ترسول/ «دوست دارم وقتی بزرگ شدم هم آتش نشان بشم، هم فضانورد. هم برم فضا اون بالاها، هم بیام پایین رو زمین و آتیش ها رو خاموش کنم.» از حرف هایش پیداست که رویاهای زیادی دارد. « امیرمهدی گواهی»، کودک شش ساله مشهدی، کم سن و سال ترین ذاکر اهل بیت(ع) است که دم گرفتن های پرشور و حماسی اش از عاشورای حسینی تا سوگ رضوی توجه داوران برنامه تلویزیونی «حسینیه معلی» را از میان 400 داوطلب در خراسان رضوی و بسیاری از مداحان سراسر کشور به خود جلب کرد. به گزارش «خراسان رضوی»، نوای گرم و استعداد سرشار این مداح نونهال بهانه حضور ما در منزل خانواده گواهی و نوشتن وصف حالی از او، خانواده اش و چالش های پیش روی یک استعداد مداحی در این سن و سال شد.
این جا استعداد کودک اهمیت دارد
در حیاط که باز می شود، دو جفت چشم هیجان زده نگاهت می کنند، امیرمهدی همراه برادر یک ساله اش امیرعلی کت و شلوارپوش بفرما می زنند و با اشاره های کودکانه خوش آمد می گویند. از حیاطی که پای تمام دیوارهایش نهال رز و شمعدانی و ... کاشته شده رد می شویم .مادر خانواده به استقبال مان می آید. منزل باصفای خانواده گواهی، پر از شلوغ کاری بچه هاست و آدم را به نشاط می آورد. در همان چند دقیقه اول متوجه می شوی که امیرمهدی فقط یک مداح با آرزوی فضانورد و آتش نشان شدن نیست، بلکه یک نقاش کوچولو با لباس کاراته و کمربند نارنجی است که در بین اجرای فن های نمایشی، کاردستی های رنگارنگش را نشانت می دهد و از علاقه اش به شطرنج می گوید و ساعت های مجاز برای بازی کردن با گوشی را برایت بیان می کند. مادر هم از برنامه ریزی دقیق برای فعالیت های امیرمهدی می گوید و این که در کنار بازیگوشی های بی وقفه امیرعلی یک سال و نیمه چطور تلاش دارد استعداد امیرمهدی را شناسایی و شکوفا کند.
امیرمهدی چرخی می زند و راجع به نقاشی که از حاج قاسم کشیده، بلندگوی اسباب بازی ای که مخصوص تمرین مداحی اوست و خیلی کارهای دیگری که انجامش در کنار برادر کوچک سخت اما شیرین است می گوید و ادامه می دهد: «امیرعلی هر وقت من مداحی می کنم با همون آهنگ شعر، داد می کشه. فکر کنم یک کم بزرگ تر بشه خودش مداحی رو یاد بگیره.»
امیرمهدی چهار ساله بود که هر روز همراه مادرش به پارک می رفت و مادر در راه ذکر می گفت و آیت الکرسی می خواند تا این که متوجه شد پسرش آیت الکرسی را در همین پیاده روی ها حفظ شده. «فرزانه دربر» مادر امیرمهدی می گوید: علاقه امیرمهدی به حفظ کتاب قصه و شعر ختم نمی شد، با همسرم قرار گذاشتیم چند مداحی به او یاد بدهیم و اگر استعدادش خوب بود با استادان مجمع الذاکرین مشهد مشورت کنیم و تا این جای کار بسیار قدردان استادان او هستیم.
شیرینی ماندگار
نکته مهم دیگر درباره شکوفا کردن استعداد کودکان مستعد، این است که اجازه بدهیم بچگی کنند و فشاری متوجه آن ها نباشد تا منجر به فشارهای روحی و ایجاد عقده نشود. پدر امیرمهدی در این باره می گوید: برای من و همسرم بسیار مهم است که پسرمان کودکی کند و بازی و تفریحش بجا باشد، مثلا خیلی وقت ها به مجالس مختلف حتی در استان های دیگر دعوت شده اما گفته حوصله ندارد یا دوست دارد بازی کند، ما هم همان کاری را انجام داده ایم که او دوست داشته است تا شیرینی این مسیر برایش ماندگار باشد.
سختی های شکوفا کردن یک استعداد نونهال
تعلیم مداحی اهل بیت(ع) به صورت تخصصی به امیرمهدی از همان چهار سالگی تا امروز سختی های بسیاری داشته است و شاید بتوان گفت هیچ بستری برای پرورش نونهالان در این زمینه وجود ندارد. پدر امیرمهدی می گوید: هر کسی وارد فعالیت های مربوط به کودکان می شود، واقعا به صورت خودجوش و دلی است، از راه انداختن حسینیه کودک تا کاری که الان امیرمهدی انجام می دهد، چون زمینه های لازم برای پرورش استعداد کودکان و نونهالان واقعا مهیا نیست. خیلی ها آموزش امیرمهدی را قبول نمی کردند، چون باید چندین برابر یک هنرآموز که مدرسه می رود، برای او وقت می گذاشتند. به همین دلیل ما واقعا قدردان استاد گلاب گیر، استاد خوش چهره و دیگر عزیزانی هستیم که برای او وقت گذاشتند. وی ادامه می دهد: در تمام مسیری که امیرمهدی طی کرده، می بینید که محتوای ویژه کودکان وجود ندارد و استادان بسیار تلاش می کردند تا اشعار بزرگ سالان را اصلاح کنند، قسمت های سنگین روضه یا کلمات دشوار را حذف و جایگزین کنند تا بتوان آن ها را برای امیرمهدی توضیح داد اما این که فکر کنید شعر برای مداح کودک سروده می شود و مخاطب این اشعار هم کودکان هستند، خیر، متاسفانه این طور نیست، خلأ زیاد داریم و امیدوارم به مرور نواقص و کمبودها برطرف شود.
از امیرمهدی می خواهم یکی از اشعاری را بخواند که از همه بیشتر به آن علاقه دارد و او شعری را انتخاب می کند که تصویرسازی دارد و برایش ملموس تر از بقیه اشعار است: «گلی گم کرده ام می جویم او را/ به هر گل می رسم می بویم او را/ گل من نام نیکش جاودان است / گل من بهترین نام جهان است / گل من درد و غم ها پرپرش کرد...»