خلقی بمیرند از واهمه!
بیماری «وبا» حدود هزارسال در ایران قدمت دارد. روزگاری مردمان به آن «مرگامرگی» میگفتند. بیماری که در طول قرون و اعصار مختلف، گریبان انسانهای زیادی را گرفت و آنها را به کام مرگ کشاند.اما در اسناد متعدد، ماجرای این بیماری همه گیر مورد توجه سیاحان و اتباع خارجی مقیم ایران بوده است، چنان که بعدا قلمی به دست گرفته و از گذشته یک کابوس نوشتهاند".
وبایی ندیدم بدان همهمه
شهر مشهد به دلیل زائرپذیری، همواره در معرض اپیدمی بیماریهای واگیر از جمله وبا بوده است. شیوع این بیماری موجب میشده تا در هر مرحله، جمعیت زیادی بهواسطه آن تلف شوند. شدت این بیماری ها تا جایی بوده که در اسناد و منابع تاریخی نیز منعکس شده اند. در هفتم شوال 1309 وبا به مشهد نفوذ میکند و بیست هزار نفر از جمعیت شهر و اطراف را تلف مینماید.[1] همچنین در 27 ربیعالثانی 1322 نیز بیماری وبا در خراسان و مشهد شایع میشود . با تلفاتش کابوسی را رقم می زند. این بار این ناخوشی از هندوستان سپس از افغانستان وارد مرزهای ایران شد و گسترش این بیماری در حدی بود که برای نخستین بار اعمال قرنطینه را به جای آوردند.
وبایی ندیدم بدان همهمه/ که خلقی بمیرند از واهمه
زپیر و جوان مردمان دلیر /همه بر گلو بسته طوقی زسیر[2]
مرگ جلال، زنگ های هشدار را به صدا درآورد
مولف تاریخ پزشکی در ایران نوشته است. سال 1862م. وبا دوباره شیوع یافت و این بار از مشهد آغاز شد و در آن جا تلفات به روزی 100تا 120نفر میرسید. مرگ جلال الدوله پسر شاه و حاکم خراسان، دولت را از شدت این بیماری مطلع کرد. در پنجم اوت کاروان بزرگی شامل 5000 نفر زوّار از مشهد به تهران رسید. با این که این جمعیّت از محلّی میآمد که وبا در آن جا شایع بوده و تمام آن ها به عامل این بیماری آلوده هستند، هیچ نوع اقدام احتیاطی، قبل یا بعد از رسیدن آنها به تهران از طرف اولیای امور محلّی به عمل نیامد. در نتیجه در هفتم همان ماه وبا در تهران و در محلّههای فقیرنشین شهر منتشر گردید.[3] گزارش های کنسولگری انگلیس در مشهد نشان می دهند، طی سالهای 1868 ،1892 و 1904م. اپیدمی سخت وبا و در سال 1893م./1310ق. وبای محدودی در شهر شیوع یافت. تخمین زده میشود اپیدمیهای سال 1893م. که چندان وسیع نبوده است، فقط 125 نفر را تلفکرده باشد، اما وبای سال 1904م./1321ق. که بهطور کامل در تمام شهر شایع شد، بیش از 8000 نفر از جمعیّت شهر را کشت.[4] این بیماریها، علاوه بر تلفات جانی، موجب رکود و کسادی بازار و تجارت نیز میشد.[5]
ترس از وبا در تهران
سال 1334ق./1916م. به دلیل قحطی سخت و شدید، امراض عمومی وبا و حصبه شدید، بهقدری خراب و نابه سامان بود که به قول نویسنده کتاب «سالشمار وقایع مشهد در قرنهای پنجم تا سیزدهم»، حتیالامکان باید از نوشتن آنها خودداری کرد.[6]اعتمادالسلطنه در ذی القعده 1309ق./ 1892م. در ارتباط با گسترش وبا در مشهد مینویسد: «امروز شنیدم وبا در مشهد مقدس، روزی هفتاد- هشتاد نفر را تلف میکند. ده روز دیگر یقین در اردو خواهد بود. ممکن بود با مبلغ کمی مخارج قرانتین بگذارند، شاید این مرض به جای دیگر سرایت نکند؛ اما کی حکم بکند و کی بشنود».