زمینه های مشارکت زنان مشهد در فعالیت های سیاسی- اجتماعی در دوره قاجار و پس از انقلاب مشروطیت مهیا می شود. از تاسیس مدارس نوین که جدی ترین فعالیت آنان بود تا مشارکت در ایجاد مراکز درمانی و پرستاری و تلاش برای ورود به عرصه علم و دانش.زنان که پیشگام در اعتراضات مدنی بودند، سال 1309ق. برای نخستین بار در لغو امتیاز تنباکو فعال ظاهر می شوند. در شهر مشهد نیز زنان نسبت به وقایع قبل از مشروطیت بی تفاوت نبودند. زیرا مرور وقایع و رویدادهای این شهر حاکی از آن است در سال 1321ق. زنان در اجتماعات مشارکت دارند. این قشر فعال، ناآرامی ها و آشوب های مشهد قبل از مشروطیت را بر اثر گرانی و قحطی نان و سخت گیری محتکران می دانستند که مردم را به ستوه میآورد. در این بحبوحه زنان به خیابان ریختند و مردان نیز به تبعیت از آن ها دکان های محتکران را غارت کردند. با آن که زنان در تاریخ معاصر مشهد نقش قابل توجهی دارند ولی این موضوع در تاریخنگاری ها لحاظ نشده و در واقع نادیده گرفته شدن حضور آن ها در مسائل سیاسی و فرهنگی موضوعی قابل تامل در تحولات این شهر محسوب می شود. در دوره پهلوی اول شاهد فعالیت های زنان در مسائل مختلف هستیم اما اوج این نقش آفرینی ها در 19تیر 1314 رخ داد. روزی که مردم در اعتراض به کلاه پهلوی با تحصن در مسجد گوهرشاد، قیامی را رقم زدند.
جریان این واقعه در خاطرات و اسناد مختلف انعکاس داشته است. در شب 21 تیرماه 1314نیروهای نظامی با حمله به متحصنین در مسجد گوهرشاد تعدادی از آن ها را به خاک و خون کشیدند. مولف حدیقة الرضویه ضمن توصیف این واقعه تعداد کشته شدگان قیام را چنین بیان کرده است: «... آن چه مسافرین ما دیده و از مقابل اتاق شان که مشرف به خیابان تهران بوده برده اند به نقل آن ها یک کامیون مقتول و یک کامیون مجروح و چهار کامیون هم اسرا بوده اند، اما افواها تا هزار نفر مقتول و مجروح می گفتند و شمار هزار نفر متواتر بود ولی آن چه نگارنده بعدها شنیدم از منبع موثقی تحقیقا عده مقتولین و مجروحین بالغ بر850 تن بوده است.[1]»
در جریان قیام مسجد گوهرشاد زنان خواستار شرکت در نهضت یعنی خواستار حضور در متن جریان می شوند. مسجد پیرزن که در وسط مسجد گوهرشاد واقع است با زدن چادری برای زنان شجاع و آزاده مسلمان آماده می گردد. در خاطرات «غلامحسین بقیعی» نشانه هایی از مشارکت زنان در قیام آمده است:
«... در وسط مسجد گوهرشاد یک چهار گوشی بود که نیم متر از کف حرم،از کف صحن مسجد بالاتر بود اون وقت دور تادور این حجره های سنگی درست کرده بودند خیلی قشنگ که این اسمش مسجد پیرزن بود. در جریان قیام زنان آن جا را چادر زده بودند، شلوغ بود و وسایلی که می آوردند برای پخت و پز، برای چایی و سماورهای گنده گذاشته بودند و پذیرایی میکردند.[2] »
پس حضور زنان به عنوان بخشی از معترضین در روز نخست وجود داشته است حتی بنابر محتوای کتاب «قیام گوهرشاد»، در آن روز مرحوم احتشام رضوی برای زنان سخنرانی می کند.[3] نواب احتشام رضوی در خاطراتش ضمن تاکید بر حضور زنان در قیام مسجد گوهرشاد نقش این گروه را چنین بیان کرده است: «...چندین هزار زن مجتمعا در مسجد حضور یافتند. اجتماع آن ها با شیون و غوغا چندان تاثر و هیجان در طبقات ایجاد کرده بود که شورش و فتنه بزرگی در برداشت. مرا هم کشته می پندارند. برحسب امر آقایان علما در مقابل آن ها حضور یافته، ایستادم که بدانند زنده ام و آن ها را متقاعد کنم و به خانه هاشان عودت دهم. قبل از این که وارد صحبت شوم برای ریز ریز کردن شال سبزی که عمامه ام بود و پاره کردن لباس هایم مرا احاطه کردند چیزی نمانده بود در زیر دست و پای آن ها جان بدهم. به زحمت زیاد مردها مرا از دست شان نجات دادند. بالاخره ایستاده و صحبت کردم و آن ها را کاملا متقاعد کرده و اجتماعشان را مخالفت با دین خاطر نشان کرده به خانه هاشان عودت دادم و از فتنه بزرگی که پایانش معلوم نبود و ممکن بود سبب قتل هزاران نفر از همان بانوان بشود جلوگیری کردم.[4]»
