بازخوانی با شاهدان عینی

۱۵ سال پس از انفجار قطار نیشابور

نویسنده : شجاعی‌مهر

شاید هیچ کس ۱۵ سال پیش در چنین روزی هنگام طلوع و دمیدن صبح دل انگیز نیشابور گمان نمی‌کرد قرار است یکی از وحشتناک ترین حوادث ریلی در  نیشابور رقم بخورد. ۲۹ بهمن ماه ۱۳۸۲ درحالی که تمام فضای رسانه‌‌ای ‌‌کشور در فاصله دو روز مانده به انتخابات مجلس هفتم درگیر مباحث داغ سیاسی بود ناگهان خبری هولناک تمام نگاه‌ها ‌را به سمت نیشابور چرخاند. یکی از بزرگ ترین حوادث  ریلی تاریخ ایران در روزی که به چهارشنبه  سیاه معروف شد رخ داد و بر اثر انفجار قطار باری بیش از 300  نفرجان خود را از دست دادند وتعداد کثیری  مصدوم شدند‌. ‌‌حالا پس از گذشت ۱۵ سال سری به روستای دهنو هاشم آباد که درنزدیکی محل وقوع حادثه بود می‌زنیم تا ضمن گرامی داشت یاد جان‌باختگان این حادثه تلخ چگونگی وقوع این رویداد ناگوار تاریخی را مرور کنیم.
پس از گذشت حدود ۲۰ کیلومتر از نیشابور به روستای دهنو هاشم آباد می‌رسیم. روستا ساکت و آرام است، خیابان کشی شده و با روستاهای همجوارش از نظر بافتیکاملا متفاوت است و مشخص است که این روستا از نو بنا نهاده شده است. در اولین گام به سمت ایستگاه راه آهن خیام که به روستا چسبیده است می‌روم. خانم علیزاده ازساکنان روستا درباره حادثه انفجار قطار درسال 82 می‌گوید: صبح خیلی زود بود که ناگهان بلندگوها اعلام کردند اهالی روستا را تخلیه کنند. ما نیز همراه خانواده به سمت شمال روستا حرکت کردیم. هوا خیلی سرد بود، ساعت از ۸ گذشته بود که گفتند‌ خطر رفع شده و می‌توانید برگردید.برگشتیم و روی بهار خواب خانه قدیمی پدرشوهرم ایستاده بودیم که ناگهان صدای خیلی مهیبی همه جا را فرا گرفت. شدت صدا به قدری  بود که تا چند وقت فشار عصبی ناشی از موج آن که در مغزمان پیچیده بود ما را رها‌ نمی‌‌کرد.آن زمان باردار بودم و پس‌از انفجار مادر همسرم سعی می‌کرد مرا به فضای امنی ببرد. در مسیر چشمم جایی را‌ نمی‌‌دید، فضا کاملا غبارآلود بود‌و بوی مشمئز کننده‌‌ای ‌‌در آن‌پیچیده و حرارت زیادی در منطقه بود. همان طور که فریاد می‌زدیم و می‌دویدیم‌قطعات آجر و سنگ و آهن و ریل و تکه های قطار که خیلی داغ بود از آسمان در حال باریدن‌بود‌‌ و از روی سرمان عبور می‌کرد یا کنارمان می‌افتاد. حرارت این قطعات خیلی زیاد بود به طوری که صورت و بدن را می‌سوزاند. برای دقایقی بارش این اجسام ادامه داشت و به هر سمتی فرار می‌کردیم باز هم برسرمان فرود می‌آمد.‌ نمی‌‌دانستیم ‌چه کار باید بکنیم.الان که فکر‌می‌کنم‌ نمی‌‌دانم چرا از آن همه شیء داغ که از فاصله نزدیک ما عبور‌می‌کرد تا جایی که حرارت شان ما را می‌سوزاند هیچ کدام به ما برخورد نکرد. بعد از انفجار نیز چون باردار بودم سریع به بیمارستان منتقل شدم.آن زمان می‌گفتند محصولات کشاورزی نیشابور‌را نخورید چون آلوده شده‌و هرکس‌ باردار بوده باید بچه اش را سقط کند چون کور یا مشکل دار به دنیا می‌آید اما شکر خدا پس از مدت کوتاهی دخترم بدون هیچ‌مشکلی به دنیا آمد.
