برشهایی از تاریخ هستند که نمیتوان آنها را از خاطره جمعی ملتی زدود، حتی اگر نسلها از پِی هم بیایند و بروند. این تکهها از تاریخ و آن چه در متن و بطنشان بر مردم رفته، به بخشی از هویت آن جامعه و آیندگانش بدل میشود.
مشهد و حوادث تاریخی انقلاب در آن، مصداقی از همین شرایط است. اتفاقات کوچک و بزرگی که اگر همه را در کنار هم بچینی، تو را به یک تصویر بزرگتر میرساند؛ تصویر یک حماسه ماندگار که مردم بانیان اصلی آن بودند. اما جریان انقلاب در مشهد، یک نقطه عطف داشت و آن یک شنبه خونین دی ماه 57 بود که این حرکت خودجوش و پرشور مردم را در مسیری برگشت ناپذیر قرار داد و به پیروزی انقلاب در هفتههای بعد منجر شد. در ادامه مروری خواهیم داشت بر اتفاقاتی که در آن روزهای سرنوشت ساز رخ داد.
ما به شما گل دادیم، شما به ما گلوله
در روزهای شنبه و یک شنبه نهم و دهم دیماه 57، در مشهد وقایعی به وقوع پیوست که به «یک شنبه خونین مشهد» در تاریخ انقلاب اسلامی معروف شد.
روز نهم دیماه 57 برابر با اول صفر 1399 گروههای مردمی در منازل آیتا...«شیرازی»، «قمی» و «سید کاظم مرعشی» اجتماع کردند و شعارهایی علیه رژیم سر دادند. مقصد راهپیمایی امروز، برخلاف روزهای قبل، استانداری بود. پیشاپیش جمعیت «سید عبدالکریم هاشمینژاد»، «عباس واعظ طبسی»، «شیرازی»، «سید علی خامنهای» و دیگر علمای انقلابی و مبارز مشهد بودند.
با ورود صفوف راهپیمایان به داخل استانداری، تانکها در مقابل استانداری مستقر و مردم اطراف تانکها جمع شده و شعار میدادند: «ما به شما گل دادیم، شما به ما گلوله». ظاهر قضیه حاکی از دوستی و پیوند ارتش و تانکها با ملت بود. اما علما احساس خطر کردند. با تجمع مردم در مقابل استانداری، یکی از پسران «شیرازی» روی یکی از تانکها میرود و اعلام میکند که ارتش با مردم و روحانیت اعلام همبستگی کرده است. در این لحظه ناگهان تانکها و نیروهای رژیم بهسوی جمعیت حاضر شروع به تیراندازی کردند.
به دستور علما مردم به سرعت محوطه استانداری را ترک میکنند. با وجود این موجی از خون و آتش، محیط را فرا گرفت.
یک روز پرحادثه
حوالی بعدازظهر آن روز، شرایط وخیمتر شد. حضرت آیتا... خامنهای در خاطراتشان میگویند:«ما در مسجد کرامت، یعنی ستاد عملیات انقلابی مشهد بودیم و با تلفن و تماس و صحبت با افراد، با جریانها ارتباط داشتیم. به نظر میرسید که یک حرکت حساب نشده و غیرقابل کنترلی در جریان است. مردم به چند کلانتری حمله کرده و آنها را به آتش کشیده بودند و بعضی جاها هم اجتماعات مردمی برپا شده بود.» مردم خشمگین، فروشگاه لشکر (اتکا) واقع در ابتدای خیابان بهار و نرسیده به میدان تقیآباد را به آتش کشیدند. بخشی از اموال این فروشگاه توسط افراد فرصتطلب ربوده شد اما انقلابیون، از ادامه این تحرکات جلوگیری و باقی مانده اموال فروشگاه را به نقاط مشخص و امن منتقل کردند. حمله به مراکز دولتی با تصرف کلانتری 6، واقع در ابتدای خیابان کوهسنگی، اوج گرفت. سینما شهرفرنگ(آفریقای فعلی) به آتش کشیده شد و پنج نفر از کارکنان سینما بر اثر سوختگی، کشته شدند. طبق اسناد برجا مانده و اظهارات شاهدان، این اقدامات از سوی گروههایی صورت گرفت که ارتباطی با جریان انقلاب در مشهد نداشتند.کنترل شهر برای ساعاتی مختل شده بود. افراد ناشناسی، چند نفر را که متهم به همکاری با ساواک بودند، در میدان شهدا به دار آویختند. این رفتار با چند نظامی نیز انجام شد. کارخانه پپسیکولا واقع در خیابان کوهسنگی که متعلق به اذناب فرقه ضاله بهائیت بود نیز در آتش سوخت. مردم خشمگین به مرکز فرهنگی ایران و انگلیس، واقع در خیابان کوهسنگی، مقابل بیمارستان مادر(امروزه کمی بالاتر از زیست خاور قرار دارد) حمله کردند و آن جا را هم آتش زدند. این اتفاق برای مرکز فرهنگی ایران و آمریکا در خیابان قائم نیز، روی داد. ساعتی بعد، با شلیک گلوله از اداره آگاهی، واقع در خیابان پاستور، به سوی تظاهرکنندگان مهندس محمد سالیانی به شهادت رسید. این اقدام باعث حمله مردم به اداره آگاهی و به آتش کشیدن آن شد. در این میان، زندان زنان، واقع در خیابان شاهرخ جنوبی(مطهری جنوبی فعلی) نیز توسط جمعیت خشمگین فتح شد و تعداد زیادی از زندانیان آزاد شدند. مردم که تعدادی از عزیزانشان در این درگیریها به شهادت رسیده یا مجروح شده بودند، برای کسب اطلاع از سرنوشت آنها در بیمارستان امام رضا(ع) تجمع کردند. نظامیان رژیم برای ضربه زدن به مبارزان، تانکها را دوباره وارد خیابان بهار کردند و با عبور تانکها از روی نردههای بیمارستان، رگبار گلوله به سوی مردم باریدن گرفت. در جریان این تهاجم نیز، تعداد زیادی از انقلابیون به شهادت رسیدند.
