
معرفی کتاب «نشانی» درباره خاطرات امدادگران و پزشکان مستقر در جبهه های دفاع مقدس
تعداد بازدید : 11
روایتی از مواجهه پزشکان با مصدومان شیمیایی

معاون جنگ دانشگاه فردوسی بودم. هنوز دانشگاه فردوسی به دوپاره تقسیم نشده بود. سال 64 بود. دفاع مقدّس ادامه داشت و بعثیها از بمبهای شیمیایی علیه رزمندگان اسلام استفاده میکردند. از دکتر سید عباس فروتن مؤلف کتاب "نشانی" که تبحّری در درمان مصدومین شیمیایی داشت درخواست کردم به مشهد بیاید و کارمندان و دانشجویان ما را برای دفاع در برابر حملات شیمیایی آموزش دهد.
سالن شهید چمران بیمارستان قائم (عج)پر بود از جمعیّت استاد، دانشجو و کارمند. او همچون یک استاد ورزیده در مورد انواع سلاحهای شیمیائی و چگونگی تشخیص و درمان آن و روش به کار بردن ماسک مخصوص، سخنرانی مبسوطی کرد. نویسنده متولّد سال 1336 محله سرچشمه تهران، دانش آموز دبیرستان علوی تهران و علاقهمند به کارهای آزمایشگاهی، عکاسی، قابسازی و پر کردن بادکنک با گاز هیدروژن که از ترکیب اسیدکلریدریک و فلز روی به دست میآید و به هوا فرستادن آن. سال 1354 وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران میشود. از همان ابتدا شوق یادگیری در وی چنان بود که گاهی شبها داوطلبانه در اورژانس بیمارستان سینای تهران به درمان مصدومین میپرداخت.انقلاب هنوز دوران ابتدایی خودش را میگذرانید که غائله کردستان پیش آمد و توطئه گران با حمایت عراق و کشورهای سلطه گر که دستشان از نفت و منابع غنی ایران قطع شده بود، شعار «استقلال قومیّت کرد» سر دادند.شهید دکتر چمران و یاران شهید وصالی از گروه دستمال سرخهای سپاه و پشتیبانی مردم و کردهای همان دیار، پاوه و تمام کردستان را نجات دادند و ضد انقلاب پیروز شدند. تعدادی از زخمیهای این عملیّات را به تهران و بیمارستان شریعتی تهران آوردند. نویسنده کتاب "نشانی" ضمن کمک به درمان آنها به درد دل آنان پرداخت و حتّی از مهمان کردن یک خانواده نیازمند کرد نتیجه میگیرد که بر خلاف تبلیغات ضد انقلاب، مردم کرد با نظام جمهوری اسلامی همراه و همگام هستند.
نویسنده از گروه مستندسازی که از یک مرکز دولتی مأموریّت داشتند، یاد میکند که به بیمارستان صحرایی آمدند و مورد استقبال او و جرّاحان قرار گرفتند. در این فاصله عراقیها سایت بیمارستان را زدند و آن مستندسازها فرار را بر قرار ترجیح دادند! نخستین درمان مؤثر سلاح شیمیایی در مرداد 1362 بود. ماده شیمیایی از نوع خردل بود که 47 مجروح و 17 شهید از مجاهدین عراقی به جا گذاشت. نویسنده مینویسد مجاهدین عراقی، رزمندگان غیوری بودند که همراه با ما در عملیّات مرزی میجنگیدند. در اوّلین حمله شیمیایی، عراقیها گاز خردل به کار بردند. با بوی تند مشابه به سیر و سایر علایم پوستی، سوزش، ترس از نور و ... . در آن زمان در ایران هیچ آزمایشگاه و هیچ شخص مسئولی نبود که فرمول گازهای شیمیایی را بداند. نویسنده با موتور سیکلت نمونههایی را برای تجزیه به آزمایشگاه دانشگاهی میبرد. در آنجا بر اثر اهمیّت ندادن به موضوع، موشها و خرگوشها با تورّم شدید بدن و خونریزی میمردند. متأسفانه در آن برههی زمانی، مراکز دانشگاهی و نظامی نتوانستند خاک آلوده را آزمایش کنند و توجّهی به این امر مهم (حمله شیمیایی) نداشتند. البته در پایان جنگ توسط استادان جوان، آنالیز نمونههای شیمیایی پیشرفتهای زیادی کرد.
نویسنده با درایت و همّت گاز خردل را از روی سه ویژگی تشخیص داد: 1- آثار پوستی پس از یک دوره کوتاه نهفتگی. 2- در خاک بسیار پایدار است و منطقه تا ماهها آلوده است. 3- خردل حتّی از لایههای ضخیم پلاستیک عبور میکند.
بر اثر تلاش فراوان، مراجعه به کتابخانه ارتش در لویزان، دستورالعملهای ارتش، آزمایشگاه و بخش سم شناسی بیمارستان لقمان و راهنماییهای استاد دکتر ناصر جلالی، اوّلین جزوه شناخت گازهای شیمیایی و درمان مصدومین را در اسفند 1362 چاپ و منتشر و بین گروههای پزشکی مناطق عملیاتی پخش کرد. نویسنده به دلیل ضرورت، «شبکه درمانی مصدومان شیمیایی» را مجزا از مجروحان عادی پی ریزی کرد.
