امام شنبه تا جمعه
ذکر خاطرات و رفتارهای امام جمعه شهید تبریز «آیتا... آلهاشم» به بهانه شهادت وی به همراه رئیسجمهور و دیگر شهدای 30اردیبهشت
در خبر باورنکردنی و بهتآور سقوط بالگرد رئیسجمهور، نام دیگری که مطرح شد آیتا... سید محمدعلی آلهاشم، امام جمعه تبریز بود که از سرنشینان این بالگرد بود. شهید آلهاشم، فرزند آیتا... سید محمدتقی آلهاشم از روحانیان بنام تبریز بود. امام جمعه تبریز سالها در مناطق عملیاتی جبهههای جنگ حق علیه باطل شرکت کرده و با فرماندهان بزرگی مانند شهید صیاد شیرازی همراه بود. او از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۶ مسئولیت نمایندگی ولی فقیه و رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران را بر عهده داشت. شهید آل هاشم در ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری به عنوان نماینده مردم آذربایجان شرقی در این مجلس با کسب بیشترین رای انتخاب شد. در این پرونده از مرحوم آلهاشم و سه خلبان شهید این پرواز گفتهایم. در صفحات دیگر روزنامه امروز هم یاد شهدای دیگر این حادثه ذکر شده است. روح همه درگذشتگان به خصوص شهدای سقوط بالگرد ریاست جمهوری شاد.
برشهایی از زندگی امام جمعه محبوب تبریز
آیتا... آلهاشم به شدت بین همشهریانش محبوب بود. مسنترهای تبریز پدرش را میشناختند و جوانترها با او آشنا بودند طوری که پس از شنیدن خبر شهادتش، مردم دسته دسته به منزل و دفتر وی برای عرض تسلیت به پدر و خانوادهاش مراجعه کردند. در مستند «یک روز با امام جمعه» که به بررسی زندگی آیتا... آل هاشم میپردازد، شاهد رفتار و گفتار دلنشین این روحانی محبوب هستیم. وی در برخوردهای روزانهاش با مردم بسیار فروتن بود و در تماس رودررو با مردم، با چهرهای بشاش سعی میکرد گره از کار مراجعانش باز کند. حضورش در شهر و بازار، عیادت بیماران، تشییع جنازه خانواده شهدا و سر زدن به منزل شهیدان و جانبازان، باعث شده بود مردم او را از خودشان بدانند. این عزیز مردم، تکیه کلامش در برخورد با مردم «خدا عزیزتان کند» بود که از دیدنش لبخند بر لب بزرگ و کوچک میآمد. امام جمعه شهید تبریز اعتقاد داشت که با محبت باید مردم را به خود جذب کرد، برای همین در دیدارهایش تاکید داشت از همه تشکلها و طیفها با هر خط فکری حضور داشته باشند. سخنرانهای پیش از خطبههایش را از میان نمایندگان و مدیران شهر انتخاب میکرد و تاکید داشت مدیران زن هم در آن جایگاه سخن بگویند. میگفت به او «امام شنبه تا جمعه» میگویند، چون هر روز هفته در کنار مردم و به فکر کار آنان بود. حضورش در دانشگاهها برای سر زدن به دانشجویان معروف بود. رفتن به آسایشگاه سربازان در سیزدهبدر و خوردن افطار با آنان، از خاطرات خوشش بود. او اولین امام جمعهای بود که دستور داد حصار بین مردم و شخصیتها در نمازجمعه برداشته شود و خودش از همان دری که مردم وارد و خارج میشدند، رفتوآمد میکرد. سفرش با قطار و در بین مردم عادی بسیار به چشم آمد. میگفت برای فیلم «به وقت شام» 10 دقیقه صحبت کردم و از مردم خواستم به تماشای این فیلم بروند و خودم اولین نفری بودم که این فیلم را دیدم. پس از شنیدن خبر موفقیت یک مستندساز جوان همشهری، برای تبریک به او زنگ زده بود که باعث تعجب آن جوان شده بود. حضورش در ورزشگاه برای تماشای مسابقه فوتبال تیم شهرش از کارهایی بود که در ذهن مردم مانده است. با پدرش با احترام تمام برخورد و از مادر مرحومش به نیکی یاد میکرد. تاکید داشت که برادران و فرزندانش از رانت او استفاده نکنند و به واسطه جایگاهش در جایی مشغول نشوند. شهید آل هاشم بارها گفته بود که تبریز دو امام جمعه داشته که سید بوده و شهید شدهاند(آیتا... محمدعلی قاضی طباطبایی و آیتا... سید اسدا... مدنی)، آرزو داشت خودش هم سومین امام جمعه سید و شهید تبریز باشد که در پایان به آرزویش رسید.
