دیدار سرزده از 2 خانواده دارای چند معلول به همراه مدیر کل بهزیستی استان
تعداد بازدید : 55
معصومیت حسین و بغض مادر 4 معلول
نویسنده : محمد بهبودی نیا
دوشنبه هفته گذشته بود که گزارش سرزده از اداره کل بهزیستی خراسان رضوی در صفحه "حرف مردم" روزنامه خراسان رضوی به چاپ رسید که در این گزارش به مواردی از قبیل املاک مازاد بهزیستی، میزان حقوق مدیرکل بهزیستی و برخی از مشکلات معیشتی افراد تحت پوشش پرداختیم و پاسخ های شفاف مدیرکل این سازمان را هم به چاپ رساندیم. در ادامه آن و برای تکمیل روند گزارش های سرزده از این سازمان بعد از انجام هماهنگی با دو خانواده دارای چند معلول با حمید رضا پوریوسف مدیر کل بهزیستی تماس گرفتیم و به همراه او، محسن مروی رئیس بهزیستی مشهد و دو تن از کارشناسان این اداره، با هدف اطلاع از وضعیت معیشتی این دو خانواده به سمت منازل این معلولان راهی شدیم ... .
3معلول در یک خانواده 4 نفره
اولین مقصد ما بولوار "وحدت" مشهد است. منزل این خانواده دارای سه معلول در انتهای کوچه ای باریک قرار دارد. سه نفر از چهار نفر عضو این خانواده یعنی پدر، مادر و حسین پسر بزرگ خانواده دارای معلولیت اند.از این خانواده چهار نفره ، تنها علی فرزند کوچک خانواده به معلولیت دچار نیست. او یک جوان دهه هفتادی است و این روزها باید بار تامین هزینه خانواده اش را که هر کدام با یک نوع معلولیت دست و پنجه نرم می کنند به دوش بکشد.وقتی به منزل این خانواده می رسیم، برای رسیدن به اتاقی که خانواده علی در آن زندگی می کنند، باید از پله های آهنی با شیب تند بالا برویم تا به طبقه دوم برسیم. وارد اتاق که می شویم حسین که روی زمین دراز کشیده ودارای معلولیت شدید جسمی و ذهنی است با حرکت سر و نگاه کنجکاوش به ما خیره می شود. سهم این خانواده از بودجه معلولان و هدفمندسازی یارانه ها 480 هزار تومان است که به این خانواده به عنوان مستمری پرداخت می شود .از جایی که این مبلغ کفاف زندگی شان را نمی دهد، چشم امید تمام خانواده به علی است که مثل کوه پشت خانواده اش ایستاده اما با حقوق ماهانه یک میلیون و 200 هزار تومان، آن هم بدون بیمه، بی شک کاری از او هم بر نمی آید.
از علی می خواهم درباره مشکلات زندگی اش صحبت کند و او لبخندی می زند... . نگاه علی در اتاق می چرخد و بیشتر توجه او به حسین، مادر و پدرش است. علی می گوید: واقعیت این است که من به مشکلات فکر نمی کنم (دوباره لبخند می زند و ادامه می دهد) ، چون وقتش را ندارم .من فقط به این فکر می کنم که زندگی خرج دارد و من باید هزینه خانواده ام را با کار زیاد تامین کنم. تمام انرژی ام را صرف کار کردن می کنم تا فرصت فکر کردن به مشکلات را نداشته باشم. علی ادامه می دهد:«پدر 57 ساله ام، قبلا خیاط بود . اما الان بیکار شده، مادرم هم که در طول روز مجبور است به کارهای برادرم حسین رسیدگی کند(حسین در حالی که سرش را روی بالش گذاشته با دقت به حرف های برادر کوچک ترش که تنها نان آور خانواده است گوش می دهد) . هزینه پوشک حسین خیلی زیاد است و یکی از مراکز درمانی تا حدودی این هزینه ها را تامین می کند. وقتی از علی می پرسم، اگر تمام پول هایت را برای خانواده هزینه می کنی، پس آینده خودت چه می شود؟ در پاسخ سکوت می کند و لبخند تلخی می زند و به زمین خیره می شود.
اقدامی برای منزل جدید
در ادامه گفت و گو وقتی درباره مناسب سازی منزل این خانواده برای رفت و آمد حسین از پله های آهنی غیر استاندارد می پرسم، مدیر کل بهزیستی استان در این باره می گوید : "از جایی که اتاق طبقه پایین این منزل هیچ نوری ندارد و بالا و پایین بردن حسین از پله ها به شدت مشکل دارد باید فکری جدی شود . چون این خانه سند ملکی دارد می توان با فروش این منزل و کمکی که بهزیستی ارائه می دهد، خانه جدیدی برای این خانواده تهیه کرد. بدون شک مهم ترین موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد، مناسب سازی این منزل یا پرداخت کمک هزینه برای خرید منزل جدید است تا حسین بتواند راحت تر رفت و آمد کند. بالا و پایین رفتن از پله های این منزل برای آدم های سالم هم سخت است چه برسد به فرد معلول."سپس این سوال را مطرح می کنم که آیا دولت قصد ندارد، مستمری معلولان را بیشتر کند؟ که پوریوسف در پاسخ به این سوال می گوید:" من دغدغه کلی شما را قبول دارم .اتفاقا دولت تصمیم دارد، مستمری خانواده های پنج نفره دارای چند معلول را به حداقل قانون کار برساند که تا حدودی مشکلات شان حل شود. اما مشکلات بودجه ای در این زمینه وجود دارد که دست و پای ما را هم برای انجام خدمت می بندد.البته دولت توجه ویژه ای به معلولان داشته است. در سال 96 ما 36 هزار معلول سرپرست خانوار با متوسط مستمری 150 هزار تومان داشتیم که این مبلغ در سال جدید به 250 هزار تومان افزایش یافت. بعد از هدفمندسازی یارانه ها درآمد حاصل شده به حمایت از این خانواده ها اختصاص یافت."