با یکی از اعضای شورای روستا هم صحبت می‌شوم که می‌گوید: ساعت ۴ صبح بود که آتش سوزی قطار شروع شد و با تلاش نیروهای آتش نشانی خاموش شده بود که پس‌از آن اعلام‌کردند خطر رفع شده و مردم روستا برگشتند که آن حادثه تلخ اتفاق افتاد.‌ محمد برناک در حالی  که از آن روز به عنوان بدترین روز عمرش یاد می‌کند می‌گوید: برای انجام‌کارهایم خارج از روستا بودم که صدای انفجار را شنیدم و از اولین افرادی بودم که سر صحنه آمدم. حجم آوار به اندازه‌‌ای ‌‌بود که ماشین وارد روستا نمی‌شد.‌دوان دوان به سمت خانه ام‌ رفتم. در راه اجساد و مجروحان بسیاری با وضع بسیار نامناسبی‌روی زمین افتاده بودند و کمک می‌خواستند. خانه ام در ۳۰ متری محل انفجار بود. وقتی به آن جا رسیدم هیچ چیز از خانه ام باقی نمانده بود. انفجار،  یک گودال عمیق با ابعاد حدودی ۱۰۰ در ۱۰۰ متر ایجاد کرده بود که نزدیک‌۲۰ متر عمق داشت. وی با‌ بغض ادامه می‌دهد: جنازه پسرم را همان روز و همسرم‌را نیز روز بعد از زیر آوار پیدا کردیم. آن روز ۶۹ نفر از روستای ما کشته شدند. قبل ازاین اتفاق ریل راه آهن از وسط روستای ما‌عبور می‌کرد اما هم اکنون هیچ‌منزلی در ضلع جنوب راه آهن ‌نیست. سال بعد از انفجار یک خانوار این جا ساکن بود، کم‌کم فرزندان و افرادی که باقی مانده بودند آمدند و زندگی‌به روستا برگشت و هم‌اکنون ۱۱۵ خانوار ساکن دهنو هاشم‌آباد هستند. برناک که آن زمان‌نیز درشورای روستای بوده درباره رسیدگی‌به روستاییان و خانواده های روستاییان می‌گوید: آن موقع دیه کامل ۳۶ میلیون تومان بود ولی گفتند چون شما نقد و فوری می‌گیرید برای مردان ۲۴ و برای زنان ۱۲ میلیون تومان پرداخت کردند و برای هرخانه نیز سه ‌میلیون وام دادند که هنوز در حال پرداخت اقساط آن‌ها ‌هستیم.  وی تصریح می‌کند: این جا بچه هایی داشتیم‌که هیچ‌کس برایشان نمانده بود و اقوام‌دور و نزدیک شان  آن‌ها را بزرگ  کردند  و هم‌اکنون تحت حمایت سازمان‌ها ‌نیستند. توقع داریم مسئولان امکاناتی را به روستای ما بدهند و با حضورشان حداقل در سالروز این حادثه التیامی بر درد و رنج مردم ‌باشند. درحالی که فقط سال اول در این جا مراسم برگزار شد که آن را هم روستاییان کمک‌ کردند.
 به سمت قبرستان این روستا حرکت می‌کنیم. قبرهایی از کودک ۱۰ روزه تا پیرمرد و پیرزن مشاهده می‌شود و علت مرگ‌همگی انفجار قطار نوشته شده است. جوان ۳۰ ساله‌‌ای ‌‌نزدیک مان می‌شود و هنگامی که‌متوجه می‌شود خبرنگاریم به بیان خاطرات تلخش از روز حادثه می‌پردازد و می‌گوید: در زمان انفجار همراه با برادرم بالای پل راه آهن بودیم. برادرم گفت می‌روم ماموران را بیاورم تا وضعیت خانه مان را که در آتش سوزی صدمه دیده بود صورت جلسه کنند. هنوز ۲۰‌متر از من‌فاصله نگرفته بود که‌ انفجار صورت گرفت. موج انفجار به فاصله خیلی زیادی مرا پرت کرد. افراد و اشیای زیادی در هوا معلق بودند. وقتی از جایم بلند شدم هیچ‌کس در آن جا زنده نمانده بود.اجساد تکه تکه شده و همه عریان در بیابان افتاده بودند. سرم را به سمت خانه‌ها ‌چرخاندم، هیچ خانه‌‌ای باقی نمانده بود. پرده های هر دو گوشم آسیب دید و بدنم‌جراحت برداشت. من را به بیمارستان بردند و وقتی برگشتم تمام‌خانواده ام‌فوت شده و آن‌ها ‌را دفن کرده بودند. آقای کرمانی در حالی که اشک در چشمانش جمع شده و قبر اعضای خانواده اش را نشان می‌دهد، می‌گوید: حتی نتوانستم در مراسم خاک سپاری پدر، مادر و چهار برادرم شرکت کنم. علاوه بر آن‌ها ‌تعداد زیادی از اقوام دیگرم را نیز در این‌حادثه از دست دادم. شدت انفجار به حدی بود که تا شعاع چند کیلومتری آهن‌پرت شده بود به طوری که یکی از اهالی در حالی که با فاصله از محل حادثه در حال کشاورزی بود بر اثر برخورد ترکش های انفجار سرش از تنش جدا شده بود و چند روز بعد پیدایش کردند. وی ادامه داد: از آن روز وضعیت مناسبی‌نداریم، بچه هایی هستند که به همت دیگران بزرگ شدند‌ یا تعداد زیادی از اعضای خانواده خودرا در یک روز ازدست داده‌‌اند ‌‌و هم‌اکنون مشکلات زیاد مالی و عاطفی دارند. چند روز پیش عروسی‌ یکی از همین بچه‌ها ‌بود، همه گریه می‌کردند، چون‌هیچ‌کس را نداشت!