محمدحسن ادیب هروی نیز در اشعاری به توصیف حضور زنان در مسجد پرداخته و در این زمینه نوشته است:
یک عده زنان داغدیده
پیراهن صبر را دریده
با مسجدیان شده هم آواز
پس گریه و ناله کرده آغاز
گردآمده مسجد منیجه
تا خود چه بود مر این نتیجه؟[5]
مرحوم «بهلول گنابادی» نیز در بخشی از خاطراتش ضمن اشاره به نقش زنان در قیام مسجد گوهرشاد نوشته است: «... پس از این که در یکی از اتاق های صحن حرم مرا بازداشت کردند یکی از زنان شهر گناباد مرا دید و برای رهاییام داد و فریاد کرد و مردم را به کمک طلبید.[6] پلیس او را دستگیر و از آن جا دور کرد. بعد از آن چهار زن دیگر از اهالی شیراز به میدان آمده و مثل آن زن گنابادی به داد و فریاد و تحریک مردم برای آزادیام پرداختند. پلیس این چهار زن را هم دستگیر کرد.» درجایی دیگر بعد از این که بهلول ازصحن حرم خارج می شود وی از کمک زنی که به او پناه داده یاد می کند و این زن را طوعه دوم می داند.[7]
شاهدان و ناظران این واقعه در خاطرات شان به طور گذرا به نقش زنان اشاره کرده اند. از جمله؛ حاج غلامعلی نخلعی که در آن ایام کفشدار مسجدگوهر شاد بود در این زمینه گفته است: برای تمیز کردن مسجد رفتیم، چادر زن ها، تکه پاره لباس ها و کفش و کلاه ها بود که در مسجد ریخته شده بود...[8]
محتوای اسناد باقی مانده از قیام مسجد گوهرشاد به تعداد زنانی که در این ایام در این ماجرا دخیل اند اشاره دارد. سند شماره پنج از مجموعه منتشر شده مرکز اسناد انقلاب اسلامی قریب به دویست نفر زن در حرم به تدریج مجتمع شده مشغول نوحه سرایی هستند.[9] هنگامه غریبی برپا بود سپس به فاصله کمی همان عده قرآن به دست گرفته به قصد تلگرافخانه از دالان کتاب فروشی بیرون شدند.[10]
در لابه لای مطالب منتشر شده خاطرات یکی از افراد نظامی که در مجله «رعد امروز» که در سال 1323 چاپ و منتشر شده است اشاره به حضور زنان در جریان قیام مسجد گوهر شاد دارد:...خوب به خاطر دارم که در پیشاپیش آنان زنی که یک چوب بلند در دست داشت فریاد زنان می دوید. [11] در ادامه با اشاره به صحن نو می نویسد: مردی روی چهارپایه رفته مشغول خطابه است اما به واسطه دوری راه و هیاهو، ناله مجروحین و زن ها، صدا شنیده نمی گردید.[12] یا این که به محض ورود به دارالحفاظ چند نفر زن مشغول شیون و زاری شدند.[13]
بررسی محتوا، اسناد و منابع مکتوب باقی مانده از قیام مسجد گوهرشاد حاکی از آن است، زنان نیز دوشادوش دیگر متحصنین در طول قیام به ویژه روزها در مسجد مشارکت فعالی داشته اند ولی از جزئیات مسئله هیچ گاه نوشته کامل و موثقی در این زمینه منتشر نشده است.
منابع
[1] الحدیقة الرضویه. تالیف محمد حسن بن محمد تقی خراسانی شهیر بهروی. مشهد: چاپخانه خراسان، ۱۳۲۶، .ص274
[2] بخش تاریخ شفاهی مرکز اسناد آستان قدس رضوی مصاحبه با غلامحسین بقیعی. شماره پرونده 241 ، ص33
[3] قیام گوهرشاد. سینا واحد. تهران: وزارت ارشاد اسلامی. ۱۳۶۱، ص49
[4] واقعه خراسان. به کوشش مسعود کوهستانینژاد. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری. ۱۳۷۵، ص81
[5] الحدیقة الرضویه، ص278
[6] خاطرات سیاسی بهلول. قم: اسوه. 1380، ص91
[7] خاطرات سیاسی بهلول، ص123
[8] قیام گوهرشاد، ص180
[9]قیام مسجد گوهرشاد به روایت اسناد. تدوین: داود قاسمپور. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ۱۳۸۶، ص151
[10] واقعه گوهرشاد بهروایت دیگر ( از مجموعه اسناد چاپ نشده روانشاد اسماعیل رائین). بهکوشش سیما رائین. تهران: نشر رائین. ۱۳۷۹، ص89
[11] واقعه خراسان، ص109
[12] همان، ص110
[13] همان، ص151