ماجرای عکسی که قرار بود بعد از شهادت منتشر شود
گفتوگو با «بهزاد پروینقدس» عکاس پیش کسوت تبریزی که آشنایی 40ساله با آیتا... «آلهاشم» داشته و عکس خاصش از امامجمعه تبریز در شبکههایاجتماعی پربازدید شد
مجید حسین زاده | روزنامهنگار -تصویری از امامجمعه تبریز در شبکههایاجتماعی بعد از اعلام خبر شهادت ایشان پربازدید شد که یک عکاس در توضیح آن نوشته: «آیتا... آلهاشم به من گفته بود روزی که بهعنوان سومین شهید محراب به شهادت رسیدم، این تصویر مرا چاپ کن». در ادامه با «بهزاد پروین قدس» که این عکس را گرفته و خودش از جانبازان سرافراز دوران دفاع مقدس است، درباره ماجرای این تصویر خاص که برای اولین بار منتشر شده است، گفتوگویی داشتیم که در ادامه خواهید خواند.
به قولم عمل کردم
«آیتا... آلهاشم، امام جمعه مردمی و محبوب قلوب مردم تبریز و استان آذربایجانشرقی بودند». او با این مقدمه میگوید: «این عکس مربوط به زمانی است که علیه سپاه و جبهه مقاومت، یک هجمه ناجوانمردانهای در جهان اتفاق افتاد و مردم کشورمان با پوشیدن لباس سپاه و انتشار عکسهایشان با این لباس مقدس، به حمایت از برادران خودشان پرداختند. آن زمان یک موجی در کشور راه افتاد و در همان روزها، تعداد زیادی از مردم استان هم به جلوی بیت آیتا... آلهاشم آمدند و در حمایت از سپاه شعار میدادند. ایشان هم آن روز، لباس سپاه را پوشیده بودند و به میان مردم رفتند و با آنها صحبت کردند. بعد یک فرصتی برای استراحت پیش آمد و من هم وارد بیت ایشان شدم. از ایشان درخواست کردم که چند فریمی با این لباس از ایشان عکس بگیرم که یادگاری داشته باشم. با درخواست من موافقت کرد اما خیلی جدی تاکید کرد و به من گفت که من هر وقت سومین شهید محراب شدم، این عکس را برای اولین بار منتشر و چاپ کن. من هم بر حسب وظیفه و قولی که به ایشان داده بودم، از دیروز که خبر احتمال شهادت ایشان را شنیدم، به یاد این عکس افتادم. ساعت ابتدایی صبح که خبر شهادت ایشان را شنیدم که قطعی شده است، عکس را منتشر کردم که به سرعت در فضایمجازی و شبکههای اجتماعی پربازدید شد».
تاکید زیادی روی توجه به سیره عملی شهدا داشت
«پروین قدس» چند ماه بعد از آغاز جنگ تحمیلی و در ۱۷ سالگی به خط مقدم رفت تا با کمترین امکانات از شهدا عکاسی کند. از او درباره مدت زمان آشناییاش با امام جمعه تبریز میپرسم که میگوید: «من از دهه شصت و دوران جوانی با ایشان آشنا شدم و آخرین بار هم چند وقت پیش بود که ایشان را دیدم. من سالها عکاس دفاعمقدس بودم و در مناطق عملیاتی حضور داشتم. آیتا... آلهاشم ساعتها با من درباره شهدا حرف زده بود و همیشه به من برای نشر این آثار و توجه ویژه به سیره عملی شهدا تاکید میکردند».
پدر معنوی مردم و خستگیناپذیر بود
او که خاطرات زیادی از امام جمعه تبریز دارد، درباره حال و احوالش در ساعات اخیر میگوید: «واقعیتش این است که از نظر من، تبریز و آذربایجان با شهادت ایشان یتیم شد. این شخصیت بزرگوار نه فقط برای قشر هنرمند استان، نه فقط خانواده معزز شهدا و ایثارگران، بلکه برای همه مردم و جوانان یک پدر معنوی بود. با این که این اواخر از نظر جسمی، مشکلاتی داشت و برای دیسک گردن و کمر قرص مصرف میکرد اما خستگیناپذیر بود و تلاشش برای اطرافیانش علاوه بر اینکه مایه تعجب بود اما انگیزهای برای تلاش بیشتر و خدمت به مردم می شد. الان همه عزادار هستیم».
