printlogo


سالروز حماسه رزمندگان و شکستن حصر آبادان در عملیات پیروز ثامن الائمه(ع)
حماسه لشکر خراسان

محاصره آبادان از شرق کارون و استمرار تهدید اشغال از سوی نیروهای دشمن از جنبه های مختلف سیاسی و نظامی بسیار خطرناک بود. حساسیت و اهمیت این مسئله سبب شد که نگرانی شدیدی در مقامات سیاسی و نظامی به وجود آید؛ تا آن که امام خمینی(ره) در سخنانی در آبان 1359 خطاب به مسئولان سیاسی و نظامی چنین دستور داد: «حصر آبادان باید شکسته شود».
 

 

 

از زمان صدور این فرمان تا پدید آمدن توان رزمی مناسب، تلاش های زیادی به عمل آمد و مراحل مختلف شناسایی و آمادگی رزمی و همچنین بازدیدهای پیاپی انجام شد. طرح های عملیاتی به گونه ای زمان بندی شده بود که عملیات در تاریخ 31 شهریور 1360 یعنی درست یک سال پس از شروع تجاوز ارتش عراق به ایران آغاز شود، اما اجرای آن به سبب کافی نبودن مهمات به تأخیر افتاد. آیت ا... موسوی اردبیلی به منطقه آمد و در جلسه ای با حضور سرلشکر قاسمعلی ظهیرنژاد (فرمانده نیروی زمینی ارتش) و فرماندهان و کارکنان ستاد لشکر 77 در محل فرماندهی لشکر 77 در ماهشهر شرکت کرد و با پی بردن به مشکل کمبود بعضی از اقلام مهمات، ضمن تماس تلفنی با تهران، موجبات ایجاد یک پل هوایی از بندر عباس برای حمل مهمات توپخانه را فراهم ساخت. این اقدامات تا رسیدن مهمات به منطقه حدود چهار روز طول کشید.
مقرر شد  لشکر 77 خراسان طرحی تهیه و ارائه کند. طرح تهیه شده توسط لشکر 77 خراسان در جلسه شورای عالی دفاع که با حضور آیت ا... سیدعلی خامنه ای، حجت  الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی، سرتیپ قاسمعلی ظهیرنژاد، سرتیپ ولی ا... فلاحی، محمدعلی رجایی و برادر سیدرحیم صفوی (فرمانده سپاه خوزستان) در پایگاه هوایی دزفول برگزار شد، با نام «عملیات ثامن الائمه(ع)» به تصویب رسید. در مدتی که فرماندهی و ستاد لشکر 77 مشغول شناسایی و طرح ریزی عملیات بودند، سرتیپ فلاحی نظارت و پیگیری مستقیم بر آن داشت. او حتی دو یا سه روز قبل از شروع عملیات ثامن الائمه(ع)، ساعت چهار صبح به دفتر سرهنگ جوادی (فرمانده لشکر 77 خراسان) آمد و ضمن احضار افسران و رئیس رکن سوم و افسران عملیات (سرهنگ دوم صدیق زاده و سرگرد سروری)، تجربه های خود را از عملیات موفق چند روز قبل که لشکر 92 اهواز انجام داده بود، ارائه کرد و نکات مهمی را به فرماندهان و افسران یگان ها ابلاغ کرد.
آغاز عملیات ثامن الائمه(ع)
رعایت نکات امنیتی و اطلاعاتی در عملیات ثامن الائمه(ع) به حدی بود که حتی معاون فرماندهی تیپ یک بجنورد (سرهنگ میرشکرایی) تا چهار ساعت پیش از شروع عملیات، از آن بی خبر بود. این عملیات در اولین دقایق بامداد پنجم مهر 1360 در نهایت غافلگیری دشمن آغاز شد. اولین یگانی که به مواضع دشمن تاخت، گردان 136 پیاده از تیپ یک بجنورد بود و پس از آن، تیپ 2 قوچان و  سپس تیپ 3  مشهد به خاکریزهای دشمن حمله ور شدند. وقتی ارتش عراق از آغاز حمله باخبر شد، ضمن شلیک گلوله های روشن کننده (منور)، به تیراندازی با تیربار اقدام کرد و صدای آتش توپخانه اش هم بلند شد. توپخانه لشکر 77 که منتظر رسیدن این فرصت بود، به اجرای آتش اقدام کرد و بدین گونه از شدت آتش توپخانه عراق کاسته شد. ساعت 5 صبح، تیپ 3 مشهد گزارش داد که نیروهای دشمن به طرف پل قُصبه (از پل های مهم رود کارون) در حال عقب نشینی هستند. در همان زمان، تیپ یک بجنورد نیز گزارش داد که گردان 136 این تیپ، پس از درهم شکستن مقاومت دشمن در محدوده مشرف به جاده ماهشهر - آبادان، قسمتی از جاده را آزاد کرده و مشغول تحکیم مواضع است.
