حرف ها و خاطراتی از جنس حماسه و احساس درباره شهید مدافع حرم جواد جهانی
تعداد بازدید : 58
جواد آرام خندید و گفت ان شاءا...
غفوریان- این روزها سومین سالگرد پرواز شهید مدافع حرم جواد جهانی است. سه سال قبل در چنین روز و شب هایی بود، البته تاریخ دقیقش را هم خاطرم هست، 22 آبان و حدود ساعت 10:30 تا 11 شب و آخرین ساعت های کاری آن روز بود که در تحریریه بودم. آخر شب بود و آخرین صفحات هم صفحه آرایی شده بود و کم کم آماده می شدم که به خانه بروم. ناگهان سکوت و خلوت آخر شب تحریریه با آمدن و گریه های یکی از همکاران موسسه شکسته شد. او چشم هایش خیس اشک بود و مضطرب...
خبر شهادت جواد جهانی را آورده بود که همان روز در منطقه بنیامین در حلب به شهادت رسیده بود. آقا جواد در موسسه خراسان همکار ما بود. همه می دانستیم که او مدافع حرم و چند نوبت تاکنون به سوریه اعزام شده است. در سال هایی که کارمند موسسه خراسان بود پیگیری های زیادی کرد که بتواند پایگاه بسیج موسسه را راه اندازی کند. اگرچه حیات او به افتتاح پایگاه بسیج موسسه خراسان نرسید اما با پیگیری هایی که همکارانش انجام دادند چند ماه پس از شهادت آقا جواد، این پایگاه به نام او و شهید سیدی، شهید دفاع مقدس موسسه خراسان آغاز به کار کرد. محمدزاده از مسئولان پایگاه بسیج خاطره ای از این ماجرا نقل می کند که شنیدنی است: «یک روز که با جواد برای پیگیری تاسیس کانون بسیج رسانه به سپاه امام رضا(ع) رفته بودیم آن جا وقتی آن مسئول پرسید نام کانونتان را چه می خواهید بگذارید؟ من آن جا به شوخی گفتم می خواهیم اسم کانون را بگذاریم کانون بسیج رسانه شهیدان سیدی و جهانی. آقاجواد نگاهی به من کرد، آرام خندید وگفت ان شاءا... .»
آبدارچی هیئت
الان فیلم های به یادگار مانده از آقا جواد و جلسات هیئت موسسه را که مرور می کردم، در یکی از فیلم ها او جلوی در ایستاده و برای شرکت کنندگان چای می ریزد. می گویند جواد که خودش آبدارچی هیئت بود برای راه اندازی آن هم پیگیری های زیادی کرد و جزو هیئت امنای آن هم بود. همکارانش در موسسه خاطرات و عکس های زیادی از او به یادگار دارند و جالب این که یکی از خصوصیات او در صحبت همه همکارانش تکرار می شود، این که جواد اهل نماز اول وقت بود و اذان که می شد دیگران را هم برای نماز اول وقت ترغیب می کرد.
این بار آماده شهادتم!
پس از یکی از جلسات هیئت موسسه، همکاران او فیلمی موبایلی از صحبت های جواد گرفته اند که حرف های جالبی به زبان می آورد. می گوید: «من دفعات اول و دوم که به سوریه رفتم، چندان به موضوع شهادت فکر نمی کردم. گاهی با خودم می گفتم اگر خواستم شهید بشوم طوری باشد که دو فرزندم که الان کوچک هستند حداقل 17-18 ساله بشوند و بعدش اگر خداوند شهادت نصیبم کرد عالی می شود... ولی جایی صحبت هایی را از فردی شنیدم که روی من خیلی تاثیر گذاشت. آن فرد درباره یکی از ماجراهای حضرت موسی (ع) صحبت می کرد که موسی در برابر امر الهی فروتنی و خشوع می کند و به خداوند می گوید: خداوندا صلاح من را تو می دانی و هرچه تو بخواهی همان می شود و من در برابر خواست و صلاح تو تسلیم هستم... این حرف های آن شخص خیلی روی من اثرگذار بود و من این بار که می خواستم به سوریه بروم به خداوند گفتم صلاح من دست توست و هرچه خودت میخواهی من هم تسلیم خواهم بود...» و همین سفر، سفر آخر او می شود...
