۱۷ مرداد ۱۳۷۷ | روز خبرنگار
21 سال پیش در چنین روزی، طالبان، «محمود صارمی» خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی را به همراه هشت نفر از کارکنان سرکنسولگری به شهادت رساند. شورای فرهنگ عمومی کشور در اولین سالگرد این رخداد، 17 مرداد را به پاس قدردانی از این مقام «روز خبرنگار» نامید.
7 ذی الحجه 114 ه.ق| شهادت امام باقر(ع)
امام محمد باقر(ع) پنجمین امام شیعیان به تعلیم و نشر علوم اسلامی و تربیت شاگردان بسیار پرداخته و پایههای یک مرکز بزرگ علمی در مدینه را پیریزی کرد و در 57 سالگی پس از 20 سال امامت، به دستور هشام بن عبدالملک به شهادت رسید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روزی خادم حضرترضا(ع) وارد شد و گفت: «عده ای آمده و می گویند که ما از شیعیان علی (ع) هستیم». حضرت اجازه ورود نداد. دو ماه مکرر آمدند اما امام نپذیرفت. ناامید شده بودند، به خادم گفتند: به سرور ما بگو ما از شیعیان پدرت هستیم، آمدیم، ما را نپذیرفتی و مخالفان ما را سرزنش می کنند... هنگامی که پیامشان به امام(ع) رسید، اجازه ورود داد. آمدند و اظهار کردند: «یابن رسول ا...! این چه رفتاری است که نسبت به ما روا داشتی؟» حضرت فرمود: به خاطر ادعای شما. همانا شیعه علی(ع) هیچ گاه از دستورات آن حضرت تخلف نمی کند وحقوق مهم برادران دینی خود را سبک نمی شمارد...
وسائل الشیعه | بحارالانوار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در آیه سی ام سوره بقره می خوانیم:
وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئِکَةِ إِنّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
وقتی خدا به فرشتگان گفت: «من در زمین نماینده ای می گذارم»، آنان با تعجب و نگرانی گفتند: «یعنی کسی را نماینده خود در زمین می کنی که در آن، فساد و خون ریزی راه می اندازد؟! در حالی که ما تو را از سر سپاس، به پاکی یاد می کنیم و از هر عیبی به دور می دانیم.» خدا جواب داد:«من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید.»
استاد قرائتی درباره این آیه پیام هایی را مطرح می کند که تعدادی را در این جا می خوانید:
انسان مىتواند اشرف مخلوقات و لایق مقام خلیفةاللهى باشد.
طرح لیاقتِ خود، اگر بر اساس حسادت نباشد، مانعى ندارد.
به خاطر انحراف یا فساد گروهى، نباید جلوى امکان رشد دیگران گرفته شود. با آن که خداوند مىدانست گروهى از انسانها فساد مىکنند، امّا نعمت آفرینش را از همه سلب نکرد.
توقّع نداشته باشید همه مردم بىچون و چرا، سخن یا کار شما را بپذیرند. زیرا فرشتگان نیز از خدا سؤال مىکنند.
تفسیر نور
محسن قرائتی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به شیخ رجبعلیخیاط گفتم: «اگر اجازه بدهید با هم به زیارت حضرت رضا(ع) برویم...». گفت: «اجازه ام دست خودم نیست!» این سخن کمی برایم سنگین بود. در مدتی که با ایشان همنشین بودم، دیدم غیر از ارادۀ خداوند و رضای او، هیچ چیز مد نظرش نیست. می گفت: «ما اگر برای خدا زیارت برویم و چیزی جز رضای خدا در میان نباشد، حضرت از زائر پذیرایی دیگری خواهد کرد. در سفری که به زیارت حضرت رضا(ع) رفته بودم به چیزی جز خشنودی فکر نمی کردم. در آن سفر، آقا چنان عنایتی به من کردند که از زیادی محبتش سرگشته شدم، لیکن اگر بخواهی این محبت را خودت احساس کنی و بچشی، باید جانت را از آلودگی ها پاک کنی تا آن چه من دیده ام تو هم ببینی!»
یادنامه شیخ رجبعلی خیاط
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روزی بهلول به شتاب تمام راه میرفت، پرسیدند : با این شتاب کجا می روی؟ گفت: می روم تا از دعوای دو نفر جلوگیری کنم.
گفتند: کدام دو نفر؟
گفت: خودم و آن کسی که دارد دنبال من می دود!
یکی از ملوک خراسان محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همیگردید و نظر میکرد. سایر حکما از تأویل آن فرو ماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت: «هنوز نگران است که ملکش با دگرانست.»
خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر
زان پیشتر که بانگ بر آید فلان نماند
گلستان سعدی، باب اول
در سیرت پادشاهان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مدتها بود که از جبههها بیخبر بودیم تا این که روزی، یکی از اسرا، نمی دانم از کجا یک رادیوی ترانزیستوری آورد. یکی دیگر از
بچه ها که رادیوساز بود، آن را قطعه قطعه کرد و هر قطعهاش را در جایی پنهان کردیم تا آبها از آسیاب بیفتد .مأموران عراقی، اسارتگاه ابوغریب را زیر و رو کردند و تمام سوراخ سنبهها را گشتند اما از رادیو اثری پیدا نکردند. غائله که ختم شد، قطعههای جدا شده را سر هم کردیم؛ حالا رادیو داشتیم و میتوانستیم اخبار را مستقیم از ایران بشنویم. مدتی گذشت تا این که باتری رادیو تمام شد. چند ماهی پافشاری کرده بودیم که به بهانه اطلاع از زمان و اوقات شرعی، یک ساعت دیواری برایمان بیاورند؛ از باتری آن برای شنیدن اخبار استفاده می کردیم، اما آن هم به زودی تمام شد. سرانجام با بهرهگیری از دانش فنی اسرا، پیبردیم که از پوست انار میشود باتری تهیه کرد. پوست انارهایی را که از مدتها قبل پس انداز کرده بودیم، روی هم ریختیم و در آب جوشاندیم و با مشقت بسیار، خمیری از آن به دست آوردیم که تا اندازهای، خاصیت الکتریسیته داشت و میتوانست رادیوی ما را روشن نگه دارد. در این میان، آن هایی که مأمور شنیدن اخبار میشدند، [مثل خبرنگارها] خبرها را برای دیگران تعریف میکردند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مهندسی ژنتیک و نانوتکنولوژی تمام رنج های زندگی احساسی را منسوخ خواهد کرد. این پروژه بلندپروازانه از لحاظ تکنیکی عملی است. همچنین از لحاظ ابزاری منطقی و از لحاظ اخلاقی اجباری است.
دیوید پیرس
فیلسوف بریتانیایی(1960)
دیوید پیرس معتقد است که حذف رنج در زندگی احساسی از لحاظ اخلاقی عمل واجبی است و با پیشرفت های فناوری قابل دسترسی است. او یک الگوی جدید و پیشرفته برای انجام این عمل ارائه می کند. لذت گرایی با فناوری روز؛ مهندسی ژنتیک افراد برای حال خوب داشتن و حال خوب دادن به دیگران. مانند کاشت ریزتراشه های رایانه ای و مغزهای مصنوعی یا استفاده از داروهایی که سامانه دوپامین مدار بدن را تحریک میکند تا پیوسته حالت بیشینه شادی را در فرد ایجاد کند. اگر اتوپیای «حال خوب» پیرس در آینده ای نه چندان دور عملی شود، این سوال مطرح می شود که آیا این اصولا ایده خوبی است؟ اکثر مردم چنین فکر نمیکنند. علت اصلی اش بیزاری مردم از چیزهای مصنوعی است. به اعتقاد خیلی از آدم ها اگر صرفا به خاطر تاثیر محرک های مغناطیسی احساس شادی کنید این شادی واقعی نیست. منتقدان پیرس با استناد به ضرب المثل جهانی و پذیرفته شده «نابرده رنج گنج میسر نمی شود» معتقدند احساسات منفی چون سرخوردگی، رقابت، دلهره، بی قراری و شکست در نهایت پیامدهای مثبتی برای انسان دارند. چنین احساساتی مادر اختراع و پیشرفت و دغدغه برای آینده جهان و طبیعت هستند. در نبود چنین احساساتی ما از این که یک جا بنشینیم و کاری نکنیم شادمانیم در حالی که سیاره مان به سوی نابودی و فروپاشی می رود. شوپنهاور در کتاب ملاحظاتی در باب بدبینی می نویسد: «اگر جهان بهشت رفاه و راحتی بود. اگر سرزمینی بود که در رودهایش شیر و عسل جریان داشت. اگر هر مردی می توانست به راحتی و بدون هیچ رنج و مشقتی محبوبش را به دست آورد، انسان ها از شدت ملالت و یکنواختی می مردند یا خودشان را به دار می آویختند.»
کتاب: «هربار معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند.»
