ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آیات نور
تعداد بازدید : 8
کیست که گناهان را می‌بخشد جز خداوند؟
مرحوم استاد فاطمی نیا درباره گناه و یاس از رحمت خدا فرموده‌اند: «یکی از وحشت‌ها، وحشت از گناه است. یعنی وحشتی که نتیجه گناه است. البته کسانی که غرق در گناه و معصیت شده‌اند، دیگر کم‌کم برایشان عادی شده و هیچ ناراحت نمی‌شوند! اما افراد متعارف و معمولی گاهی پس از انجام گناه، حالت وحشتی به آنان دست می‌دهد. شیطان از این حال استفاده نموده و می‌خواهد آنان را مایوس کند و می گوید: «دیگر کار تو تمام شده است. بی‌خود به دنبال بازگشت به راه خیر نباش، از تو گذشته!» اما خداوند در سوره آل عمران، آیه ۳۵ می‌فرماید: «و کسانی که هرگاه کار زشتی کنند یا بر خویشتن ستم نمایند، خدا را یاد می‌کنند؛ پس طلب مغفرت و بخشش برای گناهان‌شان می‌کنند و کیست که گناهان را می‌بخشاید جز خداوند؟»
برگرفته از «نکته‌ها از گفته‌ها»
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در محضر بزرگان
تعداد بازدید : 6
دعا، گنجینه اجابت است
آیت ا... جوادی آملی می‌فرمایند: «یکی از بارزترین تفکرات اسلامی، جریان نیایش به سوی خداوندی که نه تنها موجب پیدایش قرب معنوی است، بلکه در برآوردن بسیاری از نیازها سهم بسزایی دارد و همان‌طور که ابر می‌بارد، دعا نیز عامل اجابت خواهد بود؛ چنان‌که امام صادق(ع) فرمود: «اَلدُّعاء کهف الإجابه کَما أنّ السَّحاب کهفُ المطر» (یعنی: دعا، مخزن و گنجینه اجابت است همان‌طور که ابر، مخزن باران است.)»
برگرفته از «سرچشمه اندیشه»
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستان واقعی
تعداد بازدید : 8
آخرین عملیات
جمع شده بودند دور یکدیگر. همه دمغ بودند و گرفته. محمد گفت دیدی جنگ هم تمام شد و ما شهید نشدیم؟ سیدحسین موسوی گفت: من از خدا خواستم در آخرین عملیات شهید شم. علی گفت: شما هم دلت خوشه حسین آقا، آخرین عملیات کدومه، همه چیز تمام شد. سیدحسین نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و چیزی نگفت. سید حسین را از فرماندهی خواستند، رفت و برگشت: بلند شید، وقتش رسیده، یاا... پاشید!
چی شده؟ وقت چی رسیده؟ منافقین به اسلام‌آباد حمله کردند و همان آخرین عملیات جنگ بود. چون عراقی‌ها از جلو و عقب محاصره شدند، نامش را گذاشتند مرصاد و سید حسین موسوی مقدم در همان عملیات شهید شد. یعنی آخرین عملیات.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اندکی صبر
تعداد بازدید : 7
پلنگ خام
تو مثل روزهای خوب بودنی
-همیشگی-
چو انعکاس قرص ماه
در زلال رود
به اوج می‌پرم مگر تو را
درون سینه‌ام جاودان کنم
سجاد سبحانی
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چی بخونیم؟
تعداد بازدید : 10
«فهرست میهمانان»؛ رمانی جنایی و نفس‌گیر
«لوسی فولی» نویسنده جوان انگلیسی است که در حوزه داستان‌های جنایی و معمایی چند اثر معروف دارد که از بین آن‌ها رمان 323 صفحه‌ای «فهرست میهمانان» جزو پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفته و نقدهای مثبتی هم دریافت کرده است. داستان درباره مراسم عروسی سردبیر یک وبسایت معروف به نام جولیا با یک مجری پرطرفدار به نام ویل است. جولیا و ویل مراسم‌شان را در عمارتی مجلل و قدیمی، در یک جزیره مرموز برگزار می‌کنند. پیش از شروع مراسم یادداشتی به دست عروس می‌رسد که او را از این ازدواج منع می‌کند. شب برگزاری مراسم