استاد قرائتی در تفسیر آیه «یا ایها الذین آمنوا لاترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون- 2 حجرات» به معنی «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! (در گفت و گو با پیامبر) صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر نکنید و آن‌گونه که با یکدیگر بلند گفت‌وگو می کنید، با پیامبر بلند سخن مگویید. مبادا (به خاطر این بی‌ادبی) اعمال‌تان نابود شود و شما متوجه نشوید.» نوشته‌اند: «در تمام دنیا با وجود عقاید مختلف، به بزرگان خود احترام خاص می‌گذارند. شهرها، خیابان‌ها، دانشگاه‌ها، فرودگاه‌ها، مدارس و مؤسسات را به نام آنان نام‌گذاری می‌کنند. در اسلام نیز برخی افراد و حتی برخی گیاهان و جمادات قداست دارند. در اسلام ریشه قداست و کرامت هر چیزی، وابستگی آن به ذات مقدس خداوند است و هرچه این وابستگی بیشتر باشد، قداست بیشتر است و ما باید احترام ویژه آن را حفظ کنیم. باید به خداوند، قرآن، پیامبر، ائمه، علما، والدین و انسان مؤمن احترام گذاشت.»

برگرفته از «رمضان با قرآن»

 

مرحوم آیت ا... بهاءالدینی درباره «ضرورت توجه انسان به شناخت خدا» فرموده‌اند: «تمام انبیا و اولیا برای شناسایی خدا بوده‌اند و آن چیزی که قابل توجه است، شناسایی و معرفت خداست که قابل توجه است و مشکل. و این جهالت انسان است که خدا را رها می‌کند و توجه به غیرخدا پیدا می‌کند و به فرموده حدیث، از محتاج؛ چیزی خواستن، از سفاهت است و غیرخدا هرکه باشد محتاج است.»

برگرفته از «چشمه سار معرفت»

مادرم دریا بود

نور بود،

ایمان بود،

او به رنگ یک ابر،

او خود باران بود...

محمد علی زمانی

صدایش را بلند می‌کند و هر چقدر می‌تواند داد می‌کشد: «تیربار دشمن دارد همه را قلع و قمع می‌کند.» صدایی از آن طرف خونسرد می‌گوید: «خوب یک نفر مرد برود خاموشش کند.» صدایش بلندتر می‌شود: «چیزها می‌فرمایید. تیربار مثل سگ ترسیده پارس می‌کند. اگر راست می‌گویید بفرمایید این گوی و این میدان، شما بیایید خاموشش کنید.» گوشی‌اش را پایین می‌گذارد، به جاده نگاه می‌کند، موتورسواری با سرعت به طرف خط می‌آید. محمد فرومندی است. می‌آید سراغ آرپی‌جی را می‌گیرد، می‌رود و تیربار را خاموش می‌کند و برمی‌گردد. سوار موتور می‌شود و می‌رود. کپه‌های خاک از پشت سر موتور به هوا می‌روند. 

قرار نیست همیشه با دیدن فیلم‌هایی درباره ارواح شرور و خانه‌های تسخیرشده بترسید؛ چون با تماشای فیلمی چون «عمارت متروکه» می‌توان به یک خانه متروک و قدیمی که توسط ارواح تسخیر شده، خندید. فیلم داستان یک مادر به‌نام گابی و فرزندش است که به یک عمارت قدیمی اثاث‌کشی می‌کنند. این‌جا هم پای یک خانه تاریک و قدیمی درمیان است؛ با این تفاوت که این مادر و فرزند همان شب اول فرار می‌کنند اما بعداً با یک تیم قوی از متخصصان برمی‌گردند تا خانه را از ارواح پس بگیرند. اما در ادامه می‌فهمند ارواح سرگردان خانه شرور و بدذات نیستند، بلکه خودشان هم از چیز دیگری می‌ترسند. راستی متخصصانی که گابی استخدام می‌کند تا به او کمک کنند ترکیب جالبی دارند، یک رابط با عالم ارواح که فقط سوتی می‌دهد، یک روان‌شناس که نسبتاً ترسو است، یک استاد تاریخ که پیر است و یک متخصص فیزیک کوانتوم که دوربینی مخصوص برای رصد ارواح اختراع کرده. ترکیب جالب این آدم‌ها در کنار هم قرار است موقعیت‌های بامزه‌ای را در یک کمدی معمایی ایجاد کند. تیمی که قرار است بفهمد چرا ارواح در این خانه تسخیرشده گیر کرده‌اند و چطور می‌شود از دست آن‌ها راحت شد. فیلم به‌تازگی در برخی از سکوهای نمایش خانگی کشورمان با دوبله فارسی ارائه شده و کمدین‌های خوبی مثل اوون ویلسون، در کنار بازیگران مطرحی چون کیت استنفیلد و جرد لتو در آن بازی می‌کنند. راستی هرچند فیلم خانوادگی و کمدی است اما تماشایش برای بچه‌های زیر 12 سال مناسب نیست.  

