به روایت تاریخ

نقش استراتژیک«مشهد» به روایت ژنرال سایکس

نویسنده : غلامرضا آذری خاکستر
 در دو سال نخست جنگ جهانی اول، ایرانیان که از انگلیسی‌ها به سبب مداخلات شان در اوضاع ایران خشمگین بودند به تشویق آلمانی‌ها و با کمک آنان در چند مورد به کنسولگری‌های انگلستان و سازمان‌های انگلیسی حمله برده و عده ای از آن ها را کشته بودند.
ژنرال سرپرسی مولسورث سایکس در 28 فوریه 1867 / 9 اسفند 1245 در شهر کنت انگلستان به دنیا آمد. او پس از فارغ التحصیلی از مدرسه راگبی برای ادامه تحصیل به کالج نظامی سلطنتی سنت هورست رفت و با درجه سروانی به سمت افسر هنگ دوم نیزه دارعازم هندوستان شد. او که امروز به عنوان یکی از چهره‌های برجسته شرق‌شناسی و ایران‌شناسی انگلستان شناخته می شود، از همان اوان جوانی به سیر و سیاحت در ایران علاقه‌مند بود. او دو سال بعد به ایران آمد و کنسولگری انگلیس را در کرمان تاسیس کرد. در همان سال هنگام جشن تولد ناصرالدین شاه به تهران آمد و به حضور شاه ‌رسید. خود وی در این باره نوشته است: «وزیر مختار بریتانیا، نگارنده را به حضور ناصرالدین شاه معرفی کرد و او نیز راجع به نقاط دوردست کشور خود سوالات مفصلی از من کرد و از توضیحات این جانب اظهار مسرت و خوشوقتی کرد و گفت: اخباری که افسران انگلیسی در اختیار من می‌گذارند، به مراتب مفیدتر از اطلاعات ماموران ایرانی می‌باشد.» سایکس، در سال ۱۸۹۸م. کنسولگری سیستان را راه انداخت و در سال ۱۹۰۱ بنا به تقاضاهای مکرر خود، برای شرکت در جنگ‌های ترانسوال(جنگ انگلیس و آفریقای‌جنوبی)، رهسپار آفریقای جنوبی شد. وی از سال ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ سر‌کنسول انگلیس در خراسان بود و ماموریتش در مشهد، مقارن همان ایامی شد که روسیه تزاری و دولت انگلیس در نتیجه معاهده منحوس ۱۹۰۷ و تعیین مناطق نفوذ در ایران، با یکدیگر موافقت و هماهنگی داشته‌اند.سایکس به زبان فارسی و عربی مسلط بود و درباره ایران و ممالک آسیایی پژوهش هایی انجام داده است. کتاب های تاریخ‌ ایران در دو جلد، تاریخ کرمان، ده هزار مایل در ایران، افتخار عالم تشیع، در واحه‌ها و صحراهای آسیای مرکزی‌، تاریخ افغانستان و تاریخ اکتشافات جغرافیایی از جمله آثار وی محسوب می شوند‌.[1]
آن چه در ادامه مطلب می خوانید روایت این مامور انگلیسی (که بعدها عنوان شرق‌شناس گرفت) از حضورش در مشهد است.
