارراه دانشجو بود، وسط بحث تورم و گرانی و یارانه، یکهو یک بطری آب را تا نصفه بالا رفت. پیرزنی که صندلی عقب نشسته بود، گفت: آقا ملاحظه مردم روزهدار رو بکن.
والا قدیم اگه یکی عذری داشت و روزه میخورد میرفت تو هزار پستو قایم میشد که یک وقتی کسی نبینه هوس بکنه.
جوانک در جواب گفت: ای مادر جان شمام به ما گیر دادی ها...
من و پیرزن صندلی عقبی در آیینه ماشین نگاهی را رد و بدل کردیم که یعنی ولش کن بابا، این از هفت دولت آزاده... زن اما حرف را کشاند سمت دیگر؛«والا آقای راننده، این قدری که ما سر خرج و برج یک مهمونی پر و پیمون افطار آب رفتیم، سر روزه و غذا نخوردنش نحیف نشدیم.»
امروز صبح هم مرد میانسالی را وسط احمدآباد سوار کردم. هنوز درست جاگیر نشده بود که پرسید: پدرجان شما که ایشالا روزه میگیری؟
با تعجب نگاهش کردم و گفتم: اگه خدا قبول کنه میگیرم!
گفت: خدا توفیق بده، اما خداییش روحیه مردم تو این ایام تقویت میشه، ببین رفیقم برام چه پیامکی فرستاده؟
بعد گوشیاش را بیرون کشید و خواند:
ما فردا شب واسه افطار میایم خونهتون
(ستادایجاد رعب و وحشت درماه رمضان)!
یکهو گفت: آقا اصلا توجه کردی که الان یه لیوان شربت آب لیمو حال میده؟
با تعجب نگاهش کردم که یعنی؛ حالت خوبه؟
بیهوا زد زیر خنده و جواب داد: بابا شوخی کردم مثلا ستاد افزایش اجر معنوی روزهدارانیم...
مرد جوان چند دقیقه ای ساکت بود، بعد گفت: میدونی همیشه اولش سخته ولی بعدش انگار میاُفتی تو سرپایینی... بابا زندگی رو میگم، نه روزه!
جواب دادم: انگار شما روزه میگیری پُرانرژی میشی، ها!
گفت: قربونت میدونم ما رو میفهمی... راستی این جوک رو شنیدی پدرجان؟ میگن؛ تو جهنم ۲۰ دقیقه مونده به افطار ساعتا وایمیسته ...
از دست این زرد قناری که ترمزش سر پیچ نمیگیرد اما جلو پای این جور آدمها ترمز ABS نداشتهاش کار میکند.
صدای قار و قور شکم زرد قناری بلند شد، راستی نمیشد این رفیق شفیق ما، خودروی عزیز ماهم رژیمی بگیرد، آخ که کمرم شکست زیر بار پول بنزین و گاز و...