عکسش را در میان شهدا دید و خندید
«من یک تابلویی در اتاقم دارم که به صورت موزاییکی، یکسری از عکس شهدا و افراد زندهای که علاقه زیادی به آنها دارم، در آن قرار دارد. این تابلو برای من یک نوع صلهارحام تصویری است بنابراین این تابلو برای من ارزش زیادی دارد». او با این مقدمه ادامه میدهد: «یک عکس از امام جمعه تبریز هم در بین آنها هست و در تابلو وجود دارد. یک بار که ایشان به اتاق من آمدند و این عکس را دیدند، یک خنده از روی رضایت به لبشان نشست، دست روی عکس خودشان گذاشتند و گفتند که من هم توفیق شهادت به عنوان سومین شهید محراب نصیبم خواهد شد، برایم دعا کن».
روز و شب، دغدغه مردم داشت
آیتا... آلهاشم وقتی امام جمعه تبریز شد، دستور داد نردههای بین مردم و مسئولان برداشته شود تا مردم بتوانند کنار مسئولان استان نماز بخوانند و با آنها رودررو صحبت کنند. از «پروین قدس» درباره دلایل محبوبیت «آیتا... آلهاشم» در بین مردم به خصوص جوانان میپرسم که میگوید: «ایشان از مردم بود و در سراسر زندگیاش، توجه به مردم نقش پررنگ و ویژهای داشت. دلسوزیاش برای مردم، بارزترین ویژگی او بود. مثلا فرض کنید که اگر میشنید یک نفر فوت کرده، خودش را ملزم میکرد که در مراسم ختم او حضور پیدا کند. در بطن جماعت بود، تاکسی سوار می شد، بین دستفروشها میرفت، حتی به تماشای مسابقات فوتبال میرفت و یک شخصیت جامعالاطراف بود. دغدغه مردم داشت و برای رفع مشکلات مردم، شب و روز نمیشناخت. یک بار دیدم که همه صبحانهاش به اندازه یک نعلبکی است. به ایشان گفتم با این وضعیت، از پا میافتید. گفت چارهای ندارم، باید سریع بروم برای دیدار با مردم و وقت نیست. روزانه بدون استثنا با مردم دیدار داشت، به حرفهایشان گوش میداد و با مسئولان مربوطه تماس میگرفت تا گرهی از کار کسی باز شود. حتی بین نماز که انسان مشغول ذکر باید باشد، اگر کسی مراجعه میکرد، جوابش را با روی خوش میداد. نمیدانم دیگر از این شخصیت بزرگ چه بگویم، هرچه بگویم کم است».
یک تبریز بود و یک آقای آل هاشم...
بانوی جانباز تبریزی از ویژگیهای آیتا... آلهاشم و محبوبیتش در تبریز میگوید
«نیرهسادات شیرفروشان حسنی» یکی از ساکنان تبریز است که در 8/8/88 خادم حرم امام رضا(ع) شده است و داستان زندگیاش که به واسطه کرامت امامرضا (ع) شفا گرفته در کتاب «وقتی عشق شکوفه میدهد» آمده است. با ایشان که در زمان دفاع مقدس جانباز شده تماس میگیری نایِ حرفزدن ندارد و میگوید بس که گریه کردم نمیتوانم حرف بزنم. همه ما در تبریز از صبح داریم به خاطر شهادت آقای آلهاشم گریه میکنیم. تبریز قیامت است. رفتهبودیم جلوی خانه پدر پیرشان که به ایشان تسلیت بگوییم.با او چند کلمهای درباره آیتا... سید محمدعلی آل هاشم که امام جمعه تبریز بودند صحبت کردیم.
نمازجمعه را بدون محافظ میآمد
خانم شیرفروشان بریدهبریده حرف میزند و میگوید :«من خیلیها را فرستادم پیش آقای آل هاشم و مشکلشان را حل کرد. همیشه از پدرشان مواظبت میکردند. همیشه وقتی نمازجمعه میشد یک اتاقکی داشتند که مردم همه میرفتند مشکلاتشان را میگفتند. اصلا محافظ برایش اهمیتی نداشت و همیشه بین مردم میرفت و میآمد. چند وقت پیش به پدرشان گفتهبودند تبریز دو امام جمعه سید و شهید دارد و سومی من هستم. گفته بود پدر نمازم را تو بخوان. همیشه نمازجمعه را بدون محافظ میآمدند. در خیابان هم همینطور. بارها دیدهبودیم که راحت بین مردم میآمدند و به حرف و درددلشان گوش میکردند. واقعا حیف شد. یک تبریز بود و یک آقای آل هاشم. همه برنامهها را بدون استثنا میآمدند بدون این که خودشان را بگیرند.»