دانیل مارتین کلاین
ترجمه: حسین یعقوبی
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کتاب «انسان موجودی یکروزه و قصههای دیگری از رواندرمانی» اثری پرمغز از روانپزشک و رواندرمان بزرگ «اروین یالوم» است. او این کتاب را در 84 سالگی نوشت و در آن دو چالش اصلی هستی را از نگاه مراجعانش توضیح می دهد؛ دستوپنجه نرم کردن با چگونه پرمعنا زیستن و چگونه با انتهای اجتنابناپذیر هستی کنار آمدن. تمرکز این کتاب بر روایت یالوم از مراجعانش است. او با مهارت شگفتانگیزی میتواند قصههای درمانجویان خود را به زبانی ساده و شیرین بیان کند و در عین حال روند درمان را صادقانه و شفاف در اختیار خواننده قرار دهد که میتواند منبع معتبری برای درمانگران در حال تعلیم و رمانی گیرا و آموزنده برای عموم باشد.
کتاب شامل 10 داستان از افرادی است که از ناخوشیها رنج میبرند؛ مرد جوانی که با فعالیت جنسی سعی در دفع وحشت از مرگ دارد، مرد کهن سالی که در کشمکش با محدودیتهای پیری به چابکی جوانی و افق نامحدود آن چنگ میزند، فردی که در آستانه مرگ بهدنبال معنا میگردد و... یالوم در این اثر سعی دارد به خوانندگان بیاموزد که حتی در مقابله با وحشت از مرگ نیز میتوان با ایجاد رابطهای یاریدهنده به افراد کمک کرد تا دنیای درونی خود را از اغتشاش، ابهام، درد و رنج رهایی بخشند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
حدود ۱۶ کیلومتری شمال شرقی رودبار، ۲ کیلومتری مشرق رستمآباد و ۱۲ کیلومتری مغرب کوه درفک، توتکابن قرار دارد. یک زمان در این جا درختان توت زیادی وجود داشت، به همین دلیل حالا به آن توتکابن میگویند. توتکابن مناسب آن هایی است که به گشت و گذار در محلههای روستایی علاقهمندند. این جا پر از صدای طبیعت، مرغ و خروس و گاو و گوسفندهایی است که برای چرا در دشت و دمن میپلکند و صدایشان، صدای غالب روستاست. میتوانی در بالای تپهها بنشینی و از تماشای آن همه سبزی که زیرپایت است به وجد بیایی.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قِسِر در رفتن اصطلاح دامداران است. قِسِر میشی است که جفت نشده و باردار نشده است یا دیگر توان باروری ندارد، مانند میش های پیر. در لغت نامه دهخدا آمده است: «قسر دررفتن حیوان؛ بار نگرفتن و نزادن و حمل برنداشتن آن هنگام جفت گیری.» هنگامی که کسی از بلایی که قرار بوده بر سرش بیاید می گریزد گفته می شود: فلانی قسر در رفت.
دانش نامه نام ها و واژه ها
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زغال ها وقتی روشن می شوند آن ها را بلند کرده، بالا می برند و می گذارند بالای آتشدان قلیان؛ اما زمانی که هیچ شعله ای با خود ندارند آن را برای چه باید بالا ببرند؟ ما آدم ها هم همین طوریم. اگر یک آتشی، سوزی، دردی، عشقی در وجودمان پدید آمد، خداوند ما را بالا می برد و در جایگاهی رفیع قرار می دهد و به وصال او دست می یابیم وگرنه اصلا به ما دست نمی زند و نزدیک نخواهد شد. برای همین فرمود «تا خویشتنی، به وصل جانان نرسی»؛ یعنی تا همین که هستی باشی و هیچ عشق و حرارتی پیدا نکنی بالا نمی روی و به وصل او نمی رسی، اما وقتی از خود و خویشتن گذشتی و سوزی پیدا کردی تو را بالا می برد و به وصل و لقاء یار خواهی رسید.
سلوک باران. حجت الاسلام رنجبر
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
هرکولِ طوطیها
دِکانورسیشن | محققان در زلاند نو، گونه ای از طوطی موسوم به طوطی هرکول را کشف کرده اند که 20 میلیون سال پیش می زیسته. این پرنده غول پیکر هفت کیلو وزن، یک متر طول و 80 سانت قد داشته (یعنی تقریبا به اندازه یک بچه انسان) و با توجه به توده بدنی اش، به نظر می رسد نمی توانسته پرواز کند. خوشبختانه قرار نیست از نزدیک با این پرنده ملاقات کنید چون قبلا منقرض شده است.