هم برق‌ها قطع میشود. فریادی شنیده میشود و خدمتکار جوانی سراسیمه می‌آید و خبر از دیدن یک جنازه می‌دهد. داستان به یک روز قبل از عروسی برمی‌گردد و ماجرا را از زاویه دید آدم‌های مختلف روایت می‌کند. در دل این داستان معمایی و نفس‌گیر، با انگیزه‌های قدرتمند آدم‌ها آشنا می‌شویم، انگیزه‌هایی که هر کدام می‌تواند جنایتی را رقم بزند. اما در نهایت پایان جذاب و متفاوت این رمان، مخاطب را غافلگیر می‌کند تا لذت مطالعه یک رمان جنایی با پایان‌بندی موفقش تکمیل شود. لوسی فولی این رمان را سال 2020 نوشت و چند ترجمه از آن در بازار نشر ما موجود است.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حکایت
تعداد بازدید : 13
ماجرای دلخوری افلاطون
روزی مردی در حال گفت‌وگو با افلاطون بود و در میان سخنانش گفت: «امروز فلانی تعریفت را می‌کرد که افلاطون مرد بزرگواری است و...» افلاطون پس از شنیدن این حرف، سر فرود برد و سخت دلتنگ شد. آن مرد به افلاطون گفت: «ای حکیم! چه چیزی گفتم که چنین دلتنگ شدی»؟ افلاطون در جواب به او گفت: «از تو آزرده خاطر نشدم، ولی مصیبت بالاتر از این‌که جاهلی مرا ستایش کند و کارم در نظرش پسندیده آید؟ نمی‌دانم او به‌خاطر کدام اشتباهی از من خوشش آمده که مرا ستوده است؟»
حکایت‌های شیرین
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
داستانک
تعداد بازدید : 13
خودت را بگذار جای او!
مربی بسکتبال از ناشی‌گری شاگردش به جان آمده بود چون هر بار توپ را می‌‌انداخت، می‌خورد به حلقه سبد، می‌‌جهید بالا و در داخل سبد نمی‌‌افتاد. توپ را از او گرفت و می‌خواست به او حالی کند که این‌طور توپ را در سبد می‌‌اندازند. پس پاهایش را به هم جفت کرد، فاصله خود را با سبد تنظیم کرد، نفسش را در سینه حبس کرد، حرکتی موزون به کمر داد و توپ را با دقت و وسواس به طرف سبد انداخت. توپ با یک حرکت دقیق و محاسبه شده به سمت سبد قوس برداشت، ولی به حلقه اصابت کرد و بالا جهید و داخل سبد نرفت. مربی نگاهی شماتت‌بار به شاگرد انداخت و گفت: حالا دیدی چطور میشود که توپ داخل سبد نمی‌‌افتد؟!
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سفرنامه
تعداد بازدید : 10
خوش سلیقگی ایرانیان قرن ۱۹ میلادی
هانری رنه سیاح آلمانی قرن نوزدهم درباره سلیقه ایرانی‌ها می‌گوید: «ایرانیان به حدی عاشق تزیینات هستند که گاهی روی پارچه گلدوزی‌شده دوباره به سلیقه خود تزییناتی اضافه می‌کنند. گلدوزی روی پارچه بیشتر به دست دختران جوان انجام می‌گیرد. پارچه‌هایی را که دختران برای بقچه و رویه لحاف و صندوق پوش و... قبل از عروسی گلدوزی کرده و به عنوان جهیزیه به خانه شوهر برده‌اند، بسیار زیبا و خوش‌نما هستند؛ زیرا که خواسته‌اند تا حد امکان هنر خود را در آن‌ها نشان دهند. در قرون هفدهم و هجدهم هنرمندان ایرانی گلدوزی را به درجه کمال رسانده بودند. آن‌ها با قطعات ماهوت الوان عکس اشخاص را با لباس و اسلحه و جواهر زینتی به خوبی نمایش می‌دادند و مثل این بود که نقاش ماهری عکس شخصی را با قلم کشیده باشد.
برگرفته از «سفرنامه»، دانش پژوه
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
واژه شناسی
تعداد بازدید : 21
ماسوله
ماسوله در زبان پهلوی به صورت «ماه سوله» نوشته شده است. ماه در این واژه به معنای خاص خودش به کار رفته و سوله نیز در گویش محلی به معنی کوچک است، که در یک ترکیب کلی به معنی سرزمین ماه کوچک خوانده می شود.
