گفت وگو با علی پورعطایی که با گروه « بیدل» برگزیده جشنواره ملی «شمس و مولانا» شد
تعداد بازدید : 27
مرگ هر هنرمند مقامی، مرگ صدها سال پیشینه هنری است
نویسنده : سارا صالحی
از نگاه شماری از مردم این روزگار، عدد حساب بانکی و متراژ املاک و مستغلات در مفهوم «سرمایه» محسوب می شود. همین واژه برای هنرمندان موسیقی سنتی و هویتی ایران معنای دیگری دارد: ساز و هزاران طرفدار و یک دل.
اما «علی پورعطایی»، یکی از میراثداران هنر موسیقی مقامی خراسان به این ترکیب «تجربه» را هم اضافه میکند و میگوید: با مرگ هر هنرمند و استاد این رشته، بخش بزرگی از اندوختههای او نیز به خاک سپرده میشود، چون هنری که سرانگشتان و سوزی که در سینه خود دارد، منحصربه فرد است.
پورعطایی که در این سالها میراثدار خوبی برای پدر نامدارش(غلامعلی پورعطایی) بوده، چند روز پیش با گروه موسیقی خانوادگیشان «بیدل پورعطایی» به رقابت با 90 گروه هنری از سراسر کشور پرداخت و به عنوان برگزیده جشنواره ملی «شمس و مولانا» در شهر خوی آذربایجان غربی معرفی شد.
همین اتفاق بهانهای شد برای گفت وگو با او از هنری که با آن زیسته و تلاش در احیایش دارد:
میراث دار پورعطایی
این هنرمند موسیقی نواحی خراسان، در همان ابتدای صحبت درباره کیفیت حضورشان در جشنواره «شمس و مولانا» چنین می گوید: کارهای گروه ما با محتوای جشنواره همخوانی بیشتری داشت. سه کارِ «مرغ باغ ملکوت» همراه با رقص محلی و آیین های سماع خراسانی، «پیر من و مراد من» و همین طور «سرو خرامان» را اجرا کردیم. با وجود این که پیش از این رقابتها، در دو جشنواره دیگر در اصفهان و تهران هم اجراهای فشردهای داشتیم، خودمان را با خودروی شخصی به جشنواره آذربایجان غربی رساندیم و همان شب با خستگی راه و بدون تمرین سر اجرا رفتیم. خوشبختانه کار گروه ما هم توجه داوران مسابقه را به خود جلب کرد و هم اقبال مردم آذربایجان را در پی داشت.
این گروه پیش از این نیز در مردادماه و در جشنواره بین المللی موسیقی کشور مالزی به عنوان تنها نماینده موسیقی کشورمان، حائز مقام نخست شد.
وی تاکید می کند: در مراسمی که در خوی برگزار شد، این مطلب را در میان مخاطبان بیان کردم که برای من اجرا در کنار آرامگاه شمس تبریزی بزرگ ترین افتخار است.
حرف را به تولیدات گروه هنری «بیدل پورعطایی» میکشانیم که وی توضیح میدهد: آلبوم اول ما حاوی هفت کار موسیقایی از بازخوانی آثار استاد غلامعلی پورعطایی بود که پیشتر به بازار موسیقی عرضه شد و مقدمات آماده سازی دو آلبوم در حال انجام است.
وی خاطر نشان می کند: تهیه و تولید یک آلبوم جدید را با عنوان «دعای باران» با تلفیق موسیقی خراسان به همراه موسیقی کوبه ای از یک گروه هنری پایتخت در دست اقدام داریم. همچنین در حال آماده سازی یک آلبوم دیگر از موسیقی خراسان با درون مایه اشعار مولانا هستیم که بنا داریم کار جدید و متفاوتی از کارهای مرسوم موسیقی از آب درآید و سه کار برگزیده جشنواره «شمس و مولانا» را هم در قالب این آلبوم ارائه خواهیم کرد.
وی با اشاره به برخی کم کاری های موجود در زمینه تهیه آلبوم از آثار شاخص استادان پیش کسوت موسیقی مقامی خراسان بیان می کند: از آن جایی که استادان ما در طول عمر هنری خود امکانات و موقعیت لازم را برای عرضه کارهای شان در قالب محصولات فرهنگی قابل ارائه به بازار نداشته اند، متاسفانه عمده تلاش های هنری آن ها به دوران حیات شان محدود شده است. به هر رو باید بکوشیم اگر اثری از این استادان معزز باقی مانده، به شایستگی حفظ و منتشر شود.
با مرگ هر پیش کسوت مقامی، سینهای با صدها سال پیشینه هنری می میرد
او درباره نگاه متفاوت مرحوم پورعطایی با همعصرانش نیز می گوید: پدرم نویسنده، پژوهشگر و خالق اثر بود و انتشار کارهای هنری برای ماندگار شدن و بهره مندی نسل های بعد را پیگیری میکرد، بنابراین بیشتر از همه آلبوم های موسیقی از وی به جا مانده است. در کنار آن کنسرت های فراوانی اجرا کرد و همین طور با آثارش در 19 فیلم و سریال اثرگذار بود. آخرین آلبوم تصویری پدرم «یک خانه پُر زمستان» کاری مشترک با صدای سالار عقیلی و ارکستر غدیری و همکاری استاد کیوان ساکت به عنوان آهنگ ساز است و سال گذشته هم از«نوایی»، آخرین آلبوم صوتی مرحوم پدر رونمایی شد.