قرار بود قسمتی از گردان پیاده تیپ یک بجنورد، خاکریزهای مقابل خود را از تصرف دشمن خارج کند اما فشار آتش دشمن از روبه رو و جناح چپ زیاد بود، به طوری که یکی از گروهان ها زمین گیر و ستوان ضیاء محمودی (فرمانده گروهان یکم) مجروح شد. فرمانده گردان دستور داد تا گروهان دوم به فرماندهی سروان مسعود کرمانی که شناخت کاملی از منطقه داشت، به کمک آن ها برود. سروان کرمانی از فاصله 300 متری سمت راست حرکت کرد، اما در مسیر خود با یک قبضه تیربار دشمن که بی هدف شلیک می کرد، مواجه شد. به دستور سروان کرمانی، یکی از سربازان با آر.پی.جی قبضه تیربار را هدف قرار داد و منهدم کرد. با انهدام تیربار، سربازان در خاکریز دشمن رخنه کردند و در نتیجه، سمت راست جبهه دشمن سقوط کرد و حرکت نیروهای عمل کننده در امتداد خاکریز به سمت چپ ادامه یافت و سبب شد تعداد زیادی از نفرات دشمن به اسارت درآیند. در این مرحله، تعدادی از کارکنان گردان 163 لشکر 77 نیز مجروح شدند و چون هنوز معبر مناسبی برای تردد آمبولانس ها در میدان مین باز نشده بود، انتقال مجروحان با مشکل مواجه شد. خطوط دوم و سوم خاکریزهای عراق نیز یکی پس از دیگری سقوط کرد و نیروهای دشمن پا به فرار گذاشتند و از منطقه عقب نشینی کردند. سروان کرمانی و کارکنان تحت امرش از مشاهده فرار دشمن، شادمان شدند و به سرعت پیشروی کردند. سرعت این پیشروی به حدی بود که پس از مدتی با بی سیم به فرمانده گردان (سرهنگ حق شناس) گفت: «من نمی دانم کجا برویم و می ترسم با یگان خودی که در مقابل عمل می کند، برخورد کنیم. دستور چیست»؟
فرمانده گردان به سروان کرمانی دستور داد در موقعیت فعلی بماند تا او خودش را به محل برساند. سربازان پشت همان خاکریز آرایش گرفتند و منتظر فرمانده گردان شدند. سرهنگ حق شناس به همراه یکی از برادران سپاه به نام محمدجعفر اسدی که مسئول «بسیجیان ادغام شده» بود، بعد از مدت کوتاهی رسید و همگی از شدت خوشحالی دست به گردن یکدیگر انداختند و اشک شوق از چشمانشان جاری شد.
عملیات ادامه پیدا کرد و با روشن شدن هوا، ناگهان مین های فراوانی در اطراف نیروهای ایرانی مشاهده و سبب تعجب همگان شد؛ چرا که سربازان با شلیک گلوله های منور یا توپخانه دشمن، خود را روی زمین پرت می کردند و پناه می گرفتند، اما با این حال، هیچ کدام از آن ها روی مین ها نیفتادند و هیچ گونه تلفاتی ناشی از انفجار به وجود نیامد. اگر چه معبر پاک سازی شده بود، اما احتمال انحراف از معبر باریک در تاریکی شب، وجود داشت.
تعداد هفت گلوله توپ دوربرد دشمن به حوالی پاسگاه فرماندهی لشکر 77 اصابت کرد، اما صدمه ای به تأسیسات لشکر وارد نشد. به دنبال آن، دشمن به پاتک محدودی در جناح راست تیپ یک بجنورد اقدام کرد که ناموفق بود. دقایقی بعد، هفت گلوله توپ دیگر به حوالی پاسگاه فرماندهی لشکر 77  اصابت کرد و این آخرین آتشی بود که از توپخانه عراق به پاسگاه فرماندهی لشکر شلیک شد. چند فروند بالگرد کبرای هوانیروز در منطقه به پرواز درآمد و تعدادی از تانک های عراقی را منهدم کرد. هنگام بازگشت،به  بالگرد ستوان ناصر تقی نژاد گلوله دشمن اصابت کرد، قسمت اسکی آن (پایه اسکی شکل در زیر بالگرد) کنده شد و ترکش هایی هم به خلبان اصابت کرد. با این وجود، او موفق