توصیف مشهد از زبان ژنرال
مشهد به دلیل نزدیکی به مرز روسیه، حساس‌ترین‌ پایگاه انگلستان در ایران به شمار می‌رفت و برای جمع‌آوی‌ اطلاعات درباره فعالیت‌های نظامی روسیه جنبه حیاتی داشت. شمال ایران تا سال 1905م. عملا تبدیل به یک ایالت روسی شده بود. بانک استقراضی روس به عنوان بانک بازرگانی، به عنوان شعبه ای از وزارت دارایی روسیه عمل می کرد و در مقابل گرو گرفتن املاک مالکان، مبالغ هنگفتی به آنان می پرداخت و تحت عملیات غیر قانونی زمین های وسیع زراعتی به مهاجران روس منتقل می شد.[2]
سایکس در هشت سالی که در مشهد به سر می‌برد، شاهد انعقاد قرارداد 1907م./1325ق. بین انگلستان و روسیه بود که ایران را به مناطق تحت‌ نفوذ دو کشور تقسیم می‌کرد. ایرانیان از بودن سایکس در مشهد خوشحال بودند. وی ایرانی ها را درک می کرد و سالیان درازی به شناخت روحیه و منش های این ملت پرداخته بود.[3]
سایکس در نوشته هایش ضمن توصیف مشهد آن دوران نوشته است: از نظر انگلیسی ها مشهد، با جمعیت در حال تغییر همیشگی خود و نزدیکی به مرزهای روسیه و افغانستان، برای استخدام ماموران مخفی بدون جلب توجه کمال مطلوب به شمار می رفت. بنابراین نمایندگی آن کشور در مشهد تبدیل به مهم ترین و حساس ترین کنسولگری در ایران شد.[4]
زمانی که سایکس در مشهد به سر می برد، این شهر مجموعه ای از بازارها و خانه ها در کوچه های باریک و پر پیچ و خم محصور با دیوار و دروازه های متعدد بود که شب ها آن را می بستند و قفل می کردند. تنها یک خیابان مستقیم وجود داشت که از حرم به سوی شرق و غرب می رفت(بالاخیابان و پایین خیابان). در میان این خیابان جوی آبی به پهنای یک و نیم متر جاری بود. آب این جوی از چشمه ها تامین می شد، ولی کثیف بود و برای شستشو و مقاصد دیگر به کار می رفت. خیابان ناهموار و فاقد سنگفرش بود، زمستان ها پُر از برف، بهارها پُر از گِل و لای و تابستان ها پُر از گرد و خاک بود و در دو سوی آن دکان ها قرار داشتند که زباله های خود را در جوی می ریختند. در آن زمان جمعیت مشهد حدود پنجاه هزار نفر بود و با ورود زائرانی از بین النهرین، هند، افغانستان، قفقاز و ترکستان دو برابر می شد.[5]
ملاقات با آصف الدوله و تلاش برای ابقا
سایکس پس از ورود به مشهد ضمن ملاقات با آصف الدوله والی خراسان روابط دوستانه ای با وی و سایر مقامات مشهد برقرار کرد. پس از این که در آن ایام شایعه برکناری والی خراسان قوت گرفت، سایکس در خاطراتش ضمن اشاره به این موضوع به والی راهکاری ارائه داده است: «در همه جا شایع شده است که ولیعهد(محمد علی میرزا) درصدد برکناری آصف الدوله است. لیکن اگر آصف الدوله بتواند هنگام بازگشت شاه از اروپا به تهران در این جا یک شلوغی به راه اندازد، شاه مجبور می شود فرمان عزل او را لغو کند تا آصف الدوله بتواند قدرت لازم را برای فرونشاندن آشوب داشته باشد.»
 سایکس از طریق مامورانش اطلاع یافت که مجاهدین مشروطه درصدد تاسیس نیروی چریکی هستند. وی بیم از آن داشت که آصف الدوله دستور بازداشت این انقلابیون بالقوه را صادر کند که اقدامی فاجعه آمیز بود. بنابراین به او پیشنهاد کرد آنان را به اقامتگاه خود دعوت و آنان را متقاعد کند به جای این که نیروی چریکی تاسیس کنند، به تاسیس یک شرکت تعاونی برای خرید چرخ های نخریسی همت گمارند. از آن تاریخ تا مدتی مزاحمتی از آنان دیده نشد و ساکت شدند.[6]
یک بازی بزرگ
