بریده کتاب
وقتی شما تجربه سوگ - مرگ، جدایی، هجرت یا فقدان - را از سر میگذرانید، پس از مدتی - کم یا زیاد - دردش التیام مییابد، زخم اش خوب میشود و خاطراتش کم رنگ و حتی گاهی فراموش. زیرا روح هم مثل بدن توانایی ترمیم خود را دارد.
می تواند سلولهای تازهای بسازد و تکههای شکسته و پاره خود را دوباره به هم پیوند دهد. اما با هر تجربه، اتفاقی افتاده که قابل برگشت نیست.
تجربه سوگ، یک لایه نامرئی - اما محسوس و واقعی - به روی همه چیز دنیای آدم میکشد. مثل لاک بی رنگ. مثل ورنیِ روی جلد. مثل ورقهای بین صفحات مصحف شریف. مثل سلفون روی غذا. مثل شیشه شفاف تمام قدی که در فرودگاه، بین ما و مسافرمان کشیده شده است.
مثل چیزی که انگار نیست، اما هست. ما میدانیم که هست و این، ما را همیشهاندکی غمگین میکند.اندکی، اما همیشه. و ما میدانیم که هرگز، هیچ وقت، به تمامی شاد نخواهیم بود. که هرگاه دستمان را پیش آوریم تا شادی را لمس کنیم - حتی از نزدیک، حتی در آغوشش هم که باشیم - انگشتانمان لایهای نامریی از غم را لمس خواهد کرد.
دال دوست داشتن
نویسنده: حسین وحدانی