یادداشت
تعداد بازدید : 18
ضرورت سرمایه گذاری و اشتغال زایی در حاشیه شهرها با هدف کاهش آسیبها
نویسنده : روح ا... بابایی صالح عضو هیئت رئیسه کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی
حاشیه نشینی محصول نابرابریهایی است که در سطوح متفاوت، بافتی غیر رسمی را در امتداد شهرها شکل می دهد. اما عمده دلایلی که این نابرابری را شکل می دهند، ریشه در عوامل اقتصادی دارند.
نکته این جاست که این پدیده با همه عوامل و بسترهایش، خود به آسیبها و پدیده های پرچالش دیگر منجر می شود. ارتباط معنادار حاشیه نشینی با برخی از آسیب های اجتماعی از جمله اعتیاد، قاچاق، سرقت و ... قابل بررسی است. در واقع ضعف جدی در سطح برخورداری از رفاه اجتماعی و فردی، حاشیه شهرها را به مناطقی مستعد برای انواع ناهنجاری ها و آسیب های اجتماعی تبدیل کرده است. توامان ساکنان این بافت ها به واسطه نابرابری های اجتماعی که با آن ها دست و پنجه نرم می کنند، نوعی نارضایتی دارند که در ابعاد بزرگ تر آسیب ها می تواند آثار مخربی بر جای بگذارد.
اما این پدیده تنها منحصر به کلان شهرهای ایران نیست و در اقصی نقاط جهان، شهرهای بزرگ، بار این پدیده را بر دوش می کشند. نوع نگاه به این پدیده و چرایی پیدایش آن در هر شهر و کشور موضوعی است که باید مدنظر باشد و مورد کارشناسی قرار بگیرد. بهرهگیری از ظرفیت سازمانهای مردمنهاد در کنار نهادهای دولتی خدماترسان از جمله راهکارهایی است که به توانمندسازی مناطق حاشیهنشین کمک میکند.
اما یکی از نگرانی های موجود در ایران، جریان رو به رشد حاشیه نشینی و مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و زیست محیطی فراوان ناشی از آن است. شرایط امروز در این حوزه به گونه ای است که دیگر نمی توان وجود این پدیده را انکار کرد.
متاسفانه این مقوله در کشور ما سال ها مسکوت مانده، متولیان امر به توسعه وسیع و چشمگیر این پدیده، واکنش های به موقع نشان ندادند و همین باعث شد امروز شاهد تشدید و دوگانگی در جامعه شهری، افزایش فاصله طبقاتی و بسیاری از مشکلات دیگر باشیم. آن چه مسلم است این پدیده نیازمند توجهی جدی است، چرا که این معضل به هر حال جزئی از واقعیت های موجود به شمار می رود که دیگر نباید نادیده انگاشته شود. مسئولان و متولیان امر به وجود این پدیده اذعان دارند اما نکته این جاست که آن را در اولویت خود نمی بینند و برنامه های شان حول چالش های این بخش، به کندی پیش می رود.
مناطق حاشیه نشین به دلیل ضعف امکانات و هویت ناپایدار، دارای ظرفیت های اشتغال و تولید مطلوب نیست. در این سال ها نیز برای سوق دادن سرمایه ها به این بافت ها، اقدامات موثری انجام نگرفته است. قاعدتا اتخاذ برنامه ها و رویکردهای تشویقی می توانسته در این زمینه موثر واقع شود که متاسفانه مدنظر نبوده است.
برهمین اساس اکنون، اشتغال برای ساکنان بافت های حاشیه ای یک دغدغه جدی به شمار می آید. بسیاری از آن ها ، روزها عازم مرکز شهر می شوند تا کاری دست و پا کنند اما به دلیل نداشتن تخصص و آموزش کافی، عمدتا به کار دست فروشی، پهن کردن بساط، سیگار فروشی، کار در میدان تره بار، مشاغل ساختمانی و ... می پردازند. در بستر این مشاغل که بعضا کاذب است و درآمد کافی تولید نمی کند، فرد ناگزیر است دست به تخلف و جرمی بزند تا بتواند منابع مالی بهتری برای خود تامین کند.
مهاجرت یکی از پیامدهای ایجاد فقر محسوب می شود. افرادی که در روستاها و شهرهای گوناگون از توان مالی مناسب برخوردار نیستند، برای ایجاد تغییر در زندگی و بهبود وضع اقتصادی خانواده به کلان شهرها و شهرهای صنعتی مهاجرت می کنند، زیرا در این مناطق امکانات رفاهی کمتر از دیگر شهرهاست و از طرفی شانس اشتغال زایی و کسب درآمد برای آنان بیشتر می شود.
از سویی، یکی ازرویکردهای مهم متولیان امر در زمینه توجه به این پدیده، باید مرور ریشه های آن باشد. بخش بزرگی از مهاجرت روستاییان به شهرها و در نتیجه حاشیه نشینی آنان، ریشه در فقر و از بین رفتن ظرفیت های مولد روستا دارد. اگر بخواهیم این موج را که هر روز بزرگ تر می شود مهار کنیم، باید سامانی به دلایل و انگیزه های این بحث بدهیم.
اما نکته دیگر آن که، بررسی ها نشان می دهد، دستیابی به رشد درآمد سرانه در مناطق گوناگون کشور و کاهش فقر خانوارهای ساکن در حاشیه شهرها از طریق پدید آوردن فرصت های شغلی مناسب و پایدار امکان پذیر خواهد شد. حال از آن جایی که مناطق حاشیه نشین با وجود دارا بودن منابع غنی انسانی، در عمده شاخص های اقتصادی و اجتماعی در پایین ترین سطح قرار دارند پس این امر ضرورت سرمایه گذاری، تزریق منابع و ایجاد برخی تسهیلات در این مناطق را دوچندان می کند. در مجموع می توان این گونه نتیجه گرفت که افزایش جمعیت، توسعه شهرنشینی، مهاجرت به ویژه مهاجرت های روستا- شهری و نبود برنامه ریزی های صحیح اقتصادی از جمله عواملی هستند که زمینه های رشد بی رویه حاشیه نشینی را فراهم آورده اند.
باید توجه داشت که حاشیه نشینی پدیده ای موقتی و رو به زوال نیست، بنابراین باید برای حل اساسی آن چاره اندیشی کرد. رفع این پدیده به عزم ملی در کنار توجه به ظرفیت های محلی و مشارکت مردمی نیاز دارد و برطرف کردن این معضل از توان یک سازمان و یک نهاد خارج است. در واقع در این مسیر باید ابتدا ضمن ریشه یابی دلایل این بحث، تلاش شود حلقه های این زنجیره سامان پیدا کند. تحقق این مهم تنها در سایه بازنگری در برخورد متداول بخش دولتی و عمومی با این پدیده امکان پذیر خواهد بود.