تنگی مردمک چشم بعد از حمله شیمیایی با گاز «تابون» را نشانه لطف پروردگار میداند که وی را متوجه تشخیص صحیح و درمان آن همه مصدوم شیمیایی کرد و «نقطه عطفی در تاریخ پزشکی کشور ما» شد. نویسنده که با مصدومین شیمیایی برخورد میکند از «سکوت غرب» به عنوان مدعی دموکراسی، ابراز شگفتی میکند. به دنبال هر حمله شیمیایی، مسئولان کشور، آن را به اطلاع دبیر کل سازمان ملل میرسانیدند و درخواست اعزام تیم تحقیق داشتند ولی آنها همیشه تعلل میکردند و عراق هم تکذیب میکرد. حتّی کویت هم که دلار و نیرو در اختیار صدام گذاشته بود با بی شرمی آن را به ایران نسبت میداد.

ایشان با کمک دکتر سیّد محمدحسن کلانتر معتمد، گزارشهای حضور تیمهای سازمان ملل در تهران و اهواز را به زبان انگلیسی تهیه و در نخستین کنگره سلاحهای شیمیایی بلژیک (1363) به نمایش گذاشته و از طریق وزارت مربوطه برای رسانههای مختلف ارسال میکند. یکی از همین خبرگزاریها طرز تهیه بمبهای شیمیایی توسط یک شرکت اسپانیایی را بر ملا میکند: «عراق بدنه بمب خریداری شده را با مایع خردل و اعصاب پر و در عملیّات خیبر به طور گسترده استفاده کرد.»
دو هفته از عید سال 1363 گذشته ولی نویسنده ما هنوز نگران است. نگران حمله شیمیایی عراقیها و دست تنها. مأموریّت یک ماهه دانشجویان بهیاری در اهواز تمام شده و آنها آهنگ تهران کردهاند. او از مسئولان آنها و خود آنها خواهش و تمنّا میکند که: «بچهها! من تنها هستم؛ نروید». روز بعد میبیند همگی پایان مأموریّت گرفته و سوار قطار شدهاند. به ایستگاه راه آهن میآید و تقاضای ملتمسانه خود را تکرار میکند. فقط سه نفر از قطار پیاده میشوند.نویسنده ما فرد بسیار تیزی است. در اهواز به یک تراشکار بر میخورد که کنار قوزک پایش تاولی زده. پیگیر میشود. حملهای که نبوده! پس علّت چیست؟ با همین تراشکار به ورزشگاه تختی که محل اسکان مجروحان شیمیایی است میرود و کشف میکند که ذرّات آلوده هنوز روی پتوها وجود دارد و آنها هم پتوها را تا کرده، در انبار خنک و بدون آفتاب گذاشتهاند!
هنوز مشغول بحث با مسئول جهاد آنجا بود که عراقیها در چندین نقطه بمب شیمیایی فرو ریختند. دانشجوی ما برای آموزش نیروهای رزمنده، مطالعات خودش را درباره مسمومیّتهای ارگانوفسفره (عوامل اعصاب) به صورت کتابچه صد صفحهای منتشر میکند.
نتیجه تلاش و خلاقیّت ایشان باعث شد که در عملیّات «بدر» (19/12/1363) درمان مجروحین شیمیایی بسیار منسجمتر از سال قبل صورت بگیرد طولانیترین و بیسابقهترین حمله شیمیایی عراق در تاریخ جنگ در ساعت 5 بعد از ظهر روز 23 بهمن 1364 (عملیّات فاو) بود. در این حمله از گاز سارین، مقدار کمتری گاز خردل و سیانید استفاده شد که بر اعصاب آثار مخربی دارند. حدود 32 فروند هواپیما به صورت گروههای کوچک و هماهنگ، منطقه را به مدّت یک ساعت بمباران کردند.مجروحین شیمیایی عملیّات فاو در نقاهتگاه گلف (سیّدالشهدا علیه السلام) اهواز بستری و تحت درمان قرار گرفتند. خود این دلاور مرد هم چندین نوبت مصدوم شیمیایی شده است. در یک ماه و نیم عملیّات بیش از 15 هزار مصدوم شیمیایی شدند.
سازمان ملل سرانجام در تاریخ هشتم اسفند 1364 یک تیم حقیقت یاب به ایران میفرستد. نویسنده به عنوان پزشک راهنما همراه تیم بوده است. این هیئت مصاحبهای هم با یک خلبان عراقی که هواپیمایش توسط نیروهای ایرانی سرنگون شده بود انجام میدهند. از او میپرسند: «چگونه متوجّه شدید که هواپیمای شما بمب شیمیایی دارد؟» در جواب میگوید: «وقتی به ما میگویند باید یک مأموریّت ویژه بروید».
دکتر علی شمسا، استاد اورولوژی و فوق تخصص پیوند کلیه دانشگاه علوم پزشکی مشهد