یادداشت روز
تعداد بازدید : 72
بیایید دیگر از بحران آب ننویسیم!
نویسنده : دکتر حسین ثنایینژاد عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد
به گمان من درباره آب نوشتن دیگر موضوع جدیدی نیست. درباره آب هم زیاد نوشتهاند و نوشتهایم و هم زیاد گفتهاند و گفتهایم. سمینار پس از سمینار و همایش در پی همایش و همه با طمطراق و هیاهوی بسیار.
هر مسئول گرانپایهای هم که هرگاه خواسته حرف مهمی زده باشد، گریزی به آب زده است. شاید اگر بیانیههای پایانی سمینارهای آب گردآوری شوند، خود کتابی قطور باشد و نیز مصاحبههای دستاندرکاران آب و متخصصان امر.مدتهاست که من دیگر درباره آب نمینویسم و در سمینارها و میزگردها شرکت نمیکنم. دیگر آب از سرم گذشته و سخنی برای گفتنم نیست.آمار و ارقام آب را هم همه میدانند و در گفتهها و نوشتههایشان میگویند که در این سرزمین خشک، باران به کفایت نیست و هدر دادن آب به وفور هست. همه میدانند که بسیاری از آب نداشتهمان در بخش کشاورزی مصرف میشود و میدانند که شبکههای توزیع آب نشت دارد و میدانند پسابهای شهری را باید تصفیه کنند و به مصرف برسانند و میدانند آلودگی آبها مسئلهای است بس بغرنج.
چه کسی است که پوسترها و دیوارنویسیها و بیلبوردهای گرانقیمت را در همه جا ندیده باشد که کمبود آب را فریاد میزند و از خشکسالیها می نالد و انذار میدهد و چاره میجوید از بیچارههایی که خود در کوچههای سردرگمی خویش میروند بیآنکه هیچ تاثیری از این همه بگیرند. زیرا این رفتگان در کوچههای فراموشی نه تنها تشنگی نمیکشند که پای بر هر دشتی میگذارند در روستا، مزارع سبز میبینند و روی به هر بوستان مینهند در شهر، آبنماها میبینند که آب را در میانه رقص نور تا اوج آسمان میپاشند.کار از حرف گذشته است. کار از مقاله نوشتن و سمینار دادن و میزگرد و سخنپراکنی گذشته است. ما در زمینه بحران آب فقط حرف میزنیم و واژه میآراییم بر نوشتارهایی کاغذ پرکن! و صد افسوس که رندهایی نیز همین فضای پرهیاهوی بیدستاورد و ناموثر بر بحران آب را مستمسک کاسبی خود میکنند و از چاههای خشکیده اگر آبی برای مردم بیرون نمیکشند، نانی بس داغ و خوشمزه و گرانقیمت بر سفرههای سیریناپذیرشان میگذارند.
بگذارید دیگر برای آب ننویسم. بگذارید تا خشکسالی گلویمان را نخشکانده و خود هیبت سیاهش را بر جان و مالمان آوار نکرده، من او را بر بام تبلیغات بیتاثیرمان برنکشم. بگذارید چاههایمان بخشکند. پمپهای قدرتمند وقتی هوا را از عمق 200 متری برایمان میکشند، لابد دست بر دست پشیمانی خواهیم زد.
اگرچه برای آن روز هم طرحهای غیرواقعی و رویاپردازانهای را شنیدهام که پیشنهاد میکنند، انتقال آب از آسیای میانه و سیحون و جیحون! حل بحران آب دیگر نه به گفتار میسر است و نه به نوشتار. وقتی همه میدانند که در همین دشت مشهد بیش از 70 درصد آب در بخش کشاورزی مصرف میشود و هیچ کس کار موثری نمیکند تا این رقم کاهش یابد. وقتی برای افزایش راندمان آبیاری در مزارع وامهای کلان کمبهره بسیار برای توسعه شبکه آبیاری تحت فشار داده میشود و تازه با این فرض که این وامها به درستی نظارت شوند و از جای دیگری سر برنیاورند و دقیقا صرف اصلاح روش و شبکه آبیاری شوند، هیچ تاثیری بر مصرف آب نمیگذارند و نگذاشتهاند زیرا زارع آب صرفه جوییشدهاش برمیدارد و به مدد همین شبکهها به زمینهای لمیزرع میبرد و سطح زیر کشتش را افزایش میدهد و باز همان مقدار آبی که قبلا مصرف میشد، مصرف میشود و بلکه بیشتر از آن.وقتی همه میدانیم خشکسالی یک ویژگی بارز اقلیمی در خراسان است ولی تا چند ابر بارانزا از افق بالا میآیند و رعد و برق و رگبارهای پیدرپی بر سرمان فرو میریزند، پایان خشکسالی را جشن میگیریم و نمیدانیم خشکسالی همچنان خواهد بود و خواهد آمد، حتی اگر یک یا چند سالی هم رخت بربندد و کاری نمیکنیم برای سازگار شدن با خشکسالی!
وقتی موضوع عدم توازن منابع آب موجود و مصرف آن را میدانند و هیچ کنترلی بر توزیع مناسب آب نمیشود؛ وقتی آب سرمایه ملی تلقی نمیشود و هر کس با گرفتن امتیاز یک چاه میتواند هر جور که دلش خواست از آب بهرهبرداری کند و هیچ الگوی مصرفی نیست که او مجبور به اجرای آن باشد؛ وقتی کنترل کافی برای حفر غیرقانونی چاههای عمیق وجود ندارد و شما اگر در کوچه باغهای اطراف شهر چرخی بزنید به وفور شماره موبایلهای نوشته شده بر دیوارها را می بینید که پیشنهاد حفر دستی چاه عمیق دادهاند. بعد میبینیم آمار همه این چاههای غیرمجاز هم به کرات منتشر شده که تعدادشان کمتر از تعداد چاههای واقعی نیست!
و وقتی که ... من ترس این دارم اگر روند گفتن و نوشتن بی هیچ اقدام کارآمدی به همین صورت ادامه یابد، همین حساسیت اندک جامعه هم نسبت به این بحران حیاتی از بین برود که آنگاه دیگر هیچ کاری از هیچ کس برنخواهد آمد!