خمیردندان زغالی؛ بله یا خیر؟
اس ام اچ | خمیردندان های زغالی که به تازگی استفاده از آن ها بسیار مرسوم شده، چندان مورد تایید دندان پزشکان نیست. آن ها می گویند: این خمیردندان ها ممکن است بیشتر از نفع، ضرر داشته باشند. دکتر نورا آیاد، دندان پزشک استرالیایی می گوید: تعداد مراجعان مطبش برای عصب کشی و پرکردن بسیار بیشتر شده، آن هم از سوی مراجعانی که همیشه دندان های سالم و قابل قبولی داشتند: «وقتی دلیلش را از آن ها پرسیدم، بسیاری از آن ها گفتند که خمیردندان شان را عوض کرده اند.» سخنگوی انجمن دندان پزشکی استرالیا، دکتر چنوتی هم می گوید: «خمیردندان های زغالی به مرور زمان مینای دندان را از بین می برند.»
هرروز صبح با قهوه قجری
آدیتی سنترال | مردی که در قهوه زنش خواب آور می ریخت، به زندان محکوم شد. «ترز کژلوسکی» در سال 2018 تقاضای طلاق داده بود، اما همچنان با شوهرش در یک خانه زندگی می کرد و اجازه می داد او هر روز برایش قهوه درست کند. اما بعد از این که مشکوک شد و در چند جای خانه دوربین نصب کرد، متوجه شد برایان هر روز چند قرص دیفن هیدرامین در قهوه او می ریزد و بلافاصله از او شکایت کرد. این که مصرف روزانه و مداوم دیفنهیدرامین، دقیقا چه تبعاتی دارد بهجای خود اما شاید آسیب بیاعتمادیِ ایجاد شده بابت این حرکت، از آسیبهای جسمی بیشتر باشد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پدرم که از سر و صدا بیدار شده بود، سلانه سلانه از پله های زیرزمین بالا آمد، جایی که معمولا با زیرشلواری می نشست و تلویزیون تماشا می کرد. معمولا حضورش به معنای پایان خوشگذرانی بود. داد زد: «ساعت دو نصفه شب این جا چه غلطی می کنین؟» عادت داشت به زمان واقعی سه چهار ساعت اضافه کند تا اتهامی را که می زد سنگین تر کند. خورشید هنوز وسط آسمان بود و می گفت نصفه شب است. انگشتت را بگیر طرف ساعت و او فقط داد می زند: «مزخرف نگو، برو بخواب ببینم.» امروز هم از دنده چپ بلند شده بود: «چی کار می کنین؟ رقص پا؟ جمع کنین ببینم، تئاتر تعطیله. نمایش تون رو ببرین تو خیابون، ناسلامتی چهار صبحه، پاشین ببینم.»ناخودآگاه رو کردیم به مادرمان. گفت: «نیا تو آشپزخونه. نمی خوایم کادوی کریسمست رو ببینی.»صدایش در حد میو میوی گربه ملایم شد «کادوی من؟ واقعا؟ پس هر کاری دوست دارین بکنین.»صدای پایش را شنیدیم که به طرف اتاقش رفت و همان طور که دست بر دهان مان گذاشته بودیم آن قدر خندیدیم که اشک از چشم هایمان سرازیر شد. هر چه کیک خورده بودیم دوباره به گلویمان برگشت و بازتاب مان بر شیشه های تاریک پنجره، سرخ و لرزان بود.
«مادربزرگت رو از این جا ببر»
دیوید سداریس
ترجمه: پیمان خاکسار
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تئودوربه«او»: بعضی وقتا فکر میکنم همه احساساتی رو که در زندگی لازم هست تجربه کردم و از این جا به بعد، دیگه احساس جدیدی نخواهم داشت؛ هر چی هست فقط یه نسخه ضعیفتر از احساساتیه که قبلا داشتم.
از فیلم: Her
کارگردان: اسپایکجونـز
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
Save for a rainy day
برای روز مبادا نگه داشتن (معمولا پول)
To reserve something, especially money, for use in a time or period of unforeseen difficulty, trouble, or need.
مثال:
I've saved a little money for a
rainy day
من یه کم پول برای روز مبادا نگه داشتم.
I save a portion of my wages each month for a rainy day
من هر ماه یه مقدار از حقوقم رو برای روز مبادا نگه می دارم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وقتی کسی سر حال و امیدوار به جایی می رود و انتظار دارد با دست پر برگردد اما موفق نمی شود و با ناامیدی و حقارت و دلِ پُر بر می گردد می گویند یک من رفت و صد من برگشت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.