هرچه صلاح او باشد
فیلم های باقی مانده از او را مرور می کنم این نگاه «تسلیم بودن» در برابر حق را در آخرین صحبت ها و حرف هایش می بینم. فیلمی موبایلی از یکی دو روز قبل از شهادت جواد موجود است که اتفاقا خود او در حال فیلم برداری است، او و همرزمانش در موقعیت خاصی در حال دیدهبانی هستند که همان موقع نیز سر و کله پهپادهای داعشی پیدا میشود.
همرزم جواد به او می گوید: «جواد جان فیلم رو جمع کن که بعدش این فیلم رو بذاریم توی فیلم مستندت و بگیم شهید جهانی قبل از شهادت... ، بعد هم همه می خندند و جواد همان لحظه و میان آن شوخی ها می گوید هرچه صلاح خدا باشد همان می شود...»
جواد، جهاد و خواستگاری
همسر آقا جواد در خاطراتش می گوید: روزی که جواد برای خواستگاری آمده بود، در صحبت هایش مطالب مختلفی را مطرح کرد از جمله این که اگر روزی جبهه جنگ و جهاد و دفاع از وطن پیش بیاید، من جزو کسانی خواهم بود که حتما لباس رزم می پوشم و این را همین ابتدا می خواهم به شما بگویم. همسر شهید می گوید: «من خودم از نظر خانوادگی در همین فضا بوده ام و بیگانه با این طور مسائل نبودم لذا آن جا من هم استقبال کردم.»
چند بار برگشت...
از خانم مریم خلقی همسر آقا جواد از آخرین خداحافظی اش با جواد می پرسم. می گوید: آخرین تصویرم از آقا جواد زمانی بود که سوار ماشین شد و از جلوی منزل مان حرکت کرد. بعد از کلی خداحافظی وقتی سوار ماشین شد، دو یا سه بار ماشین دنده عقب آمد و او با من خداحافظی کرد...
پدر جواد اما درباره خداحافظی های موقع رفتن پسرش به سوریه، خاطره متفاوتی دارد: «من به جواد گفته بودم هر وقت خواستی بروی سوریه از من خداحافظی نکن. وقتی خداحافظی کنی شرایط برای من سخت می شود و فکر می کنم باید منتظرت باشم. اما بدون خداحافظی تصور می کنم ماموریت کاری هستی و زود بر می گردی...» آقامحمدرضا جهانی می گوید: «من به جواد خیلی وابسته بودم، اگرچه من پدر او بودم و معمولا پسرها پشتشان به پدرانشان گرم است اما انگار من پشتم به پسرم جواد گرم بود و حالا که نیست من کمبود بزرگی در زندگی ام احساس می کنم...»با پدر جواد که صحبت می کنم، خیلی تلاش می کند جلوی بغضش را بگیرد، اما موفق نمی شود و چشم هایش خیلی زود خیس می شود. می گوید: چون به جواد خیلی وابسته بودم تلاش می کنم فکر نکنم که او نیست، همیشه فکر می کنم که او هست...
بزرگداشت سومین سالگرد شهیدان جهانی و هریری
مراسم سومین سالگرد عروج شهیدان جواد جهانی و حسین هریری و یادبود شهدای مدافع حرم فردا جمعه برگزار می شود. به گزارش خراسان، سخنران این مراسم حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی است و میثم مطیعی نیز مداحی می کند.این بزرگداشت فردا جمعه 24 آبان ساعت 18 در سالن صبای مرکز همایش های صدا و سیما واقع در خیابان امام خمینی(ره) مشهد برگزار می شود.