شب هنگام و در حالی که شهر همچنان به دلیل وقایع روز نهم دیماه ملتهب بود، علما و رهبران انقلاب در مشهد، در منزل آیتا...العظمی سیدعبدا... شیرازی جمع شدند تا چارهای بیندیشند. آمار شهدا و مجروحان مشخص نبود، اما گزارشها از شهادت تعداد زیادی از مردم بیدفاع خبر میداد. حضرت آیتا... خامنهای در خاطرات خود، درباره وقایع این شب میگویند:«آن شب ما منزل آقای شیرازی بودیم. پسر ایشان با اویسی[فرمانده نیروی زمینی و گارد شاهنشاهی] تماس گرفت. با هم صحبت کردند. ایشان به اویسی گفت که آقا [آیتا...العظمی شیرازی] به شدت از عملیاتی که فرماندهان نظامی در این شهر انجام دادهاند، ناراحت هستند. اویسی با لحنی بسیار تند گفت: من شدت عمل را بیشتر خواهم کرد و میگویم همه را بکشند. او با کمال وقاحت به جای اینکه عذرخواهی کند یا وعدهای بدهد یا ملایمتی نشان بدهد، گفت که من شدت عمل به خرج خواهم داد و به این صورت تهدید کرد.» در همان شب، مردم چند نفر از مأموران بازداشت شده را به بیت آیتا... العظمی شیرازی آوردند. خشم مردم به دلیل جنایات رژیم در روز 9 دی، خارج از تصور و کنترل بود. آنها اصرار داشتند که سربازان باید به دلیل تیراندازی به مردم، همان جا اعدام شوند که نصایح علما مانع از اقدام عجولانه آنها شد؛ اما ساعاتی بعد و در حالی که تعدادی از انقلابیون سعی در خارج کردن و نجات نظامیان از حلقه محاصره مردم خشمگین داشتند، آنها به دست چند نفر ناشناس کشته شدند.
یک شنبه خونین مشهد
روز یک شنبه، دهم دیماه 1357 رژیم برای تحریک سربازان به تیراندازی به سوی مردم، جنازه دو دژبان کشته شده و اجساد سوخته قربانیان سینما شهر فرنگ را در صبحگاه به آنها نشان میدهد و افسری به آنها میگوید: «این بود رفتار مردم با برادران سرباز شما که اینک جنازه متلاشی شده آنها را دیدید. اگر تیراندازی نکنید، آنها شما را خواهند کشت و اگر فرار کنید، ما شما را دستگیر و تیرباران خواهیم کرد. پس بکشید تا کشته نشوید. امروز را دست خالی باز نگردید و انتقام برادران خود را باز ستانید.»
در این روز جمعیت بسیاری از قشرهای مختلف مردم در بیوت علما تجمع کرده بودند، لذا سید محمدعلی شیرازی که از هشدار اویسی (فرماندار نظامی رژیم پهلوی) مبنی بر بهراهانداختن جوی خون، سعی در متفرق کردن مردم داشت و با برداشتن بلندگویی فریاد میزد که هر کسی امروز کشته شود، شهید محسوب نمیشود، از مردم خواست تا به خانههای خود برگردند. اما این سخنان تأثیری نداشت و مردم دایماً شعار میدادند «توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد، به مادرم بگویید دیگر پسر ندارد.»
بنابراین جمعیت از مقابل منازل حضرات قمی، سید کاظم مرعشی و شیرازی به تظاهرات پرداختند و طی درگیری شدیدی با مأموران مسلح، هزاران نفر دستگیر و کشته شدند. در این روز حتی به مردمی که به منزل شیرازی پناهنده شده بودند، حمله و 14 نفر کشته شدند. درباره تعداد کشته شدگان این دو روز مشهد، ارقام صحیحی وجود ندارد. به نقلی در این دو روز دو هزار نفر کشته شدهاند. در نقل دیگری تنها در روز دهم دی، سه هزار کشته و دو هزار زخمی و در نهم دی، 200 کشته و 400 نفر زخمی شدهاند.