سرپرست گروه «بیدل پورعطایی» به یکی از مهم ترین خلاءهای موجود در نظام آموزشی موسیقی کشورمان اشاره می کند و میگوید: متاسفانه برای فراگیری الفبا تا مراتب بالای موسیقی فولکلور خراسان مدرسه و دانشگاهی وجود ندارد، بنابراین با از بین رفتن یک استاد بزرگ موسیقی مقامی، نمی توان جای خالی او را با هیچ مدرک دانشگاهی یا کتاب و جزوهای پُر کرد. سینه هنرمند مأمن هنر اوست و با مرگ هنرمند، این سینه مالامال از صدها سال پیشینه هنری دفن می شود.
روایت 5 دهه عاشقانه نواختن
نیم قرن از تشکیل و هدایت گروه «بیدل پورعطایی» به دست خود استاد با حضور شش تن از فرزندان دختر و پسر و چهار تن دیگر از بستگان وی می گذرد. تا این که 10 سال پیش سرپرستی گروه را به پسرش، علی واگذار می کند. حالا میراثدار پدر میگوید: عاشقانه این راه را انتخاب کردیم و با همه سختی ها ادامه خواهیم داد. بعد از گروه کامکارها، دومین گروه خانوادگی فعال در حوزه موسیقی این خطه هستیم. ساز تخصصی من کمانچه است، سازی که زبان گویای احوال من در غم و شادی است.
پورعطایی و دیگر اعضای خانواده هنرمند او با میل شخصی قدم در این راه گذاشته اند و هرگز شهرت پدر دست و پا گیر انتخاب مسیر آینده شان نشده است. وی درباره دلایل این موضوع بیان میکند: خوشبختانه اجباری از سمت پدر روی ما نبود و همیشه می گفت، اگر من اجبارتان کنم بعد از من، آن را رها خواهید کرد. او تاکید می کرد که شما از خیلی از علاقه مندان به موسیقی جلوتر هستید چون در یک خانواده آشنا به هنر بزرگ شده اید که باید قدرش را بدانید. اگر این راه را با پشتکار ادامه دهید، حتما موفق خواهید شد.
توجه به هنرمند، تنها به یک نشان محدود شده است
این استاد جوان موسیقی نواحی ضمن ابراز تاسف از نوع نگاه و عملکرد نهادهای ذیربط فرهنگ و هنر، خاطرنشان کرد: در مدت عمر حرفهایام در جشنواره ها، مراسم و همایشهای بسیاری اجرا داشته ام و جوایز فراوانی نیز دریافت کرده ام، اما وزارت ارشاد حداقل توجه را هم ندارد، به عنوان نمونه ما در جشنواره مالزی اول شدیم ولی وزارتخانه مطلع نبود. خلاصه آن موفقیت به درستی منعکس نشد.
وی می گوید: دیگر نهادها بهتر از ارشاد عمل کرده اند، از سازمان میراث فرهنگی بعد از بازگشت از مالزی به استقبال ما آمدند و رسما تقدیر به عمل آوردند. همین طور قرار است منزل پدری مان در مشهد را به اولین موزه موسیقی خراسان تبدیل کنند تا از این طریق به حفظ میراثهای فرهنگی استان کمک شود. همچنین وقتی صدا و سیمای خراسان رضوی کارهای ما را دید، درخواست کرد آثاری را با امکانات خودشان ضبط کنیم که یک کار برای عید نوروز با عنوان «نسیم نوروزی» و اثری ویژه حضرت رضا(ع) را با نام «شاه خراسان» با همکاری صداوسیما تولید کردیم و چندین بار هم پخش شده است.
وی از دیدگاه خود، دلایل این بیتوجهیها را چنین بیان میکند: چون کار به نام سازمان خودشان تمام نمی شود، حمایت نمی کنند. وقتی یک جشنواره خارجی برگزار می شود، تنها همان چند گروه مد نظر خودشان را می فرستند. در حالی که باید سطح گروه های فعال در شهر را بسنجند و بهترین گروه را اعزام کنند.
وی تاکید می کند: اگر کمک نمی کنند، لااقل سنگ پیش پای ما نیندازند. وقتی قصد تولید یک آلبوم یا اجرای برنامه را داریم، مجوز نمی دهند و اذیت میکنند، با این استدلال که این گروه زیاد کار می کند و بیش از حد دیده شده است، از همراهی طفره میروند. حداکثر کاری که برای هنر و هنرمند می کنند این است که در روزهای پایانی حیات یا حتی بعد از فوت هنرمند یک نشان هنری به وی اعطا می کنند. استاد محمد یگانه عبارت زیبایی در این باره می گویند: هنرمندان در کشور ما وقتی زنده اند، مرده اند و وقتی مردند، زنده اند!