در خانهشان به روی همه باز بود
«آقای آل هاشم همیشه به درد مردم گوش میکردند. در خانهشان به روی همه باز بود؛ جوری که یکی از فرماندهان سپاه به ایشان گفته بود حاج آقا مواظب باشید. واقعا لیاقت شهادت داشتند. دوستم برایش مشکل پیش آمده بود و بانک میخواست خانهشان را بردارد. فرستادم پیش آقای آل هاشم. ایشان نامه نوشت و مشکل را حل کرد. هرچه بنویسید و هرچه بگویید باز هم کم است. استاندار جوانمان آقای مالک رحمتی هم حیف شد. تازه 5ماه آمدهبود اما آنقدر به تبریز رسیدگی کرد که شد بهشت. ما نمیدانیم برای چه کسی گریه کنیم؛ امامجمعهمان یا استاندارمان. میگویند استاندار تا دیروقت کار میکرد. حیف شد و انشاءا... سر سفره امام رضا(ع) باشند...»
پرواز ابدی
درباره 3 شهید کادر پرواز که 30اردیبهشت آخرین پروازشان رقم خورد و کمتر درباره آنها شنیدهایم
در میان اسامی 9شهید حادثه اخیر، نام 3 شهید خلبان به چشم میخورد که شاید چهرهشان به اندازه بقیه سرنشینان آن بالگرد شناختهشده نباشد اما در خدمت به وطن چیزی کم نگذاشتند و در نهایت در جنگل دیزمار در آغوش وطن پرکشیدند و به آسمان رفتند. سرهنگ خلبان سید طاهر مصطفوی، سرهنگ خلبان محسن دریانوش و سرگرد فنی بهروز قدیمی خلبان، کمک خلبان و کروچیف( دستیار فنی) همان 3تن هستند که میخواهیم قدری بیشتر آنها را بشناسیم.
شهید سید طاهر مصطفوی ادامه نام خانوادگیاش سنزیقی است و سنزیق (سنجیق) است یکی از روستاهای آذربایجان شرقی در 12 کیلومتری شهر سراب. وقتی به پسرعمویش گفته بود خوش به سعادتت که خادم حرم امام رضا (ع) شدی نمیدانست خودش قرار است در شب ولادت خورشید هشتم آسمانی شود. از شهید سرهنگ خلبان سید طاهر مصطفوی تنها چند عکس در فضای مجازی دستبهدست میشود. صفحه اینستاگرام این شهید تنها چهار پست دارد و آخرین آن مربوط به 4سال پیش است. یکی از همین پستها نشان میدهد او پدربزرگ هم بوده است و مثل همه پدربزرگها عاشق نوهاش. سید رسول مصطفوی پسرعموی این شهید که بسیار از این اتفاق متاثر بود درباره او گفت :«مرد خدا بود. اهل نماز بود. عاشق اهل بیت بود. گریهکن امام حسین (ع) بود. بیشتر از این چه بگویم...»
شهید محسن دریانوش یانچشمه شهری در حاشیه سد زایندهرود است که در شهرستان ین از توابع استان چهارمحال و بختیاری قرار دارد. مردم این شهر به زبان ترکی صحبت میکنند و از ترکهای شاهسون هستند. همه اینها را گفتم تا بگویم شهید محسن دریانوش اهل این شهر است و حالا دو فرزندش رضا و پویا در غم از دستدادن پدر مشکی پوشیدهاند. مریم رضایی همسر سرهنگ دریانوش دختر شهید رضایی و اهل نجفآباد اصفهان است. تصویری از خانه پدری شهید دریانوش منتشر شده است که مردم جلوی منزل پدری ایشان جمع شدهاند و بر سر در خانه پرچم ایران را نصب میکنند. کوچه پر است از خودروهایی که برای عرض تسلیت به خانه پدر شهید رفتهاند.
شهید بهروز قدیمی سرگرد بهروز قدیمی فرزند حاج اسحاق قدیمی از اهالی درسجین است روستایی لُرنشین در ابهر شهر زنجان. روستایی که حالا حتما به خاطر پرورش دادن چنین فرزندانی در آن دیار به خود میبالد. او به عنوان سرگرد فنی در پرواز بالگرد رئیسجمهوری حضور داشت و به گفته کانال اخبار ارتش تنها یک سال از خدمتش مانده بود تا بازنشسته شود. مردی که با تجربه و تخصصش میتوانست سالهای سال به وطن خدمت کند اما تقدیر برای او سرنوشت دیگری رقم زده بود.