«امیرحسین صدیق»، بازیگر سینما و تلویزیون در گفتوگو با «خراسان رضوی»:
تعداد بازدید : 18
غصه میخورم که تمام هموغم سینما تجارت می شود
نویسنده : مریم اخوان
امیرحسین صدیق در اولین تداعی ذهنی، با سریال پربیننده «قصههای تا به تا» و نقش «آقای پدر» یا «بابای آسی پولیکا» ساخته «مرضیه برومند» به یاد میآید که از شبکه 2 و در دهه 70 پخش میشد و حالا نوستالژی نسلی است که خود پدر و مادر شده اند. اما او کارش را در حیطه بازیگری با حضور در تئاتر و کار با داوود رشیدی، هرمز هدایت و هنرمندان دیگر عرصه نمایش آغاز کرد و خیلی زود توانست در سینما و تلویزیون با نقش های مختلفی در اذهان ماندگار شود.«صدیق» با تکیه بر تواناییهای فردی و تجربیاتی که از زمان کار در تئاتر کسب کرده بود، توانست در حدود سه دهه فعالیت هنری در سینما و تلویزیون با کارگردانانی نظیر کیانوش عیاری، رسول ملاقلیپور، فرزاد موتمن، کیومرث پوراحمد، سیروس الوند و بسیاری دیگر همکاری کند.امیرحسین صدیق همچون اغلب نقشهایش، فردی گشادهرو و اخلاقمدار است که با خوشرویی همیشگیاش، پذیرای ما شد برای ثبت مصاحبهای که در آن از تجربیات خواندنیاش در سینما، تئاتر و تلویزیون میگوید و همچنین از نگاهش به فضای فعلیِ بازیگری و کارهای اخیرش. مصاحبهای که در ادامه از نظرتان میگذرد:
استرس کنکور و اولین نقش سینمایی
حرف اول ما با او از نخستین حضور سینماییاش در فیلم «قافله» مجید جوانمرد و حسی است که برای نخستین بار مقابل دوربین تجربه کرد. مکثی می کند و در جواب می گوید: «من در تئاتر «پیروزی در شیکاگو» ساخته درخشان زندهیاد داوود رشیدی، دستیار و برنامهریز بودم که برای بازی در یک نقش کوتاه در فیلم «قافله» آقای مجید جوانمرد معرفی شدم. در اولین واکنش، خیلی ذوقزده شدم و خاطرم هست که اتفاقا پیشنهاد کار در این فیلم مصادف شد با امتحان کنکورم و مدام نگران بودم که به خاطر امتحان، بازی در فیلم را از دست بدهم. چون این فیلم در یکی از روستاهای اطراف اصفهان فیلم برداری میشد و باید فاصلهای را طی میکردم تا به گروه ملحق شوم. خلاصه به محض این که امتحان کنکور را دادم رفتم پایانه جنوب و سوار اتوبوس شدم و راه افتادم به سمت اصفهان. جالب است که با هزینه خودم لباسهای نقشم را هم خریداری کرده بودم که یک شلوار جین و پیراهن بود! بالاخره به سر صحنه رفتم. اول از همه دیدن آقای جمشید هاشمپور و بقیه عزیزان برایم خیلی خیلی جذاب بود.»
وی ادامه می دهد: نقشم دو یا سه روزه تمام شد و باید به خانه برمیگشتم. (با این که اصلا دلم نمیخواست) آن موقع آقای فرحبخش، تهیهکننده فیلم به عنوان دستمزد یک ربع سکه به من هدیه داد، البته اصلا انتظار دستمزد نداشتم ولی این طوری هزینه آن پیراهن و شلوار هم که خریده بودم جبران شد!
تجربه دوربین کارگردان های نامدار
از کارگردان هایی می پرسیم که با آن ها کار کرده است. اغلب نامدار هستند اما شمایل آن ها پشت دوربین و در وقت کار، متفاوت از ذهنیت مخاطبان است. مثلا مرحوم رسول ملاقلی پور که می گفتند بداخلاق و جدی بوده، از او می پرسیم این جنس ذهنیت ها چه قدر درست است؟ در پاسخ بیان می کند: من آقای ملاقلیپور را از قبلتر میشناختم آن هم به واسطه آشناییشان با خانم برومند و سیامک انصاری. قبل از بازی در فیلم «میم مثل مادر» تجربه همکاری در یک اپیزود از فیلم «نسل سوخته» آقای ملاقلیپور را هم داشتم. خاطرم هست که برای فیلم «میم مثل مادر» آقای ملاقلیپور با من تماس گرفت و گفت: میخواهی در تنها نقش مرد خوب فیلم بازی کنی؟! من هم فیلم نامه را نخوانده قبول کردم و بعد داستانش را در چند خط برایم توضیح دادند.