کامیونهای حاوی نان و خواربار عازم مشهد شدند
به دنبال این حوادث، سه روز در مشهد تعطیلی عمومی اعلام و چون این مسئله باعث کمبود نان و مایحتاج اولیه مردم شد، لذا مبارزان شهرهای مجاور مشهد کامیونهای حاوی نان و خواربار را به مشهد ارسال و علما آن را میان مردم تقسیم کردند. شب یازدهم هم طی حمله به منزل شیرازی چند نفر کشته شدند. لذا مردم در مبارزهای انتقامجویانه علیه نظامیان سرهنگ «کلالی»، رئیس توپخانه، سرهنگ «افشین»، معاون ساواک مشهد و همچنین معاون کلانتری شماره 4، دو پاسبان، سه مأمور آگاهی و دو سرباز را به قتل رساندند.
بر اثر این فشارها سپهبد «عزیزی»، استاندار خراسان و نایبالتولیه آستان قدس رضوی از سمت خود استعفا و به تهران عزیمت میکند. پس از این حادثه شایعاتی در شهر به منظور ایجاد رعب و وحشت منتشر شد. مأموران ساواک طی تماسهای تلفنی بهطور ناشناس به مردم اخطار میدادند که از منازل خود خارج نشوند. همچنین اعلامیههایی مبنی بر برپایی مجلسی در مسجد گوهرشاد به مناسبت بزرگداشت شهدای وقایع نهم و دهم دی پخش شد.
تظاهراتی به طرفداری از حجاب
روز دوازدهم دی، تمام شبستانها و صحن مسجد جامع گوهرشاد مملو از جمعیتی بود که برای برپایی مجلس سوگواری و بزرگداشت آمده بودند. روز شانزدهم دیماه، دولتِ ارتشبد «غلامرضا ازهاری» پس از دو ماه سقوط و شاه، «شاهپور بختیار»، عضو جبهه ملی و رهبر حزب ایران را مأمور تشکیل کابینه کرد. با روی کار آمدن او، تظاهرات مردم مشهد اوج گرفت، چنانچه در تظاهراتی که پس از این بهوقوع میپیوندند، شعارهایی علیه بختیار و دولت غیر قانونی او سر میدهند.
با نزدیک شدن به 17 دی، سالگرد کشف حجاب که هر ساله جشنهایی در سراسر کشور و در مشهد از سوی مقامات برپا میشد، «آیت ا... قمی» طی صدور اعلامیهای در 15 دیماه، برابر با 6 صفر با محکوم کردن اعمال ضد اسلامی رژیم پهلوی به ویژه کشف حجاب و مراسمی که هر ساله در 17 دی از سوی رژیم برپا میشد، از زنان مسلمان خواست تا برای مبارزه با بیعفتی و رژیم، روز یک شنبه 17 دیماه با لباسهای کاملاً اسلامی پس از اجازه پدر، مادر و شوهرانشان در منزل او تجمع کنند و مراسم راهپیمایی با آرامش و نظم بدون شعار برگزار شود.
در پی درخواست وی و تبعیت از دستورش، روز 17 دیماه در مشهد بیش از 200 هزار نفر از بانوان مشهد با حجاب کامل اسلامی، دست به راهپیمایی زدند. اقدام آنها در واقع جوابی بود به سیاستهای رژیم که این روز را مطابق هر سال، روز آزادی زنان اعلام و همهساله مراسمی با شرکت زنان بیحجاب برگزار میکرد.
تظاهرکنندگان ابتدا در منزل «آیت ا... قمی» اجتماع و سپس با نظمی خاص و پرچمهایی که روی آن شعار نوشته شده بود، راهپیمایی خود را آغاز کردند. آنها پس از طی مسیر راهپیمایی داخل صحن ها، موزه و مسجد گوهرشاد شدند و سخنران درباره تاریخچه 17 دی و کشف حجاب صحبت کرد. در پایان، قطعنامه قرائت و اعلامیه امام مبنی بر غیرقانونی بودن دولت «شاهپور بختیار» خوانده شد.
نه سازش، نه ذلت، یا فتح یا شهادت
روز بعد به فرمان امام، گروهها و قشرهای مختلف مردم و دانشجویان از مقابل منزل «شیرازی»، راهپیمایی خود را آغاز کردند. در حالی که پیشاپیش آنها، علما حرکت میکردند، ضمن سر دادن شعارهایی چون: «نه سازش، نه ذلت، یا فتح یا شهادت»؛ «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و «ما شاه نمیخواهیم»، در مسجد جامع گوهرشاد، تجمع کردند و «عباس واعظ طبسی» برای مردم سخنرانی کرد. او طی سخنرانی خود، دولت غیرقانونی بختیار را محکوم و پیام امام مبنی بر استقامت مردم تا استقرار جمهوری اسلامی را ابلاغ کرد.
منابع: نقش علمای مشهد در انقلاب اسلامی، حسن شمسآبادی، تهران: چاپ و نشر عروج، ص 325-336 (با تلخیص)
یک شنبه خونین مشهد – مرکز اسناد انقلاب اسلامی
تقویم تاریخ خراسان – دکتر غلامرضا جلالی – مرکز اسناد انقلاب اسلامی