«کشیش همان طور که فنجان قهوه در دستش بود پرسید: اگر داشتن حکومت دینی به معنای بقای دین نیست، پس چرا حاکمان دینی پس از علی اصرار به استقرار حکومت دین داشتند و حکومت را لازمه دین میدانستند؟ مثل بنیعباس و بنیامیه که مدعی بودند نابودی حکومتشان مساوی نابودی دین است.
جرج پاسخ داد: کافی است افکار آن ها را در برابر افکار و سخنان علی قرار دهی؛ خواهی دید که بنیعباس و بنی امیه دروغ میگویند. آن ها حکومت را برای دنیای خودشان میخواستند و به دین تمسک میجستند. دین بهانهای بود تا حکومت کنند. دین را در خدمت قدرت خود میخواستند، نه حکومت را در خدمت دین. اگر لازمه بقای دین حکومت بود، پس باید همه پیامبران الهی الزاماً دارای حکومت میبودند و از ادیانی که حکومتی نداشتند، نباید نشانی باقی میماند. حکومت از نظر علی، ابزار و وسیله بود نه اصل دین؛ وسیلهای در خدمت دین و برای خدمت به مردم. اگر شرایط برای ایجاد حکومت کافی نباشد، دین هرگز نیست و نابود نمیگردد.»
کتاب «قدیس» - ابراهیم حسنبیگی