[7]او همچنین درجایی از ترسی مینویسد که به واسطه وبا گریبانگیر مردمان شده است:«... وبا در تهران شدت کرده است و از چهار و پنج نفر به روزی ۲۵ الی ۳۰ نفر رسیده. وحشت غریبی به مردم مستولی شده است. با این که وبای پارسال بلای عام بود مردم این قدر وحشت نداشتند. علیالخصوص خود من که نه خواب دارم و نه خوراک و دایم در تزلزلم. سهشنبه ۶ ربیعالثانی ۱۳۱۱، به خانه نظامالملک رفتم. او میگفت که عدد موتهای وبایی به ۱۴ و ۱۵ رسید و سرانجام تخفیف حاصل شده است. از کارهایی که امسال در تهران بیشتر مردم بیچاره را به وحشت میاندازد، این است که شخص ناخوش را آورده در وسط کوچه میخوابانند و دو سه نفر دورش جمع میشوند و به سایرین میگویند که این وبا گرفته است و پول دوا و غذا ندارد و به این ترتیب مبلغی پول جمع میکنند. »در سندی وجود بیماری کلرا (وبا) در سال 1335ق. در مشهد و بعضی از شهرها چنین گزارش شده است. «به ملاحظه بروز مرض کلرا در شهر مشهد و در بعضی از شهرهای عرض راه الی سمنان، برای محافظت سایر نقاط و پایتخت، از طرف مجلس، حفظ الصحه دولتی در ده نمک تأسیس، کرنطین و معاینه طبی میشود و دکتر ابوالقاسم خان و دکتر جانایتان مأمور این خدمت هستند».[8]
نصف مبتلا شدگان تلف شدند
کنسولگری انگلستان در مشهد طی تلگرافی به دکتر انگلیس در کرمان این موضوع را چنین بیان کرده است: «ناخوشی وبا در کمال سختی در مشهد سه روز است بروز کرده است. بهطوریکه نصف از مبتلا شدگان تلف میشوند. چون مسافرین کرمان به خراسان و خراسان به کرمان زیاد هستند بهطوریکه همه روزه عده زیادی چه مسافر چه کاروان مال التجّاره از این خط عبور میکنند و هر وقت مرض وبا در مشهد بروز کرده است پس از چند روز به کرمان سرایت کرده است. علیهذا، برای این که فوری جلوگیری شود روز گذشته دایره حفظ الصحه ایالتی را منعقد و با حضور اطبا و دکتر انگلیس ترتیب قرانطین برای آن خط داده شد که در دربند، که اول خاک کرمان است گذارده شود و بیست نفر سواره هم برای به افق میانه راه خراسان و یزد و کرمان معین شد و فردا حرکت خواهند کرد. و در هر ماه دویست و شصت و چهار تومان مخارج آنها به ترتیب ذیل تصویب گردید. طبیب روزی دو تومان...»[9]
کاهش جمعیت و رکود کشاورزی و صنعت و تجارت از نتایج اپیدمی وبا در ایران بوده است. «در سال 1290ق./ 1873م. پس از وقوع آفاتی؛ مانند طاعون و وبا، جمعیت ایران به شش میلیون نفر کاهش یافت. اگر وسعت ایران آن روزگار را در نظر بگیریم، آثار این کاهش را میتوانیم در رکود کشاورزی، صنعت و حتی تجارت ببینیم».[10]
نشان ویکتوریا برای مسیح السلطنه
بیماری طاعون هم همواره موجب از بین رفتن تعدادی از مردم در خراسان شده است. ترس از گسترش طاعون موجب شده تا این موضوع حتی در نواحی دورتر از مشهد هم مورد توجه باشد. در سال 1300ش.کنسولگری انگلیس گزارشی از این بیماری ارائه کرده است: «... در شهر اعلام شد در روستایی واقع در بیست مایلی جنوب سرخس مرض طاعون شیوع یافته است. والی نظامی دستور داد کمیته محلی اقدامات لازم را برای جلوگیری از گسترش بیماری معمول دارد و بههمین منظور یک قرنطینه و اردوگاه ویژه اقامت افراد بیمار بین راه مشهد به سرخس تأسیس شد. گفته میشود تا کنون بین ده تا یکصد نفر جان خود را از دست دادهاند.[11] دولت ایران هم برای جلوگیری از گسترش طاعون پزشکان حاذق را به نواحی مشکوک اعزام میکرد و کنسولگری انگلستان هم پزشکانش را گسیل میکرد. «دکتر مسیح السلطنه»که حدود چهارده سال پیش برای جلوگیری از گسترش طاعون و مداوای بیماران به سیستان آمده و به واسطه حسن خدمت موفّق به دریافت نشان ویکتوریا شده بود، قرار است به سرخس اعزام شود تا پس از بررسی علل بروز بیماری طاعون در آن منطقه گزارش لازم را تهیّه کند. دکتر در روز چهاردهم ژوئن به اتفاق خانصاحب ممتاز علیخان کمک جراح کنسولگری، مشهد را به قصد سرخس ترک کرد.[12]»