از روستا خارج ‌می‌شویم. در حالی که‌تمام‌این حوادث مانند یک‌فیلم بلند سینمایی از ذهنم در حال گذر است و به رنجی که مردم آسیب دیده از این حادثه متحمل شده‌اند، ‌‌فکر می‌کنم. به سراغ مدیر عامل سازمان آتش نشانی نیشابور‌می‌روم. وی روز حادثه در محل انفجار بوده و تعداد زیادی از‌همکاران خود را از دست داده است. حسینی درباره اتفاقات‌آن روز می‌گوید: در ایستگاه مرکزی بودم، به ما خبر دادند چند واگن از ریل خارج شده و امکان حادثه وجود دارد‌ و در آن جا مستقر شوید. به همراه همکارانم در ایستگاه منطقه ۳ به محل اعزام شدیم. در راه بودیم‌که اعلام‌کردند آتش سوزی شده و چون بومی آن جا و آشنا به منطقه بودم سریع به محل حادثه رفتیم. از دور شدت حادثه را که دیدم سریع اعلام‌کردم نیروی کمکی باید به منطقه اعزام شود. به‌محل حادثه رسیدیم. قطار به سمت شمال و جنوب واژگون شده بود و عملیات مهار را شروع کردیم که مسئولان ‌مختلف آمدند و اوضاع سامان دهی شد. ساعت حدود ۸ بود که آتش مهار شد و ماموران در حال لکه گیری بودند و بقیه نیز برای پر کردن مخازن آب و جابه جایی افراد به عقب برگشته بودند. دوباره به محل حادثه برگشتیم. ساعت 9:37 بود در حالی که ما در شعاع ۵۰‌متری محل حادثه بودیم انفجار صورت گرفت. چون در آن لحظه در داخل خودرو و کنار یک ساختمان دو طبقه بودیم از موج انفجار رهایی پیدا کردیم. از خودرو پیاده شدم.مادری تقاضای کمک داشت، فرزندش زیر آوار بود. سریع کمک کردیم از زیر آوار بیرون آمد که آن جا به من گفت زیر گلویت بریده است و متوجه شدم جراحت پیدا کرده ام. حسینی ادامه داد: متاسفانه در آن حادثه ۲۱ مامور آتش نشان از جمله مدیرعامل و معاون عملیات آتش نشانی نیشابور را از دست دادیم. وی درباره علت حادثه می‌گوید:‌ نمی‌‌دانم‌ علت حادثه چه بود هنوز هم دلیل آن نامعلوم‌است و خیلی مشخص نیست. گاهی اعلام‌می‌شود در آن جا نیترات آمونیوم، گوگرد ‌و پنبه، نفتا و مازوت بوده است‌. مسئولان ‌باید در حمل و نقل این حجم از مواد خطرناک آن هم در کنار هم دقت می‌کردند. بارها باید دارای برچسب ایمنی‌ باشد که آتش نشان‌ها ‌بدانند چه چیزی آتش گرفته است.اطلاعات اولیه مناسبی در اختیار آتش نشان‌ها ‌قرار ندادند و در آن حادثه ما از وجود نیترات آمونیوم در بار اطلاع نداشتیم. این‌مواد وقتی ترکیب می‌شوند بخشی از ماده اولیه تی ان تی را تشکیل می‌دهند. وی تصریح کرد : بیش از 300 نفر در این حادثه کشته شدند.علاوه بر اهالی منطقه حدود‌۷۰ فرد مسئول از جمله فرماندار نیشابور، تعدادی از نیروهای امنیتی، امدادی و حتی خبرنگار نیز بین کشته شدگان بود. متاسفانه به نظر می‌رسد وسعت این حادثه هولناک‌هیچ نسبتی با میزان پوشش رسانه‌‌ای ‌‌و توجه مسئولان طی این سال‌ها ‌نداشته است!