مناجات

خواجه عبدا... انصاری

خداوندا!
هرکه در تو رسید غمان وی برسید، هرکه ترا دید جان وی بخندید.
بناز ترا از ذاکران تو در گیتی کیست؟ و بنده را اولی‌تر از شادی تو چیست؟
ای مسکین تو خود یادکرد و یادداشت وی چه شناسی؟ سفرنکرده منزل چه دانی؟
دوست ندیده از نام و نشان وی چه خبر داری؟   
خداوندا!
هرکه شغل وی تویی شغلش کِی به سر شود؟ هرکه به تو زنده است هرگز کِی بمیرد؟
جان در تن گر از تو محروم ماند چون مرده زندانی است
 زنده اوست به حقیقت کش با تو زندگانی است
 آفرینِ خدای بر آن کشتگان باد که: مَلَک می گوید: زندگانند ایشان.