فداییان علی اصغر (ع)
گزارش خراسان رضوی از محفل شیرخوارگان حسینی در حرم مطهر رضوی

مریم ترسول_ ساعت 8 صبح روز جمعه است، سالی یک بار مهمان درجه اول و نورچشم حرم مطهر رضوی، شیرخوارگان سبزپوشی هستند که مادرانشان آن ها را فدایی علی اصغر(ع) می دانند. این نازدانه ها دیروز در حرم امام رئوف(ع) دورهمی داشتند.از نوزاد 8 روزه تا کودکان 10 ساله سحرخیزان محفل شیرخوارگان حسینی بودند و بعد از ندبه خوانی صبح جمعه مادرانشان، مهمان بهشت رضوی شده بودند تا نذر قیام امام و مولای خود حضرت صاحب الامر و الزمان(عج) شوند. این است که آرام بودند، گریه نمی کردند، غرق در سکوت و رضایت بودند.
ظرفیت رواق ها یکی یکی تکمیل می شود
به گزارش خراسان رضوی، هنوز یک ساعت از زمان شروع مراسم نگذشته که ظرفیت رواق امام خمینی(ره) که مکان اصلی برگزاری محفل شیرخوارگان حسینی است، تکمیل می شود، خادمان مادران را راهنمایی می کنند که به دارالمرحمه، دارالحجه و رواق حضرت زهرا(س) بروند و این رواق ها هم لبریز جمعیت مادران و شیرخوارگان اند.
گهواره ای در دستان حضرت مادر(س)
حرم یکپارچه گهواره ای شده در دستان حضرت مادر(س). این است که همه نوزادان آرام گرفته اند، سیرند، سیراب اند و خواب خوش می بینند. یک باره صدای یک نوزاد تشنه و آشفته حرم را پر می کند. هر چه سر بچرخانی، بی فایده است، همه شیرخواره ها در آغوش مادرهای جان فدای بی بی رباب (س) سیر شده و خوابیده اند یا بیدارند و می خندند. صدا از تعزیه شیرخواره حسین (ع) است که یک لحظه قرار ندارد. تعزیه خوان ها در لباس حضرت ارباب (ع) بی قرارند. بانوی تعزیه خوان در لباس رباب (س) بی قرار است، علی اصغر (ع) را نوازش می کند، در آغوش می چرخاند، اشک می ریزد و حسرت می خورد که ای کاش جای این اشک ها قطره ای شیر برای علی (ع) داشت. رقیه (س) بی قرار است، می گوید:«حتما علی هم مثل من دلتنگ علی اکبر (ع) شده.» اما یک نفر در این میان پریشانی ها را در سینه حبس کرده و مثل پروانه به دور این سه نفر می چرخد. پدر را آرام می کند، مادر را آرام می کند، دخترک را آرام می کند و غم زمین و زمان را به جان می خرد. زینب (س) است دیگر، برای همه مادری می کند. اشک مادران در صحن و سرای رضوی انگار جوش و خروش فرات است که برای سیراب کردن اصغر(ع) ناله و فغان می کند.
فدای علی اصغر(ع)
مادری نوزاد 8 روزه روی پایش خوابیده، هنوز جسمش رنجور است، اما دلش آرام نگرفته و خودش را به حرم رسانده تا سومین دردانه اش را در همان روزهای اول تولد نذر قیام مهدی(عج) کند. آرام و با عشق، سربند سرخ یا حسین (ع) را روی پارچه سبزی که بر سر کوچک «امیرعلی» گذاشته، می بندد و بر سر نوزاد بوسه می زند. کنارش مادر جوانی نشسته که نوزاد 6 ماهه اش «شاهان» را روی زانو تکان می دهد، می گوید:«این جا حالم خیلی خوب است. شاهان من فدای علی اصغر حسین (ع)».
تعزیه به لحظات پایانی نزدیک می شود. گلوی ظریف علی اصغر (ع) به تیغ سه شعبه حرمله سیراب می شود و اباعبدا... (ع) با صدای بلند ناله می کند. خون مطهر علی را به آسمان می فشاند و خدایی که صاحب خون های کربلاست، قطره قطره خون شیرخواره را بر جریده عالم ثبت می کند. علی اصغر (ع) به زیر عبای پدر،راهی پشت خیمه ها می شود. این جا دیگر هیچ شیرخواره ای روی زانو و تشک و داخل کالسکه نیست، همه محکم در آغوش بی تاب مادران فشرده می شوند. سیل اشک است که فدای اصغر(ع) می شود.
ای کاش می شد...
مادران که آرام می شوند، نذرنامه شیرخوارگان حسینی قرائت می شود و نوزادان روی دست ها بلند می شوند تا هم بیمه علی اصغر(ع) شوند و هم نذر قیام امام زمان(عج). ریحانه خانم، مادر فاطمه 10ماهه است، می گوید:«بیشتر به خاطر زینب، دختر بزرگم آمدم. شاید فاطمه الان درکی از این مراسم نداشته باشد، اما زینب باید بیاید و این محافل را ببیند تا وقتی بزرگ شد در میان هجمه های روزگار، دستانش از عشق و فهم اهل بیت(ع) پر باشد.» فائزه خانم، محمدحسین 3 ماهه اش را شیر می دهد و می گوید:«این جا که هستی دیگر طاقت لحظه ای بی قراری نوزادت را نداری. انگار وقتی محمدحسین را سیر می کنم، توانسته ام علی اصغر(ع) را آرام و رباب(س) را شاد کنم. ای کاش می شد، ای کاش می توانستم.»