خانصاحب ممتاز علیخان کمک جراح کنسولگری در بیست و هشتم ژوئن از سرخس به مشهد بازگشت. براساس گزارش وی، بین اول فوریه تا سوم ژوئن یکصدو بیست نفر درآن قسمت از خاک ایران، در اثر بیماری طاعون به هلاکت رسیدهاند. خانصاحب میگوید، تنها یک بیمار طاعون زده از مرگ جان بدر برده است.[13] بررسی گزارشها نشان میدهد طی سالهای 1300 الی 1304ش. علاوه بر طاعون، بیماری وبا هم در نواحی مختلف خراسان، حتی آن سوی مرزها؛ یعنی عشق آباد گسترش داشته است. ترس از وبا، دور از دید کنسول انگلیس نبوده و به وبای خرداد 1301 پرداخته است. 14 خرداد 1301، کنسول ایران در عشق آباد گزارش داد که در آن جا وبا شیوع یافته و روزی 6 یا 7 نفر جان خود را از دست میدهند. پزشکی که جهت رسیدگی به واقعیت امروز از قوچان به باجگیران اعزام شده، گفته است که این ادعا صحت ندارد. ولی به این قناعت نکرده و پزشک دیگری را برای تحقیق بیشتر گسیل داشته است. در عین حال یک مرکز قرنطینه در مرز برقرار شده است.[14] دولت ایران برای جلوگیری از گسترش بیماری اقدام به ایجاد پستهای قرنطینه کرده است. 21 خرداد 1301، مقامات ایرانی برقراری قرنطینه در مرزهای خود را جدی گرفتهاند. به هیچ مسافری اجازه عبور نمیدهند. کنسول ایران در عشق آباد به والی اطلاع داده که بیماری وبا در آن جا رواج دارد.[15]
اسناد و منابع تاریخی حکایت از این دارند، همواره بیماری وبا خطری جدی برای خراسان و به خصوص شهر مشهد بوده است. زیرا رفت و آمدهای زیارتی و تجاری موجب می شد تا این بیماری از کشورهای مجاور به خراسان نفوذ کند و ضمن گسترش در شهرها و دیگر مناطق باعث از بین رفتن مردم شود.
منابع
[1]. عین الوقایع. محمّدیوسف ریاضی هروی، ص 106.
[2] همان، ص 159.
[3]. تاریخ پزشکی در ایران و سرزمینهای خلافت شرقی. سیریل الگود. ترجمه باهر فرقانی، تهران، امیرکبیر، 2536، ص568.
[4]. فرهنگ جغرافیایی ایران خراسان، کاظم خادمیان ، ص 963.
[5]. بازرگانان در داد و ستد بانک شاهی و رژی تنباکو (بر پایه آرشیو امین الضرب). هما ناطق. ص 239.
[6]. سالشمار وقایع مشهد در قرنهای پنجم تا سیزدهم. محمّد تقی مدرس رضوی . ص 234.
[7]. روزنامه خاطرات. محمّدحسن خان اعتمادالسلطنه. به کوشش ایرج افشار. ص823.
[8]. روند تحول پزشکی نوین ایران، از دارالفنون تا تأسیس دانشگاه تهران. محمّد رضا شمس اردکانی و دیگران. ص244.
[9]. تاریخ طب و طبابت در ایران (از عهد قاجار تا پایان عصر رضا شاه به روایت اسناد). محسن روستایی. ج1، ص365-366.
[10]. مروری بر تاریخچه مشکلات ایجاد قرنطینه در ایران در دوره ناصرالدین شاه ۱۸ (1246-1313 ه.ق/1847-1896 م). مرتضی دهقان نژادو مسعود کثیری. مجله پژوهشهای تاریخی (دانشکده ادبیات و علوم انسانی - دانشگاه اصفهان). دوره جدید، سال دوم، شماره چهارم. زمستان (1389): ص12.
[11]. جنبش کلنل محمّد تقیخان پسیان بنابر گزارشهای کنسولگری انگلیس در مشهد. غلامحسین میرزا صالح. ص51.
[12]. همان، ص67.
[13]. همان، ص70.
[14]. همان، ص358.
[15]. همان، ص387.