دهمین گزارش «تریبون محله» از کوچه پس کوچههای رضاییه که «خداداد عزیزی» در آنجا پا به توپ شد
تعداد بازدید : 105
همسایگی محرومیت و امیدواری در محله خداداد
گزارش: نوید زندهروحیان | عکسها: میثم دهقانی | رضاییه را اولین بار شاید «خداداد عزیزی»، بعد از پیروزی تیمملی فوتبال ایران در ملبورن استرالیا، بر سر زبانهاانداخت. همان روزهایی که به غزال تیزپای فوتبال آسیا معروف شد و هرجا نشست، گفت «من بچه رضاییه مشهد هستم و از زمینهای خاکی کوچههای آن جا، وارد فوتبال شدم.» هرچند 21سال از آن روزها گذشته ولی محله کودکیهای عزیزی، تغییر زیادی نکرده و هنوز، هم خاکی و محروم است و هم کودکان زیادی به عشق رسیدن به تیم ملی فوتبال، هر روز در کوچهپسکوچههایش گل کوچیک بازی میکنند. محلهای که میتوان آن را یک بنبست بزرگ نامید؛ بنبست پرجمعیتی که اطرافش با ریل راه آهن و بوستان و مجتمع قضایی و پل و انبارهای راه آهن احاطه شده و از آن جا که به غیر از یک مسیرِ فرعی خاکی، راهِ خروجی ندارد، انگار مشکلات عدیده و قدیمیاش از چشم مسئولان شهری دور مانده است.
پارککوچک
پاتوق معتادان است
«حسین و حسن قادری»، دو برادر هستند که بهعنوان اولین نفرات، مشکلات محله را با ما در میان میگذارند. حسین 30سال دارد و میگوید: «در محله رضاییه، دو پارک داریــم. یک بوستان رضاییه که بین بچهمحلها به پارک کوچک معروف است و دیگری بوستان وحدت که به پارک بزرگ مشهور است. متاسفانه پارک کوچک، پاتوق معتادهای منطقه است و چون انتهای خیابان هم قرار دارد و آنحوالی رفت و آمد چندانی نیست، تبدیل به فضای دنجی برای دورهم جمع شدن مصرفکنندگان موادمخــدر شده است بهشکلی که هروقت با خانواده به آن جا میرویم، نگرانیم و مشکل تامین امنیت داریم.» حسن که 20ساله است اما، از خوبیها و محاسن وجود مجتمع قضایی شهیدبهشتی در ابتدای کوی رضاییه یاد میکند و ادامه میدهد: «این جا در گذشته خیلی محرومتر از زمان فعلی بود و از نظر آرامش و امنیت، مشکلات بیشتری داشت اما حالا چند سال است با وجود دادسرا در این محله، امکانات خوبی اضافه شده و ضریب امنیت هم افزایش یافته است؛ مثلا قبلا فضای سبز یا پل عابر پیاده نداشتیم اما حالا داریم و همین پل و فضای سبز، برای مردم یکجور دلخوشی است.»
ما هم دلمان میخواهد مثل خداداد
فوتبالیست شویم اما هیچ امکاناتی نداریم
در هرکدام از کوچههای محله، چند کودک در حال بازی و ورزش، بهخصوص فوتبال هستند. «ماهان» و «صادق» دو نفر از همین بچهها هستند که میگویند: «بچههای این محله، خیلی به ورزش، به خصوص فوتبال علاقه دارند. همه هرروز عصر بیرون میآییم و فوتبال بازی میکنیم. بعضی وقتها هم بین تیمهای کوچهها، مسابقه برگزار میکنیم. این جا همه فوتبالی هستند. خداداد عزیزی هم همین جا بازی میکرده و ما هم دوست داریم مثل او فوتبالیست خوبی شویم اما نه زمین بازی داریم، نه ورزشگاه و نه سالن ورزشی. در پارک بزرگ هم، اجازه بازی نداریــم. پارک کوچک هم که اصلا جایی برای بازی فوتبال ندارد.» با بچهها خداحافظی میکنم و کمی جلوتر، یک مغازه کوچک بقالی، نظرم را جلب میکند. داخل که میروم، خانم سالمندی را میبینم که تنها نشسته و خودش را این طور معرفی میکند: یک مادر شهید تنها! و ادامه میدهد: «من مادر شهید «علیاکبر گمنام» هستم. فرزند و دامادم شهید شدند، همسر و دخترم هم از دنیا رفتند؛ حالا تنهای تنهایم. بهواسطه تنهایی، هر روز به مسجد امام رضا(ع) میرفتم، مسجد خوب و بزرگی بود و امکانات خوب و کاملی داشت اما حالا نصف آن را خراب کردند. ما برای این مسجد زحمات زیادی کشیدیم، اما حالا حتی سرویس بهداشتی ندارد و برای وضوگرفتن، فقط یک شیرآب گذاشتند. واقعا باعث خجالت است.»