بغض های مادر 5 فرزند
دومین مقصدی که انتخاب کرده ایم در خیابان "توس" مشهد است. پدر خانواده سال ها پیش فوت کرده و "سودابه" مادر خانواده، سال هاست که پنج فرزند را (که چهار نفر آن ها دچار معلولیت ذهنی وحرکتی هستند) به تنهایی بزرگ کرده است. وقتی به منزل این خانواده می رسیم ، مهدی که 30 سال سن دارد و دارای معلولیت ذهنی است با دیدن ما با خوشحالی جلو می آید و سلام می کند . وارد منزل این خانواده که می شویم ، صدای خنده چهار فرزند معلول و برق شادی که در چشمان شان پیداست، اولین چیزی است که توجه ما را به خودش جلب می کند. مادر خانواده که حالا زمانه او را به سن سالخوردگی رسانده است در حالی که از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده ، به مهمانانش خوش آمد می گوید. او با بغضی که دارد می گوید:« آن قدر کسی درِ این خانه را نزده است که این بچه ها با دیدن شما ذوق زده شده اند .به همراه فرزندانم خیلی به اداره کل بهزیستی رفته ایم که همه بچه ها، دکتر پوریوسف و مهربانی های هایش را به خوبی می شناسند . این بچه ها از دیدن آقای دکتر که به خانه مان آمده ، ذوق زده شده اند. »
هزینه های سنگین درمان
مادر خانواده در حال صحبت کردن است و رسول یکی از بچه هایش که 27 سال سن دارد و از بیماری معلولیت ذهنی و روماتیسم مفصلی رنج می برد، رو به قبله نشسته است. صدای اذان از بلندگوهای مسجد محل در حال پخش است.هر چقدر اصرار می کنند، رسول حاضر نمی شود از نشستن روبه قبله دست بردارد. تماشای این حس و حال آن قدر دیدنی است که دلمان نمی آید از رسول چشم بر داریم... .
وقتی درباره هزینه های درمان رسول صحبت می کنیم، سودابه خانم می گوید:" مستمری که دولت می دهد، با آن حتی نمی توانیم داروهای رسول را فراهم کنیم. تا الان برای درمانش12 میلیون تومان قرض گرفته ام و نمی دانم باید چه کار کنم . به هر حال رسول بچه من است و دلم نمی آید روند درمانش را ادامه ندهم. هزینه های درمان رسول گاهی هر ماه به یک و نیم میلیون تومان هم می رسد." در حالی که اشک از چشمانش جاری می شود، می گوید:" بیشتر پول هایم برای درمان رسول هزینه می شود . بعضی وقت ها که پول ندارم نمی توانم خرج داروها را بدهم و هر چند ماه یک بار رسول را پیش پزشک می برم. حتی پولی برایم باقی نمانده تا شیشه های شکسته خانه را درست کنم.شیشه های بخاری یکی از اتاق ها شکسته و بدون شیشه روشن می کنیم .خلاصه که اوضاع مان زیاد روبه راه نیست." وی مکثی می کند و ادامه می دهد:" آقای پوریوسف و همکاران شان تنها پشت و پناه ما هستند . همیشه دعای شان می کنم. نمی دانم اگر این ها نبودند، چه کار باید می کردیم."
دستور رسیدگی مدیر کل
در حین صحبت ها متوجه می شویم که اداره بهزیستی به این خانواده اعلام کرده به فاطمه که دارای معلولیت خفیف ذهنی است، مستمری تعلق نمی گیرد که دکتر پوریوسف با شنیدن این موضوع دستور می دهد، سریع برای فاطمه پرونده تشکیل شود و مستمری او هم برقرار شود.مدیر کل بهزیستی در همین دیدار چند دستور برای رسیدگی به وضعیت این خانواده صادر می کند و در لحظات آخر این بازدید، می گوید:"اگر چه تلاش زیادی کردیم، اما واقعیت این است که به دلیل کمبود اعتبارات نتوانسته ایم هزینه درمان رسول را بپردازیم."
وی اضافه می کند:« ما تمامی معلولان و خانواده های شان را مثل خانواده خودمان می دانیم و از نظر احساسی به شدت به هم نزدیک هستیم . در دیدار با این خانواده ها شاید تا حدودی متوجه این موضوع شده باشید . بی شک ما و همکاران مان دوست نداریم هیچ کدام از معلولان کمبودی داشته باشند .در حد توان و بودجه ای که داریم به مددجویان آن هم با توجه به نوع نیازشان کمک می کنیم . »