برگرفته از «نام مکان های جغرافیایی در بستر زمان»، مهرالزمان نوبان
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 15
دور دنیا
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
بریده کتاب
تعداد بازدید : 14
قوطی کبریت درون!
مادربزرگم نظریه بسیار جالبی داشت. می‌گفت هریک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد می‌شویم اما خودمان قادر نیستیم کبریت‌ها را روشن کنیم. برای این کار محتاج اکسیژن و شعله هستیم. به عنوان مثال، اکسیژن از نفس کسی می‌آید که دوستش داریم، شعله می‌تواند هر نوع موسیقی، نوازش یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریت‌ها را مشتعل می‌کند. آدم باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعله‌ور نگه می‌دارد. آن آتش، غذای روح است. اگر کسی به موقع در نیابد که چه چیزی آتش درون را شعله‌ور می‌کند، قوطی کبریت وجودش، نم برمی‌دارد و هیچ‌یک از چوب کبریت‌هایش هیچ‌وقت روشن نمی‌شود!
برگرفته از «مثل آب برای شکلات»، اثر لورا اسکوئیل
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 12
سه نقطه
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نکته ها
تعداد بازدید : 11
درهای پشت سر
هیچ دری را پشت سر خود نبندیم، شاید پس از فروکش غرورمان، لازم شد از همان در برگردیم.
آدم‌های بزرگ مثل رودخانه همیشه در جریان هستند و آدم‌های بزرگ‌تر مثل یک رودخانه عمیق در جریان هستند، بدون رکود و بدون سر و صدا.
سعی کنیم حرفی که می‌زنیم از سکوت‌مان ارزشمندتر باشد، وگرنه سکوت بهتر است.
اگر خودمان را باور داشته باشیم منتظر تمجید دیگران نخواهیم بود.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کاریکلماتور
تعداد بازدید : 9
زبان سکوت
فریاد زندگی در سکوتِ گورستان ته‌نشین میشود.
همۀ مردم جهان به یک زبان سکوت می‌کنند.
شب‌ها با ستارگان بیلیارد بازی می‌کنم.
هیچ جنایتکاری به اندازه قلبم با خون سروکار ندارد.
مرحوم پرویز شاپور
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
مرحوم استاد فاطمی نیا درباره گناه و یاس از رحمت خدا فرموده‌اند: «یکی از وحشت‌ها، وحشت از گناه است. یعنی وحشتی که نتیجه گناه است. البته کسانی که غرق در گناه و معصیت شده‌اند، دیگر کم‌کم برایشان عادی شده و هیچ ناراحت نمی‌شوند! اما افراد متعارف و معمولی گاهی پس از انجام گناه، حالت وحشتی به آنان دست می‌دهد. شیطان از این حال استفاده نموده و می‌خواهد آنان را مایوس کند و می گوید: «دیگر کار تو تمام شده است. بی‌خود به دنبال بازگشت به راه خیر نباش، از تو گذشته!» اما خداوند در سوره آل عمران، آیه ۳۵ می‌فرماید: «و کسانی که هرگاه کار زشتی کنند یا بر خویشتن ستم نمایند، خدا را یاد می‌کنند؛ پس طلب مغفرت و بخشش برای گناهان‌شان می‌کنند و کیست که گناهان را می‌بخشاید جز خداوند؟» 
آیت ا... جوادی آملی می‌فرمایند: «یکی از بارزترین تفکرات اسلامی، جریان نیایش به سوی خداوندی که نه تنها موجب پیدایش قرب معنوی است، بلکه در برآوردن بسیاری از نیازها سهم بسزایی دارد و همان‌طور که ابر می‌بارد، دعا نیز عامل اجابت خواهد بود؛ چنان‌که امام صادق(ع) فرمود: «اَلدُّعاء کهف الإجابه کَما أنّ السَّحاب کهفُ المطر» (یعنی: دعا، مخزن و گنجینه اجابت است همان‌طور که ابر، مخزن باران است.)»