دردسرهای شلوغی رضاییه
و حفاریهای شرکتبرق
«جعفر آهویی» که 47سال دارد و صاحب یک خرازی بزرگ در رضاییه است، میگوید: «راستش یکی از نکاتی که مرا در این محله آزار میدهد، وجود دادسراست. اصلا دوست ندارم از جلوی مجتمعقضایی عبور کنم. هرروز تعدادزیادی متهم و مجرم و خانوادههای آنها و پلیس، این جا رفت و آمد میکنند و حضورشان، ازدحام و شلوغی زیادی ایجاد میکند. فارغ از این، دیدن این شرایط، برای بچههای محله خوب نیست. مسئله مهمتر این که به دلیل همین شلوغی و نبود جای پارک و پارکهای دوبله، رضاییه یک طرفه است. انتهای آن هم که ریل قطار است و بن بست؛ کسی که بخواهد از رضاییه خارج شود، باید یک دور کامل بزند و کلی معطل شود.» «حاجآقا غضنفری» با سابقه 50سال سکونت در رضاییه هم میگوید: «به تازگی حفاریهایی توسط شرکت برق در کل محله انجام شده و چندین ماه است که کار میکنند و سروصدا و آلودگی، امانمان را بریده. شب و روز نداریم و هروقت که از خانه بیرون میآیم تا کمی حال و هوایم عوض شود و با کاسبهای محله حال و احوالی کنم، با وجود سر و صدا و آلودگی و گرد و خاک مجبور میشوم به خانه برگردم. نمیدانم این پروژه، کی قرار است به پایان برسد و این بساط، کی قرار است جمع شود؟»
در پیادهروهای خراب محله
بارها زمین خوردم و آسیب دیـــدم
«آقای خسروی» که به همراه فرزندش که یک جوان حدود 20 ساله است، یک کارگاه کوچک تولیدی کفش را در رضاییه میچرخاند، وقتی میشنود برای ثبت و انعکاس مشکلات محلهشان این جاییم، میگوید: «آسفالتهای خراب رضاییه و به ویژه وضعیت خراب پیادهروها، امانمان را بریــده. چشمهای من ضعیف است و چندبار پیش آمده که وقتی تنها در کوچه رفت و آمد میکردم، به دلیل ناهمواری و چالههای این جا، زمین خوردم و حسابی آسیب دیدم.ای کاش پیاده روها ترمیم و بازسازی شود.» خانم «علیطلب» هم، یکی دیگر از کاسبهای محله رضاییه است که علاوه بر 40سال سکونت در این منطقه، 10سالی هم هست که یک مغازه لباسفروشی دایر کرده. علیطلب از رفت و آمد بسیار زیاد خودروهای سنگین در این محله، به شدت گلایه دارد و میگوید: «این خودروهای سنگین، مربوط به یک شرکت مرغداری است که دفترشان در رضاییه است و همیشه، رفت و آمد تعداد زیادی از این کامیونها که حاوی قفسهای مرغ با بوی آزاردهنده مرغداری است، فضای این جا را آلوده میکند. این برای ما ساکنان محله، واقعا غیرقابل تحمل است اما با این که چندین بار تذکر دادیم و برای انتقال دفتر و رفت و آمد خودروهای سنگین از آنها خواستیم چارهای بیندیشند اما هیچ اتفاقی نیفتاده است.»
زیرگذری که تبدیل به پاتوق
کارتنخوابها شده
خانم «آذربویه»، 42ساله است و در رضاییه متولد و بزرگ شده. او در گفتوگو با ما، درباره کم و کاستیهای محله کودکی و فعلیاش میگوید: «خانه ما، مثل بیشتر خانههای رضاییه، نزدیک ریل راهآهن است. شاید تصوری از زندگی، کنار راهآهن نداشته باشید اما برای توصیفش، باید بگویم این جا هرروز زلزله میآید و با عبور قطار، وقت و بیوقت کل خانه میلرزد. یک خط اتوبوس هم داخل رضاییه نمیآید و همیشه با این مشکل مواجهیم که باید کلی پیاده روی کنیم تا به اتوبوس برسیم.» «محسن جعفریانی»، یکی از فعالان فرهنگی محله و آخرین نفری است که با ما همصحبت میشود. او یک مصالح فروشی بزرگ در رضاییه دارد که روبه رویش یک حسینیه و مجتمع فرهنگی احداث کرده و با کمک چند نفر مربی، برنامههای فرهنگی آموزشی، به خصوص برای کودکان تدارک میبیند. جعفریانی به نکته مهمی اشاره میکند: «چندسال است یک زیرگذر خوب در این منطقه احداث شده که از زیر ریل قطار، دو محله رضاییه و سجادیه را به هم مرتبط میکند اما حالا مدتی است که از امنیت خوبی برخوردار نیست و به پاتوق کارتن خوابها تبدیل شده است. افراد کارتنخواب و بیخانه، شبها آن جا میخوابند و عبور از این مسیر، برای همه ما ترسناک و خطرناک شده است.»