«بازی بزرگ» عنوانی است که به رقابت‌های سیاسی و نظامی دو امپراتوری بزرگ بریتانیا و روسیه تزاری در آسیای مرکزی داده شده‌است. مشهد نیز از این بازی بی نصیب نبوده است. نخستین و فوری ترین کار کنسول انگلیس در مشهد، جمع آوری اطلاعات درباره فعالیت روس ها در آسیای مرکزی و زیر نظر گرفتن حرکت روس ها به سوی هند بود. جاسوسان غیررسمی و محلی بی آن که مورد توجه قرار گیرند ،میان انبوه زائرانی که از سمرقند و بخارا، باکو و بغداد، افغانستان و ماورای آن برای زیارت مرقد امام رضا(ع) می آمدند، فعالیت می کردند. در بایگانی عمومی اسناد انگلستان پرونده ای تحت عنوان «بازی بزرگ مشهد» وجود دارد که محتوی صورت حساب های ماهانه پرداخت پول به این اشخاص است که در سراسر ترکستان پخش بودند. برخی از این خفیه نویسان گزارش های خود را خودشان حمل می کردند و دیگران به وسیله چاپارهای مورد اعتماد ارسال می داشتند. [7]
گزارش های کسل کننده
در هر یک از شهرهای خراسان که کنسولگری وجود نداشت، ماموران اکردیته انگلستان که معمولا هندی بودند، هر گونه خبر و رویدادی را گزارش می دادند و در حفظ منافع اتباع انگلیس کوشش می کردند. آنان برای این که وجود و اهمیت خودشان را به کنسولگری در مشهد ثابت کنند، گزارش های کسل کننده و طولانی می فرستادند و برای این که حیثیت محلی خود را حفظ کنند شکایت های کوچک را  تبدیل به مسائل بزرگ می کردند تا سپس ادعا کنند که با تدبیر خود و اعتبار پرچم بریتانیا آن ها را حل و فصل کرده اند.[8]
دروازه مخصوص روس ها
در غیاب سایکس در مشهد، روس ها سوراخ بزرگی در حصار شهر حفر کردند و دروازه عظیمی ساختند که اجازه دسترسی مستقیم به بانک روس را که درست در آن سوی حصار بود، به آنان می داد. بر فراز دروازه نیز سنگ بزرگی نصب کردند که روی آن به فارسی نوشته شده بود: «این دروازه فقط برای استفاده روس هاست. یکی از کارمندان دولت ایران که از این محدودیت بی اطلاع بود، به وسیله قراولان روسی دروازه برگردانده شد، او خشمگین شد، ولی با این که در کشور خودش بود نمی توانست کاری بکند. نمایش تئاتر در مشهد یکی دیگراز کارهای روس ها بود که موجب ناراحتی ایرانیان شد. در این تئاتر هنرپیشگان زن ایفای نقش کردند و روحانیون به این موضوع اعتراض کردند.[9]»
تلگرام های جنجالی
با فرارسیدن سال 1906م. کنسولگری انگلیس در مشهد جشنی برگزار کرد و از همه بزرگان شهر به استثنای روس ها دعوت به عمل آمد. در این ضیافت سایکس در سخنرانی اظهار کرد: «بریتانیا خواستار ثبات در روسیه است، زیرا روسیه ضعیف برخلاف منافع این کشور می باشد. »وی فردای آن روز خبردار شد که رشیدوف این سخنرانی را از طریق یکی از مهمانان شنیده است. بنابراین تلگرام شکایت آمیز مفصلی درباره آن به سفارت روسیه در تهران فرستاد. رونوشت این تلگراف را خبیرالسلطنه، رئیس تلگرافخانه با دریافت مبلغی پول به سایکس تسلیم کرد. ولی زمانی که شروع به دادن رونوشت تلگرام های انگلیس به روس ها کرد، سایکس به دیدار والی خراسان رفت و گفت: شنیده است خبیرالسلطنه رونوشت تلگرام ها را به روس ها می دهد. آصف الدوله از شنیدن این خبر ناراحت شد و گفت سعی می کند خبیرالدوله را به جای او منصوب کند.[10]
منابع:
[1] ژنرال سرپرسی مولسورث سایکس. حسین سعادت نوری یغما. تیر 1336.  شماره 108.
[2] ایران در بازی بزرگ. آنتونی وین. ترجمه عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی. تهران: پیکان. ‎۱۳۸۳،  ص152
[3] ایران در بازی بزرگ، ص171
[4]. همان، ص161 
 [5] همان، ص159
[6]. همان، ص174  
[7]. همان، ص172
[8]. همان، ص179  
[9]. همان، ص185
[10]. همان، ص186