شد بالگرد را به آرامی در مواضع خودی به زمین بنشاند. در هنگام فرود، به سبب آسیب دیدگی اسکی، تعادل بالگرد به هم خورد و واژگون شد و بلافاصله آتش گرفت. کمک خلبان فوری از بالگرد خارج شد، اما خلبان زیر کابین عقب گیر افتاد. هر لحظه ممکن بود که دو موشک شلیک نشده بالگرد در شعله های آتش منفجر شود. کارکنان لشکر برای کمک در اطراف بالگرد جمع شدند و سعی کردند با هر وسیله ممکن، آتش را خاموش کنند. آن ها سرانجام با بلند کردن کابین، خلبان را نجات دادند و به بیمارستان منتقل کردند.
یکی از خدمه های موشک انداز «تاو» به نام گروهبان یکم سیدمهدی هاشمی، جمعی گردان 148 لشکر 77 موفق شد دو دستگاه تانک عراقی را منهدم کند و هنگامی که می خواست تانک سوم را هدف بگیرد، متوجه صدای بالگرد عراقی شد و موشک را به سوی آن نشانه گرفت. زمانی که بالگرد در مقابل قرار گرفت، وی موشک را شلیک کرد و مشغول هدایت موشک شد. بالگرد نیز موشکی به سمت او رها کرد، اما گروهبان هاشمی همچنان ایستاد و به هدایت موشک ادامه داد. موشک به نوک دماغه بالگرد خورد و آن را منهدم کرد و موشکی هم که بالگرد شلیک کرده بود، در فاصله 70 تا 80  متری جلوی خاکریز به زمین خورد. گروهبان هاشمی به سبب اقدام شجاعانه اش، با اعطای یک درجه ترفیع، تشویق شد.  
ساعت 9 صبح، شش فروند هواپیمای جنگنده دشمن برفراز قرارگاه نیروهای ایرانی ظاهر شدند که یکی از آن ها را آتش توپ ضدهوایی و دیگری را هواپیماهای جنگنده ایرانی هدف قرار دادند و سرنگون کردند. سرانجام ساعت 18:20 روز ششم مهر 1360 منطقه شرق کارون به تصرف کامل درآمد و یگان ها به پاک سازی منطقه و جمع آوری اسیران پرداخت.
1536 اسیر عراقی در ساختمان «نُوا»
اسیران عراقی که در عملیات ثامن الائمه(ع) به اسارت در آمده بودند، به ساختمانی متعلق به شرکت «نُوا» که در حد فاصل بندر ماهشهر و آبادان قرار داشت، منتقل شدند. آن ها را به طور مرتب روی زمین نشاندند. آن گاه، فرماندهان ارشد ارتش در پیشاپیش رزمندگان به سوی محل استقرار اسیران حرکت کردند. سرهنگ هوشنگ ناصری (جمعی رکن دوم لشکر 77 خراسان) که مسئول جمع آوری اسیران بود، به استقبال فرماندهان آمد و پس از به جای آوردن احترام نظامی، گزارش خود را با صدایی بلند به این شرح ارائه کرد: «سرهنگ پیاده ستاد - ناصری–  سرپرست جمع آوری اُسرا، به حضور محترم ریاست ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران معروض می دارد [که] تعداد مزدوران عراقی که تا کنون در محور آبادان ماهشهر (شرق کارون) توسط رزمندگان ایرانی به اسارت گرفته شده اند، 1536 نفر [است] و برای سان و رژه آماده [هستند]».
سپس سرهنگ جوادی که به سبب گذراندن دوره نظامی در مصر، به زبان عربی کاملاً مسلط بود، بر بالای بلندی ایستاد و با صدایی رسا برای اسیران عراقی سخنرانی کرد. دقایقی بعد، زمزمه «اَلمُوت لِصَدّام، الموت لِصَدّام» (مرگ بر صدام) در میان اسیران عراقی پیچید و کم کم همه آنان به صورت یک پارچه و خودجوش علیه صدام شعار دادند. سپس سرتیپ ظهیرنژاد، سرتیپ فلاحی، سرهنگ نامجو، سرهنگ جوادی، سرهنگ امینیان، سرهنگ کهتری، سرهنگ فرمنش، سرگرد سروری و جمعی دیگر از افسران ارشد نظامی و مسئولان سپاه و بسیج در کنار یکدیگر به صف ایستادند و از سربازان اسیر عراقی سان دیدند. این صحنه، تجلی پیروزی رزمندگان ایران و خفت متجاوزان بعثی بود.
برگرفته از کتاب تاریخ لشکر خراسان،  به قلم رامین رامین نژاد