شکمش به راحتی پر نمی‌شد. دوست داشت هر چیزی را بخورد. یک روز لقمه‌ای بزرگ در گلویش گیر کرد. خیلی تلاش کردند، ولی نتوانستند آن را بیرون بیاورند. لقمه نه بالا می‌آمد و نه پایین می‌رفت. آخر مجبور شدند از یک سیخ بزرگ آهنی استفاده کنند. سیخ را در گلویش فرو کردند و به زحمت لقمه را بیرون کشیدند... برایش درس عبرت بزرگی بود. تصمیم گرفت از آن به بعد فقط آشغال‌های کوچک را جارو کند!

فرحناز یوسفی

دیوار صوتی نقطه‌ای است که متحرک اگر بخواهد به سرعتی بالاتر از سرعت صوت برسد باید از آن عبور کند که همراه با صدایی بلند است. شکستن دیوار صوتی اولین بار در ۱۴ اکتبر ۱۹۴۷ به وسیله «چاک ییگر» خلبان نیروی هوایی آمریکا اتفاق افتاد. سرعت صوت بسته به چگالی، دما و رطوبت هوا متفاوت است. به‌طور مثال سرعت صوت در هوای ۲۰ درجه سانتی گراد ۱۲۲۴ کیلومتر بر ساعت، در آب معمولی ۵۳۷۵ کیلومتر بر ساعت و در الماس ۴۳۲۰۰ کیلومتر بر ساعت است. واحد سرعت صوت «ماخ» نام دارد که معادل ۱۲۲۴ کیلومتر بر ساعت است. اغلب جنگنده‌های امروزی توانایی این کار را دارند. تنها یک وسیله سرنشین‌دار روی زمین از این سرعت فراتر رفته که خودرویی به نام ThrustSSC است.

جواهر جمع «جوهر» و جوهر، عربی‌شده گوهر است. گوهر یعنی، سنگ پربها و ارزشمند. در زبان عربی گوهر تبدیل به جوهر و سپس جواهر شد. در ضمن واژه انگلیسی jewelry نیز از همین ریشه است.

برگرفته از «ریشه‌یابی واژگان»، عادل اشکبوس

این ترکیب وصفی که اکنون به صورت ضرب‌المثل درآمده، کنایه از افراد مجرب و آزموده است که گرم و سرد روزگار را چشیده‌اند. دهخدا درباره ریشه این ضرب‌المثل معتقد است که: «گرگ بچه از باران می‌ترسد و در وقت باران از سوراخ خود بیرون نمی‌آید، هر چند گرسنه و تشنه باشد، اما چون گرگی بیرون خانه خود باشد و از اتفاقات، او را باران درگیرد و ببیند از او آفتی و ضرری نمی‌رسد بار دیگر دلیر می‌شود و از باران خائف نمی‌گردد.» ولی از همه این‌ها محتمل‌تر «گرگ بالان‌دیده» است که در این‌جا معنی لغوی «بالان»، دام و تله است. یعنی گرگی که یک بار در تله افتاده باشد و یا از دام و کمین شکارچی رسته باشد تجربه‌ای گران‎بها دارد و دیگر گرفتار نخواهد شد.

 

«گاسپار دروویل» سیاح اروپایی عصر فتحعلی‌شاه قاجار درباره ویژگی‌های زنان ایرانی نوشته: «زنان ایرانی مانند فرشته‌ای مهربان و دارای خوی متعادل کم‌نظیری هستند. اشتیاق زن‌های ایرانی به جواهر به قدری شدید است که تصور نمی‌کنم زنی پیدا شود که چند قطعه جواهر نداشته باشد. بی‌چیزترین پیشه‌ور هم اگر بخواهد در خانه‌اش آرامش داشته باشد، ناگزیر است خود را از ضروریات زندگی محروم کند و جواهری برای زنش فراهم نماید.»

برگرفته از «سفرنامه»، دانش پژوه

   آب‌تنی ماهی یک عمر طول می‌کشد.

   فروتنی آبشار نیاگارا را ستایش می‌کنم.

   نمی‌دانم ماهی چه غذای شوری خورده که آن قدر روی آن آب می‌خورد.

   برای این که قطار را از دست دهم ساعتم را یک ربع عقب کشیدم.

   کسی که بدون فکر حرف می‌زند، مانند شکارچی است که بدون نشانه تیر خالی کند. منتسکیو

   پیش از تمام دشمنان به نزدیک‌ترین دشمن خود که زبان است توجه داشته باش. سقراط

   کسی که نتواند بر ترس غلبه کند، هنوز اولین درس زندگی را نیاموخته است. امرسون

   اخلاق خوب مثل آب جاری است که موجب خرمی و حاصلخیزی اطراف می‌شود. لائوتسه

   از هزینه‌های کوچک غیرضروری برحذر باش زیرا یک سوراخ کوچک موجب غرق شدن یک کشتی بزرگ می‌شود. فرانکلین

 

زندگی هدیه‌ای است که بدون این‌که انسان خواسته باشد به او ارزانی شده، که انسان متفکر وظیفه‌ای فلسفی دارد که ذات زندگی و همچنین شرایطی را که همراه آن می‌آید بررسی کند و این‌که اگر این شخص تصمیم به رد هدیه‌ای بگیرد که کسی درخواستش را نکرده، یک وظیفه‌ اخلاقی و انسانی است که بر مبنای عواقب آن تصمیم عمل کند. 

برگرفته از «حس یک پایان»، ️جولیان بارنز