«لوسی فولی» نویسنده جوان انگلیسی است که در حوزه داستان‌های جنایی و معمایی چند اثر معروف دارد که از بین آن‌ها رمان 323 صفحه‌ای «فهرست میهمانان» جزو پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفته و نقدهای مثبتی هم دریافت کرده است. داستان درباره مراسم عروسی سردبیر یک وبسایت معروف به نام جولیا با یک مجری پرطرفدار به نام ویل است. جولیا و ویل مراسم‌شان را در عمارتی مجلل و قدیمی، در یک جزیره مرموز برگزار می‌کنند. پیش از شروع مراسم یادداشتی به دست عروس می‌رسد که او را از این ازدواج منع می‌کند. شب برگزاری مراسم هم برق‌ها قطع میشود. فریادی شنیده میشود و خدمتکار جوانی سراسیمه می‌آید و خبر از دیدن یک جنازه می‌دهد. داستان به یک روز قبل از عروسی برمی‌گردد و ماجرا را از زاویه دید آدم‌های مختلف روایت می‌کند. در دل این داستان معمایی و نفس‌گیر، با انگیزه‌های قدرتمند آدم‌ها آشنا می‌شویم، انگیزه‌هایی که هر کدام می‌تواند جنایتی را رقم بزند. اما در نهایت پایان جذاب و متفاوت این رمان، مخاطب را غافلگیر می‌کند تا لذت مطالعه یک رمان جنایی با پایان‌بندی موفقش تکمیل شود. لوسی فولی این رمان را سال 2020 نوشت و چند ترجمه از آن در بازار نشر ما موجود است. 
مربی بسکتبال از ناشی‌گری شاگردش به جان آمده بود چون هر بار توپ را می‌‌انداخت، می‌خورد به حلقه سبد، می‌‌جهید بالا و در داخل سبد نمی‌‌افتاد. توپ را از او گرفت و می‌خواست به او حالی کند که این‌طور توپ را در سبد می‌‌اندازند. پس پاهایش را به هم جفت کرد، فاصله خود را با سبد تنظیم کرد، نفسش را در سینه حبس کرد، حرکتی موزون به کمر داد و توپ را با دقت و وسواس به طرف سبد انداخت. توپ با یک حرکت دقیق و محاسبه شده به سمت سبد قوس برداشت، ولی به حلقه اصابت کرد و بالا جهید و داخل سبد نرفت. مربی نگاهی شماتت‌بار به شاگرد انداخت و گفت: حالا دیدی چطور میشود که توپ داخل سبد نمی‌‌افتد؟!
هانری رنه سیاح آلمانی قرن نوزدهم درباره سلیقه ایرانی‌ها می‌گوید: «ایرانیان به حدی عاشق تزیینات هستند که گاهی روی پارچه گلدوزی‌شده دوباره به سلیقه خود تزییناتی اضافه می‌کنند. گلدوزی روی پارچه بیشتر به دست دختران جوان انجام می‌گیرد. پارچه‌هایی را که دختران برای بقچه و رویه لحاف و صندوق پوش و... قبل از عروسی گلدوزی کرده و به عنوان جهیزیه به خانه شوهر برده‌اند، بسیار زیبا و خوش‌نما هستند؛ زیرا که خواسته‌اند تا حد امکان هنر خود را در آن‌ها نشان دهند. در قرون هفدهم و هجدهم هنرمندان ایرانی گلدوزی را به درجه کمال رسانده بودند. آن‌ها با قطعات ماهوت الوان عکس اشخاص را با لباس و اسلحه و جواهر زینتی به خوبی نمایش می‌دادند و مثل این بود که نقاش ماهری عکس شخصی را با قلم کشیده باشد. 
ماسوله در زبان پهلوی به صورت «ماه سوله» نوشته شده است. ماه در این واژه به معنای خاص خودش به کار رفته و سوله نیز در گویش محلی به معنی کوچک است، که در یک ترکیب کلی به معنی سرزمین ماه کوچک خوانده می شود.
مادربزرگم نظریه بسیار جالبی داشت. می‌گفت هریک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد می‌شویم اما خودمان قادر نیستیم کبریت‌ها را روشن کنیم. برای این کار محتاج اکسیژن و شعله هستیم. به عنوان مثال، اکسیژن از نفس کسی می‌آید که دوستش داریم، شعله می‌تواند هر نوع موسیقی، نوازش یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریت‌ها را مشتعل می‌کند. آدم باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعله‌ور نگه می‌دارد. آن آتش، غذای روح است. اگر کسی به موقع در نیابد که چه چیزی آتش درون را شعله‌ور می‌کند، قوطی کبریت وجودش، نم برمی‌دارد و هیچ‌یک از چوب کبریت‌هایش هیچ‌وقت روشن نمی‌شود!