وی ادامه می دهد: آقای ملاقلیپور از دید من به شدت هنرمند ذاتی و جوششی بودند که من شخصا از همکاری با ایشان لذت بردم. قبل از این که ایشان را بشناسم خیلیها میگفتند که مواظب باش! او سر صحنه بداخلاقی میکند اما برعکس این حرفها، رابطه شان با بازیگران بسیار عالی بود. سکانسی در فیلم بود که خانمی نقش مادر من را بازی میکرد و آقای ملاقلیپور با او کمی کلکل کرد تا نقش را برایش توضیح بدهد. هرکسی که از دور میدید، از لحن او فکر میکرد که دارد دعوا میکند! آن خانم هم به حساب دعوا گذاشت و کمی اشک در چشمانش جمع شد. بعد من به مرحوم ملاقلیپور گفتم: خب آقا، لحن شما آدم را میترساند! گفت: به خدا من منظوری نداشتم و خلاصه کمی شوخی کردیم و خندیدیم و از دل خانم هنرور هم درآوردیم. آقای ملاقلیپور اصلا بداخلاق نبودند اما مثل تمام فیلم سازان خوب ما از آن چیزی که میخواستند و مدنظرشان بود نمیگذشتند و به نوعی در کارشان جدی و متعهد بودند. از نوع کارهایشان هم معلوم است که پای حرفی که به آن اعتقاد داشتند، میایستادند و به هر شکلی پلانی را که میخواستند حتما میگرفتند و برایش سرسختی میکردند. من بعد از «نسل سوخته» با خلق و خوی شان آشنا شدم. اما این موضوع درباره کارگردان های مختلفی صدق می کند مثلا درباره خانم برومند هم همین را میگفتند که او سر صحنه بداخلاق و عبوس است. اما من که با ایشان کار کردم میدانم اصلا اینطور نیست و بیشتر در کارشان جدی هستند.
اندوخته های تئاتریام را هرگز فراموش نمی کنم
صحبت بعدی ما با این بازیگر، از مدیوم های مختلفی است که در آن ها حضور داشته، از صحنه تئاتر تا پرده سینما و این که کدام برای او جذاب تر است. مکثی می کند و در جواب می گوید: راستش را بخواهید، کار در سینما به دلیل زمان کمتری که صرفش میشود و تکنیکی بودن کار، به هرحال برای یک بازیگر راحتتر است، چون تکلیف بازیگر معلوم است که برای چه بازه زمانی باید کار کند. اما کار در سریال مثل دوی ماراتن است که دونده(یا همان بازیگر) باید نفس اش را در سینه نگه دارد که آخر کار کم نیاورد و ظرفیت اعصاب و روان و راکورد نقش را بتواند همزمان حفظ کند. اما تئاتر حس و حال جداگانهای دارد که منحصربهفرد است و با سینما و تلویزیون اصلا قابل مقایسه نیست و من هم کارم را با تئاتر شروع کردم. در تئاتر ارتباط ویژهای بین بازیگر و تماشاچی برقرار میشود و بعد از هر اجرا حس بسیار خوبی برای بازیگر باقی میگذارد که تا مدت ها فراموششدنی نیست.
می خواهیم بدانیم تجربه کار در تئاتر را چه قدر در راهی که آمده، موثر میداند، «صدیق» در پاسخ بیان میکند: به شدت موثر میدانم. من هنوز گاهی اوقات که جلوی دوربین میروم می بینم دارم از اندوختههای تئاتری ام بهره می گیرم و این اندوختهها را هیچوقت فراموش نمیکنم.
اگر سینما همین روش را پیش بگیرد، نمیتواند از جایش بلند شود
جایی میان صحبت هایمان از احوال هنری می پرسیم که سال ها به آن اشتغال داشته است. او بیان می کند: کلا فضای این عرصه چه تلویزیون و چه سینما و حتی تئاتر چه بخواهیم و چه نخواهیم، یک شو بیزینس است. درواقع تجارتِ نمایش است و در همه جای دنیا هم همین موضوع برقرار است، حتی در خود هالیوود. در آن جا هم بازیگر و نابازیگر و استار و سوپراستار دارند و گویا این مسئله ناگزیر است و حرفه بازیگری هم مجبور است به این فضا تن بدهد تا این چرخه بچرخد و از لحاظ اقتصادی این صنعت بتواند خودش را سرپا نگه دارد.
وی ادامه می دهد: برای همین من در اینباره مقایسهای نمیکنم و میدانم که مثلا دلیل پرفروش شدن بعضی از فیلم ها طی سال های اخیر، شرایط خاص اجتماعی و روانی حاکم بر مخاطبان است و اقبال از آن ها، نیاز مردم به حساب میآید، اما گاهی اوقات هم که میبینم تمام همّ و غم سینما دارد به سمت ساخت یک فضای تجاری بدون هیچ معیاری میرود، غصه میخورم. چون اگر این سینما همین روش را کلا پیش بگیرد، بعدها نمیتواند از جایش بلند شود و به اصطلاح زمین میخورد. بازیگری هم در همین راستاست و همین اتفاق برایش افتاده است و متاسفانه به اسم کشف چهرههای جدید، میبینیم افراد کارنابلدی وارد این حرفه میشوند که از حداقل معیارها هم برخوردار نیستند.صدیق تاکید می کند: درست است که این وضعیت در اصطلاح «ناگزیر» است و در همه دنیا هم دارد اتفاق میافتد، اما فکر میکنم در درازمدت، جایگاه ها و معیارها در ذهن مخاطبان خودبه خود روشنتر میشود و جای نگرانی وجود ندارد. اما سوال آخر ما درباره پروژه هایی است که در دست انجام دارد و او در جواب می گوید: اکنون مشغول گپ و گفت برای چند کار هستم. اما یکی از تازه ترین کارهایم سریال «دنیای گمشده» بود که با حضور چهره های مطرح سینما و تلویزیون جلوی دوربین رفت و به زودی برای پخش از شبکه 2 سیما آماده می شود. فیلم «طبقه دوم» هم اثر دیگری است که در آن نقشی متفاوت دارم.