پیامهای شما
برای تریبونمحله
باتوجه به مشکلات متعدد ترافیکی و مسدود کردن خیابانها در محله فارغ التحصیلان، از خبرنگاران تریبونمحله دعوت میکنیم به محله ما هم تشریف بیاورند و از مشکلات این منطقه که تقریبا جان مردم را به خطرانداخته، گزارش تهیه کنند.
خواهش میکنم در قالب آیتم تریبونمحله، از منطقه چهارراه استانداری هم که شلوغی و ترافیک بیداد میکند، گزارش تهیه کنید.
خدا قوت خدمت شما دستاندرکاران روزنامه بزرگ خراسان رضوی، بهخصوص دوستانِ تریبونمحله. من از مخاطبان همیشگی روزنامه تان هستم و متوجه شدم که مدتی است به محلههای مشهد تشریف میبرید و گزارش تهیه میکنید. خواستم از شما دعوت کنم از محله ما، کوی عمار یاسر هم که یکی از محلههای حاشیه شهر و از مناطق کم برخوردار است، گزارش تهیه کنید، چون مشکلات در این محله بیداد میکند. ما در این محله، یک مدرسه داشتیم که مخروبه شد و آموزش و پرورش میگوید خودتان باید پول روی هم بگذارید و مدرسه درست کنید. نبود مجموعه ورزشی، نداشتن پارک و بوستان و فضای سبز، نبود فضای بازی برای کودکان، نبود طرح اگو، نبود اتوبوس مناسب و بوی بد کال قرهخان که از جلوی منازل ما عبور میکند، از جمله مشکلات محله ماست که نیاز است بررسی شود.
صفحه محترم تریبونمحله روزنامه خراسان رضوی؛ در محله ایثارگران که از خیابانهای اصلی مشهد محسوب میشود و یکی از راههای ارتباطی خیابان عبادی با ابوطالب است، یک زمین بزرگ خاکی و خالی وجود دارد که ایثارگران را بن بست کرده. اگر این زمین تعیین تکلیف و بازگشایی شود، بار ترافیکی چراغچی، عبادی و ابوطالب، تقسیم میشود و ما هر روز، این قدر در شلوغی و ترافیک، وقت و انرژی و سوخت از دست نمیدهیم. خواهش میکنم برای بازتاب و حل این معضلات، به این محله هم سری بزنید.
رضاییه
محلهای اصیل و محروم
«رضاییه» یکی از اصیلترین و قدیمیترین محلههای مشهد، واقــع در منطقه5 شهرداری است. کوی رضاییه، از شمال به بولوار امت، از جنوب به بولوار ولایت، از شرق محدود به خط راهآهن و از غرب به بولوار وحدت میرسد. «مجتمع قضایی شهید بهشتی» یکی از اماکن مهم با مراجعهکنندگان بسیار است که در ورودی این کوی قرار گرفته است. در عینحال، یکی از بزرگترین بوستانهای مشهد یعنی «پارک وحدت» هم در مجــاورت این منطقه قرار دارد.
همان طور که در لید گفته شد، «خداداد عزیزی» بازیکن اسبق تیمملی فوتبال ایران، کودکی و نوجوانیاش را در محله رضاییه گذرانده است. او که در شش سالگی به همراه خانواده، ساکن این محله شد، از نوجوانی به گفته خودش با کفشهای لنگه به لنگه، فوتبال بازی میکرد و با همراهی برادرش رضاداد، تیم فوتبالی به نام «شهدای رضاییه» تشکیل داد و بازیکنان خوبی از هممحلهایهایشان را در آن تیم جمع کرد که در زمینهای خاکی رضاییه و راهآهن و طلاب، با تیمهای دیگر محلات مشهد مسابقه میدادند. یکی از رفقای قدیمی خداداد در گفتوگو با ما تعریف میکند آن قدر مهارت بچههای این تیم زیاد بود که فوتبالیهای مشهد از همه جای شهر، برای دیدن بازی آنها به کنار زمین و بعدها به سالن میآمدند و همان بازیها باعث دیده شدن خداداد شد. خداداد در بیان یکی از خاطرات فوتبالیاش در رضاییه طی یک مصاحبه تلویزیونی در سال 94 میگوید: «یک همبازی به اسم علی داشتم که با هر دو پایش میتوانست بازی کند ولی من نمیتوانستم. همان روزها آن قدر در خانه تمرین کردم و به در و دیوار زدم تا این که بعدها در تیم ملی و باشگاه ابومسلم، میتوانستم از هر دو پایم برای بازی استفاده کنم.»